آیا انسان فقیر، ضامن بقاء دولت هاست؟

شاید فقر، آفت آگاهی باشد؛ اما فقیر بودن یک ملت، به تنهایی ضامن بقاء سیستم نیست، حتی اگر فقر، به خُرد شدن "منزلت" ها رسیده باشد و ملتی را کامل زمین گیر کند.
تصویر آیا انسان فقیر، ضامن بقاء دولت هاست؟

به گزارش سایت خبری پرسون، سجاد بهزادی روزنامه‌نگار نوشت: طبقه متوسط "فقیر شده یا فقر زده" یکی از نشانه‌های طبقه متوسط جامعه ایران است که سال‌هاست نسبت به آن هشدار داده می‌شد. بر این اساس نویسنده با تبیین وضعیت طبقه متوسط در جامعه بحران زده امروز ایران، در هر یادداشت که همگی مستقل از هم نوشته می‌شوند، پرسشی را مطرح می‌کند:

آیا انسان فقیر، ضامن بقاء دولت‌هاست؟

بعضی از گفتارها و نظریه‌ها ناظر بر این موضوع است که فقیر ماندن ملت‌ها، نوعی سیاست حکومت داری است و گفته می‌شود در برخی از جوامع توسعه نیافته بر روی این سیاست برنامه ریزی و تمرکز وجود دارد.

پاول کوزینسکی (Pawel Kuczynski) هنرمندی لهستانی اعتقاد دارد "فقر آفت آگاهی‌ست. انسان گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر شدن شکم ندارد. چون غم نان اجازه نمی‌دهد که انسان به تماشای جهان بنشیند. در زندگی عمیق شود. کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهی‌اش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشد. آدمی در نتیجه زندگی فقیرانه پا را فراتر از جهل نمی‌گذارد. به همین دلیل است که گرسنه نگه داشتن اکثریت ملتی، ضامن بقای طبقات حاکمه است. چیزی که با فقر یکجا جمع نمی‌شود، آگاهی است"

این عبارت کوزینسکی اهمیت طبقه را در جامعه روشن می‌کند. جامعه‌ای که دارای طبقه متوسط کوچک و طبقه پایین و فقیر فربه‌ای هست ساختارها را به گونه ای غیر طبیعی به جلو هدایت می‌کند.

این مسئله مطالعه در ساخت طبقاتی جامعه را سودمند می کند و کلید فهم و تبیین بسیاری از رفتارهای اجتماعی را به ما می‌دهد. اگر رفتار اجتماعی جامعه فقیر ایران به گونه‌ای پیش رود که در نتیجه فقر، آرزویی فراتر از نان شب وجود نداشته باشد به نفع هیچ گروه و سیستمی نخواهد بود.

البته با نگاهی به نحوه عملکرد و تحرکات طبقة متوسط طی چهار دهه از حیات جمهوری اسلامی، نشان می دهد که طبقه متوسط جامعه ایران علیرغم فقیر شدن، حداقل تا همین چند سال پیش هرگز در نیازهای معیشتی متوقف نماند و متاثر از جریان های روشنفکری، آمال و آرزوهای خود را رها نکرد و همواره به توسعه سیاسی نیز اعتناء داشته است.

نکته مهم این که، طبقة متوسط بیش از آن که متکی به قدرت و ثروت باشد، متکی به منزلت و حیثیت اجتماعی است؛ این طبقه با حضور معنادار خود در دانشگاه‌های ایران و پیروی از محیط دانشگاهی و علاقمندی به حضور در حوزه عمومی همچنان به دنبال منزلت است.

طبقه متوسط جدید ایران که بعد از انقلاب شکل گرفته است تا حدودی متاثر از نوگرایی، مدرنتیته و با محوریت روشنفکری بوده است. این طبقه که امروز بسیار فقیر شده اگر چه در تنگاهای معیشتی گرفتار است اما بر اساس چارچوب نظری ماکس وبر و آنتونی گیدنز، تنها ثروت نیست که برای آنها ملاک باشد و بلکه منزلت و قدرت (موقعیت اقتصادی، اجتماعی در کنار توانمندی و تخصص) نیز در میان طبقه متوسط فقیر شده ایران می‌توان جستجو کرد؛ حتی اگر بسیاری از این افراد به لحاظ اقتصادی و درآمدی ناتوان شده باشند.

هر چه برهه سخت کنونی برای طبقه متوسط سقوط کرده ایران و احساس سرخوردگی که در این چند ساله گریبانگیر آن بوده است، طولانی‌تر شود باید منتظر روزهای بحرانی‌تری بود. باید کاری کرد این طبقه بار دیگر به دنبال مشارکت‌های سیاسی و مدنی خود نقش آفرینی کند تا با امید و انرژی، موتور حرکت جامعه در مسیر توسعه روشن شود.

دولت‌ها و سیستم کنونی به خوبی می‌دانند که طبقة متوسط جامعه امروز ایران، از نظر اقتصادی در حد طبقات پایین تنزل یافته و از نظر قدرت، بیرون از حکومت سیاسی است.

اندک منزلت اجتماعی این طبقه که همچنان به طور نسبی حفظ شده است را حداقل ویران نکنید تاحوزه عمومی و مدنی ناقصی که وجود دارد به طور کامل از آنها تهی نگردد.

ضرب المثل قدیمی ست که اگر "از اسب افتاده‌ایم، زنهار که از اصل نیفتیم!" شاید فقر، آفت آگاهی باشد؛ اما فقیر بودن یک ملت به تنهایی ضامن بقاء یک سیستم نیست، حتی اگر فقر، به خُرد شدن "منزلت" ها رسیده باشد و ملتی را کامل زمین گیر کند.

توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

منبع: عصر ایران

376813