به گزارش سایت خبری پرسون، جعفر گلابی، روزنامهنگار نوشت: در جنگ انسانها با تمام توان به هدم و نابودی انسانهای دیگر بهپا میخیزند و برای نیل به اهداف خود هرچه جلویشان میآید را ویران میکنند. جنگ پدیده خوبی نیست و هیچگاه ثمری جز فقر و فلاکت و آوارگی و غم و هجران ندارد و خوبان عالم با اینکه مردانه برای دفاع از میهن و مردم خویش قد علم میکنند و در آن تردید روا نمیدارند اهل جنگ و جدال نیستند. ا
نصافا چهره شهدای ما را بنگرید زندگیشان را بخوانید تا دریابید که آنان با جنگ و خونریزی فرسنگها فاصله داشتهاند و واقعا از روی ناچاری و تحمیل ناجوانمردانه بود که برخاستند و جانانه از کشور خویش محافظت کردند. ما هرگز نباید جنگها را فراموش کنیم و هرگز نباید از تحویل دادن درسهای جنگ به نسلهای بعدی غفلت کنیم.
ما نباید جنگ چالدران، جنگهای روس و ایران، اشغال کشور توسط متفقین و حتی جنگها و تجاوزات به کشورمان درگذشتههای دور را از یاد ببریم و از مجموع آن همه زجر تاریخی تجربه نیندوزیم. اغراق نیست اگر آثار و خسارتهای عظیم انسانی و مادی و معنوی جنگ را در نظر آوریم و صراحتا هنر سیاست را در دوری از جنگ و حفظ کشور و امنیت و آسایش مردم خلاصه کنیم.
کاش روزی فرا برسد که همه جنگطلبان دنیا را به صحرایی تبعید کنند تا هرچه دلشان میخواهد باهم بجنگند و یکی از شروران عالم کم شود و خصوصا زنان و کودکان از خشم و کینه و نفرت و زخم و جراحت در امان بمانند اما در میان همه جنگها جنگ رژیم صدام علیه کشورمان شایان توجه خاص و محل عبرت و تامل فراوان است. در واقع هرچه از دفاع مظلومانه ولی قهرمانانه فرزندان این آب و خاک بگوییم، کم گفتهایم. نسل امروز ما نمیداند که بچههای جبهه و جنگ چگونه ایران را حفظ کردند؟
نمیدانند بچههای 17 و18 ساله تا پیرمردهای 60 و70 ساله چطور تقریبا در مقابل تمام دنیا با کمترین امکانات ممکن ایستادند و خرمشهر و بستان و سوسنگرد و آبادان و کرمانشاه و مهران و سردشت را نگاه داشتند. نمیدانند ما در جنگ چه گوهرهای تابناکی را از دست دادیم و چهسان کشور از وجود با ارزششان محروم شد. شاید چند نسل باید بیایند و بروند تا امثال باکری و بروجردی و حاج داوود کریمی و زینالدین و همت و متوسلیان و خرازی و باقری و فلاحی و فکوری و صیادشیرازی متولد شوند، رشد کنند و برای ایران سربلندی بیاورند.
اگر جنگ هیچ بدی نداشت و فقط همین بزرگان مخلص و فداکار و ساده و باهوش را از ما گرفت سزاوار است که بگوییم کاش جنگ نمیشد. آنها در کنار هزاران بسیجی گمنام کافی بودند تا در سازندگی و ترقی کشور آستین بالا بزنند و کارستان کنند و چه بسا ایران ما با وجود آنها در پیشرفت و محرومیتزدایی گامهای خیرهکننده برمیداشت و ما طلبکار دنیاییم که خزائن هوش ومعنویت و ایمان و ارزشهای انسانی را از ما گرفتند. همیشه از شهدا در شعارهای کلیشهای و بیمحتوا یاد میشود ولی پیام محشون از ادب و هنر و فکر و خوبی و سادگی و مهربانی و استعداد آنها را به نسلهای متاخر انتقال نمیدهیم یادمان میرود که هرکدام از آنها پاره جان مادری بودند. زخمی که زنان و دختران و همسران و مادران ایرانی از جنگ بر دل و جسم و جانشان نشست کمتر از شهادت نبود.
افزون بر آن ما خواهران شهید و حتی اسیر هم داشتهایم که کوچهای به نامشان نیست و یادی از آنها نمیشود! مجروحان و معلولان جنگ که گاهی فراموش میشوند هنوز به یاد یاران خود خون جگر میخورند، هنوز دردهای جسمی و روحی تا عمق وجودشان را میفشرد و گویا برای التیام این زخمها کاری نمیتوان کرد! اگر سلحشوری و استقلال و تمامیت ارضی کشور یک روی سکه جنگ بود، غمها و دردها و فقرها و آوارگیها و فراقها و ویرانیها و عقب افتادن از پیشرفت و آبادانی کشور هم روی دیگر سکه جنگ بود.
هنر صلح بالاترو پیچیدهتر و باظرافتتر از هنر جنگ است و گاهی شجاعت بیشتر طلب میکند، سیاستمداری که برای کشورش صلح به ارمغان بیاورد قهرمانی ممتاز و شایسته است چرا که او از هزاران رنج و محنت و مشقت و فراق جلوگیری به عمل آورده است. جنگ به ما درس شجاعت داد ولی تکانمان هم داد که تا ممکن است کشور را از گزند جنگ و درگیری و منازعه و مناقشه دورسازیم.
کشور ما حداقل به یک دوره 50 ساله از آرامش و پایداری و ثبات و تعادل نیازمند است تا در پرتو آن ساخته شود و امید مردم شکوفا شود و با اطمینانی که در دلها رسوخ میکند مشارکت همه ایرانیان جلب شود. این امید و اطمینان و امنیت کامل تنها در سایه حضور همهجانبه و تعیینکننده مردم در همه عرصههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به دست میآید و طمع بیگانگان را از اساس نابود میکند.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: اعتماد