به گزارش سایت خبری پرسون، محسن بهاروند، معاون حقوقی وزیر امور خارجه نوشت: این اعتماد به همراه قدرت اقتصادی امریکا منجر به سلطه این کشور بر نظام بانکی جهان و تبدیل دلار به ارز غالب برای معاملات و تبادلات جهانی شد که این وضعیت تاکنون هم ادامه دارد. اکنون هیچ معامله و تبادلی بزرگ و قابل ملاحظه بینالمللی صورت نمیگیرد مگر اینکه به نحوی از طریق نظام بانکی و دلار تحت سیطره دولت امریکا باشد.
این سیستم به نحوی طراحی شده است که تسلط نظام بانکی و خزانهداری امریکا بر آن حفظ شود. فناوری اطلاعات به صورت روزافزونی تداوم و دقت این سلطه را افزایش داده است. شاید در زمان شکلگیری ساختار پولی و مالی بینالمللی کسی پیشبینی نمیکرد اگر روزی دولت امریکا تصمیم گرفت از این اعتماد جهانی سوءاستفاده سیاسی کرده و تجارت، اقتصاد و دلار را به عنوان سلاحی قدرتمند علیه مخالفین سلطه خود به کار گیرد، باید چه جایگزینی برای آن وجود داشته باشد.
امروزه حتی اقتصادهای بزرگی مانند چین، ژاپن، برزیل، کره، آلمان و... وابسته به نظام اقتصادی امریکا و دلار هستند و به همین دلیل بسیار تلاش میکنند تا به یک رقابت یا تقابل استراتژیک با امریکا وارد نشوند. از سوی دیگر ایالات متحده با استفاده از این جایگاه، و بر هم زدن قاعده بازی در تبادلات تجاری، بانکی و ارزی این سلاح را نه تنها علیه مخالفین سیاسی سلطهاش برجهان بلکه علیه رقبای تجاری و دوستان خود نیز به کار میگیرد. بهطوریکه اکنون اقدامات یکجانبه غیرقانونی و تحریم به چماق بینالمللی و ابزار سلطه جهانی امریکا تبدیل شده است.
امروزه لشکرکشی و نظامیگری بینالمللی روشی شکستخورده محسوب میشود. تسلط نظامی به یک کشور در درازمدت آوردهای جز ورود به جنگهای فرسایشی، هزینههای کلان اقتصادی و انسانی و در نهایت خروج خفتبار اشغالگر نخواهد داشت؛ لذا جنگ اقتصادی به تدریج جایگزین جنگ نظامی میشود و دخالت نظامی در مفهوم کلاسیک آن کاربرد زیادی نخواهد داشت. اما زیادهروی دولتهای مختلف امریکا در تحریم، سلاحسازی دلار و سوءاستفاده سیاسی از جایگاه اقتصادی باعث شده است که اعتماد اولیه جهان به این کشور به تدریج تضعیف شود. تقریبا همه به این نتیجه رسیدهاند که در صورت عدم چارهاندیشی برای این معضل همواره ناچار خواهند بود که سلطه، زورگویی، رفتارهای یکجانبه و خودسرانه امریکا را تحمل کنند لذا باید چارهای اندیشید.
با اینحال بسیاری هنوز سعی میکنند متعرض سیستم بینالمللی موجود نشده و با راهحلهای موقت یا بده بستان سیاسی با امریکا منافع کوتاهمدت خود را حفظ کنند. در حالی که طبعا مهار سلطهگری و هژمونی جهانی امریکا با بازی در میدان و قواعد بازی که خود برای حفظ این شکل گرفته است نتیجهبخش نخواهد بود. تغییر در وضعیت فعلی نیازمند عزم و اراده جدی سیاسی کشورهای پیشرو است.
قدرتهای اقتصادهای بزرگ و نوظهور جهانی مانند چین با همکاری سایر کشورها در صورت عزم سیاسی میتوانند به تدریج زمینه تضعیف سلطه ظالمانه امریکا بر نظام بینالمللی را ایجاد کنند. به نظر نگارنده قدم اول در این راه تقویت همکاریها و ایجاد سازوکارهای منطقهای است.
سازمان همکاری شانگهای با توجه به وزن اقتصادی و جمعیتی آن میتواند بستر مناسبی برای این کار باشد. ایجاد کانالهای موازی تبادلات ارزی و تجاری همچنین تاسیس بانکهایی که بدون وابستگی به نظام بینالمللی بانکی فعلی کارگزاری تبادلات اقتصادی و تجاری را به عهده بگیرند و در عین حال جانشینی ارز یا ایجاد یک ارز جدید با سبدی از پول ملی همه کشورهای عضو به عنوان معیار سنجش ارزش معاملات و تبادلات تجاری منطقهای راهی امن برای خروج تدریجی از سلطه جهانی امریکا ایجاد خواهد کرد.
جهان در حال گذار به سوی چندقطبی شدن است و چارهاندیشی برای این کار نه تنها از نظر اقتصادی امری ناچار است بلکه از نظر سیاست و امنیت بینالمللی تغییر ساختار تجاری و اقتصادی بینالمللی لازمه جهان نو خواهد بود.
ایران به عنوان کشوری پیشرو که متحمل زیان بسیاری از قِبل تحریمهای ظالمانه شده است باید ابتکار عمل را در دست بگیرد و بخشی از راهبرد درازمدت دیپلماسی اقتصادی را معطوف به این موضوع کرده و فروپاشی ریشهای رژیم تحریمهای ظالمانه را سرلوحه ابتکارات ملی و منطقهای خود قرار بدهد.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: اعتماد