به گزارش سایت خبری پرسون، خودپنداره شامل اعتقادات و باورهای فرد در مورد خود است؛ از جمله ویژگیهای فردی و اینکه او چه کسی یا چه چیزی میباشد. چگونگی رفتار ما ریشه در نگاهمان نسبت به خودمان دارد. شخص معلول هم از این قاعده مستثنی نیست. ما در این مطلب، تعریف خود انگاره، خودانگاره در روانشناسی و نیز ابعاد و ویژگیهای آن را خواهیم گفت.
خودانگاره چیست؟
خودانگاره نحوه درک ما از رفتار، تواناییها و ویژگیهای منحصربهفردمان است؛ برای مثال، باورهایی مانند «من دوستی خوب هستم» یا «من فردی مهربان هستم» بخشی از خودانگارهای کلیاند. خودانگاره در زمانی که سنتان کمتر است و در حال طیکردن مراحل کشف و شناخت خود و هویتتان هستید، انعطافپذیری بیشتری دارد. با افزایش سن و شناخت بیشتر خودتان و درک کامل اینکه چهکسی هستید و چهچیزهایی برایتان مهم است، این تصویر ذهنی دقیقتر و سازمانیافتهتر خواهند شد.
ابعاد خودانگاره
در این جا 8 بعد خودانگاره را آورده ایم.که شامل خود واقعی، اجتماعی، ایده آل، خصوصی، تحصیلی، جسمانی و عاطفی است.
خود واقعی : چطور خودم را می بینم.
خود اجتماعی: چطور دیگران من را می بینند.
خود ایده آل: چطور دوست دارم خودم را ببینم.
خود ایده آل اجتماعی:دوست دارم دیگران من را چگونه ببینند.
خود عاطفی: برداشت افراد از عواطف و احساسات خود. در طول دوران بلوغ(درک افراد از خودشان که آرام هستند،ثبات عاطفی دارند و چقدر نگرانند)، در پایان تحصیلات ابتدایی به اوج خود می رسد و میزان آن با ورود به مقاطع بالاتر کاهش می یابد.
خود جسمانی: درک افراد از توانایی جسمانی و ظاهرشان. توانایی جسمانی مثل قدرت فیزیکی و سرسختی. ظاهر هم به جذابیت اشاره دارد.بعضی از تحقیقات نشان می دهد که بهبود این خودانگاره از آغاز نوجوانی شروع و تا اواخر بزرگسالی رخ می دهد.اما تعداد زیادی از مطالعات اشاره می کند این نوع خودانگاره در دوران بلوغ کاهش می یابد.
خود تحصیلی:درک و دانش افراد در مورد خودشان در کل حوزه ی تحصیلی خود.
دو جنبه رشد خودپنداره از نظر لوئیس
(۱) موجودیت یا هستی خود در رشد خودپنداره
این مفهوم، اساسیترین قسمت از خودانگاره یا خودپنداره است؛ احساس جدا بودن و متمایز بودن از دیگران و آگاهی از پایداری خود.
کودک متوجه میشود که یک موجودیتی مجزا از دیگران است و در طول زمان و دورهها به این وجود داشتن و موجودیت خود ادامه میدهد. بر طبق نظر لوئیس، آگاهی از موجودیت و هستی خود، از سن دو تا سه ماهگی شروع میشود و بخشی از آن به ارتباط کودک با جهان مربوط میشود. به عنوان مثال، کودک لبخند میزند و کسی در جواب او لبخند میزند، یا کودک یک تلفن همراه را لمس میکند و میبیند که آن تکان میخورد (حالت ویبره).
(۲) طبقهبندی «خود» در رشد خودپنداره
پس از اینکه کودک درمیابد که خود او به عنوان یک تجربهی جداگانه تلقی میشود، در گام بعدی به این آگاهی میرسد که او نیز یک شیء موجود در این جهان است. همانطور که اشیاء دیگر از جمله افراد دارای خصوصیاتی هستند که میتوانند مورد تجربه کردن قرار بگیرند (بزرگی، کوچکی، قرمزی، نرمی و غیره)، بنابراین کودک نیز نسبت به خود آگاه میشود و درمیابد که او نیز همانند یک شیء میتواند مورد تجربه قرار گرفته و دارای خواص و ویژگیهایی باشد.
«خود» را همچنین میتوان با توجه به سن، جنس، اندازه و یا مهارت نیز طبقهبندی کرد. دو مورد از اولین دستههای مورد استفاده، سن (من ۳ سال دارم) و جنسیت (من یک دختر هستم) میباشد.
در اوایل دوران کودکی، دستهبندی کودکان برای خودشان بسیار در هم تنیده میباشد (مثلا رنگ مو، قد و موارد مورد علاقه). بعدها و با گذشت زمان؛ توصیف کودک از خود شروع به ارجاع دادن به صفات روانشناختی داخلی، ارزیابیهای مقایسهای و نحوه نگاه دیگران به آنها میکند.
سه جزء خودپنداره از نظر راجرز
کارل راجرز معتقد است که خودپنداره دارای سه جزء متفاوت است:
نظری که شما در مورد خودتان دارید (تصویر خود)
چقدر شما برای خودتان ارزش قائل هستید (عزتنفس یا خود ارزشی)
آنچه که شما واقعاً میخواهید باشید (خود ایدهآل)
تصویر خود (شما خود را چگونه میبینید)
این مورد لزوما نباید منعکس کنندهی واقعیت باشد. برای مثال فردی که مبتلا به بیاشتهایی بوده و در نتیجه لاغر میباشد، ممکن است تصویری که از خود دارد اینچنین باشد که او خود را چاق تصور کند. تصویر خود در یک شخص توسط بسیاری از عوامل مانند والدین، دوستان، رسانهها و غیره تحتتاثیر قرار میگیرد.
کوهن تصویرخود را با استفاده از آزمون ۲۰ جملهای مورد بررسی قرار داد. او از افراد خواست تا به این پرسش پاسخ دهند: «من کیستم؟» در ۲۰ روش مختلف. او دریافت که پاسخها را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد. اینها نقشهای اجتماعی (جنبه های خارجی یا عینی از خود مانند پسر، معلم، دوست) و ویژگیهای شخصیتی (جنبههای داخلی یا عاطفی در مورد خود مانند معاشرتی بودن، بیحوصلگی و شوخ بودن) بودند.
لیست پاسخها به سوال «من کیستم؟» احتمالاً شامل نمونههایی از هر چهار نوع پاسخ زیر است:
توصیف فیزیکی: من قد بلند، چشمهای آبی و … دارم.
نقشهای اجتماعی: ما همه موجودات اجتماعی هستیم و رفتار ما تا حدی در اثر نقشی که ایفا میکنیم شکل گرفته است. نقشهایی مانند دانشجو، خانهدار یا عضو تیم فوتبال نه تنها به دیگران کمک میکند تا ما را بازبشناسند، بلکه همچنین به ما کمک میکند تا بدانیم در موقعیتهای مختلف سایر افراد از ما چه انتظاری دارند.
ویژگیهای شخصی: این بعد سوم از توصیف خود ما است. «من دمدمی مزاج هستم … من بخشنده هستم… من همیشه مستعد نگران شدن هستم… و غیره.»
اظهارات وجودی (انتزاعی): این مورد میتواند شامل «من فرزند این جهان هستم»، «من یک انسان هستم»، «من یک موجود روحانی (غیر مادی) هستم» … و غیره باشد.
به طور معمول جوانان خود را بیشتر از نظر صفات شخصی توصیف میکنند و این در حالی است که افراد مسنتر به واسطه نقش اجتماعی خود توصیفات عالیتری را ارئه میدهند.
طبیعت خودانگاره
لازم است طبیعت خودانگاره را بدانیم تا بفهمیم چگونه عمل می کند و چگونه بر رفتار مصرف کننده اثر می گذارد.
خود انگاره 4 ویژگی دارد:
1. ذاتی نیست،فرایند پویایی که باید یاد گرفته شود،این یادگیری مداوم است تا فرد از طریق یادگیری، تصور خود و دیگران را تنظیم کند.
2. ثابت است،اگر چه در طول زمان و با تجربه تغییر می کند اما در طول زمان میل به ثابت شدن دارد.این ثابت بودن خود را در فرایند تصمیم گیری برای خرید نشان می دهد.به همین دلیل می بینیم افراد در طول سالیان سال به یک برند وفادارند.
3. خودانگاره هدفدار است،هنگامی که تصویر افراد به وسیله ی دیگران تهدید می شود،برای حفظ و تقویت ضمیر خود حالت تدافعی می گیرند.تبلیغات و شخص فروشنده نباید به طور مستقیم به باور های افراد حمله کنند.
4. خودانگاره خاص و متمایز است و فرد گرایی را تقویت می کند.افراد به سمت برند هایی می روند تا به بقیه نشان دهند چه کسی هستند و کجا زندگی می کنند.به طور مثال ادکلن هایی که فرد به فرد بوی خاص خود را دارد.
هدف تمام فعالیت های انسان ،محافظت و تقویت خودانگاره یا خودنمادی است.
خودانگاره مستقل و وابسته
خودانگاره مستقل، ثابت،متکی به خود، خودمختار، فردگرا، خودپسند، و جدا از مفهوم جامعه است.
خودانگاره وابسته، به محیط اجتماعی خود و به دیگران وابسته است.این افراد تمایل دارند بر نقش های اجتماعی و روابط،تعلق و تناسب داشتن با گروه تاکید کنند.
افرادی که خودانگاره مستقل دارند به دنبال این هستند که از طریق خاص بودن محصولات، یک هویت شخصی متمایز برای خود ایجاد کنند.از طرفی چون این افراد از مفهوم جامعه جدا هستند، پشتیبانی عاطفی از گروه های اجتماعی ،خانواده و خویشاوندان را ندارند و نسبتا تنها هستند به همین دلیل به کالا ها اهمیت بیشتری می دهند تا احساس خوبی بدست آورند.اما برعکس افراد وابسته تا زمانی که احساس نیاز نکنند به سمت مصرف کالا ها نمی روند و به وسیله ی ارزش های صرفه جویی و متواضع بودن هدایت می شوند.
افراد مستقل بیشتر در خرید و مصرف لذت می برند و از روی میل عمل می کنند.آن ها بر جنبه ی نمادی کالا ها ارزش می گذارند و تمایل دارند کالا ها را برای اظهار وضعیت و قابلیت هایشان انتخاب کنند.کالاهایی که از مشخصه های دیگران متفاوت است.اما افراد وابسته تحت تاثیر مشخصه های همتایان خود و محیط اجتماعی هستند.آن ها هنجارهای اجتماعی را نمی شکنند و کم تر لذت جویی و رفتار خرید هیجانی را نشان می دهند. در کل می توان گفت به دنبال پذیرش گروهی هستند.
ابعاد خودانگاره
ابعاد مختلف ممکن است انواع مختلفی از خودانگاره را تشکیل دهند؛ برای مثال، ابعادی از خودانگاره که «خودکارآمدی تحصیلی» را ایجاد میکند با ابعاد مربوط به «خودکارآمدی اجتماعی» کاملا متفاوت است. برخی از ابعاد مشترک در همه زمینهها عبارت است از:
- خودباوری؛
- عزتنفس؛
- خود ایدئال؛
- ویژگیهای شخصی؛
- هویت یا نقش (اجتماعی).
چند نمونه خودانگاره
برخی از نمونههای خودانگاره مثبت عبارتاند از:
فرد خود را انسانی باهوش میداند؛
شخص خود را انسانی دلسوز میپندارد؛
فرد خود را عضوی مهم از جامعه خود میداند؛
شخص خود را همسری خوب و دوستی عالی میداند؛
فرد خود را بهعنوان کارمندی با سختکوشی و شایستگی میبیند.
برخی از نمونههای خودانگاره منفی نیز عبارتاند از:
فرد خود را احمق میداند؛
شخص خود را باری روی دوش جامعه میداند؛
فرد خود را بهعنوان کارمندی تنبل و ناتوان میبیند؛
شخص خود را انسانی سرد و غیرقابلدسترس میپندارد.