به گزارش سایت خبری پرسون، «فریبا منتظرظهور» در تازهترین اثر داستانیاش به نام «قلم فروش» از نویسنده نهچندان موفقی مینویسد که از میل مشترک همه انسانها به جاودانگی سوءاستفاده میکند.
شخصیت اصلی رمان قلم فروش تازهترین اثر فریبا منتظرظهور که بهتازگی روانه کتابفروشیها شده، نویسنده جوانی به نام نیماست و رمان روایتی است از نوشتن و ذهن آشفته و بیقرار نیما و البته میل مشترک همه انسانها به جاودانگی نام و خاطراتشان.
فریبا منتظرظهور پیشتر در گفت وگو با رسانهها با بیان اینکه رمان قلم فروش به سبک پیکارسک (سبکی که در شخصیت داستان آدمی شیاد است که اموراتش را بیشتر از راه حقهبازی و رندی میگذراند) و طنزسیاه نوشته شده، گفت بود:
در این کتاب دو راوی وجود دارد؛ نیما که نویسنده است و نسترن، دختری که نیما به او علاقهمند شده. نیما نویسنده نهچندان موفقی است که به این نتیجه رسیده که نه جامعه ادبی او را کشف کرده و نه خانواده درکش؛ پس مسیر خود را تغییر میدهد و برای آنهایی که وضع مالی خوبی دارند و عشق به نویسنده بودن، مینویسد و با پول خوبی که به دست میآورد، به سیر و سفر می رود.
قلم فروش تاکید دارد بر اینکه چه آسان میتوان برای کسانی که در آرزوی جاودانگی نامشان هستند، دام پهن کرد. صید میتواند یک منتقد ادبی باشد یا نویسنده بازنشستهای که میاندیشد کارش ناتمام مانده است و یا حتی یک تاجر سنتی؛ اما ریشه این فریبخوردگی چیست؟ میل به جاودانگی یا جاهطلبی و سودجویی یا فقط در یادها ماندن!
یکی از نکات جذاب در مورد رمان قلم فروش تازگی و زبان حال بودن آن است؛ در این مفهوم، وقتی قصه از کرونا و ترس شخصیت داستان برای آزمایش و دادن تست صحبت می کند، مخاطب را بیش از پیش به خود جذب می کند.
به خصوص که در این دوسال شیوع کووید ۱۹ و زمان های قرنطینه ای که آدمها را بیشتر به سمت کتاب کشاند، کمتر رمانی بود که آینه امروز باشد و از دغدغه و چالش های پاندمی حاضر حرف بزند. بر این اساس خواندن از کرونا و دلشورههای ابتلا برای مخاطبانی که دوسالی هست که با این معضل درگیرند، بیش از پیش جالب است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
گوشی را خاموش میکنم. توی اتاق راه میروم، فایده ندارد. ورزش میکنم. خانم عصمتی با عصا میزند به سقف که کم بالا و پایین بپرم. به سیگار روشن خیره میشوم. نیمرو میخورم، ظرف خالی تن ماهی، ظرف خالی کنسرو لوبیا... آشپزخانه بههمریخته. بعد جمع میکنم... بعد میشویم.
لباسهایم تلنبار شده روی صندلی و گوشه و کنار اتاق. نیمه برهنهام، نمیدانم چند روز است، از خانه بیرون نرفتهام. به نسترن گفتم «کار دارم، مدتی تحمل کن.» تحمل میکند، کاری به کارم ندارد.
مطمئنم فرهان با کسی ارتباط عاشقانه دارد. گاهی که سرگرم کار هستیم، صدای تلفنش بلند میشود، جواب نمیدهد، پشتسر هم پیام میرسد. جواب کوتاهی میدهد؛ اما خاموش نمیکند.
قرار است دوروبرش نباشم و کسی نبیند اما پنهانی از دور، کلاسش را زیر نظر میگیرم. شاید چیزی از زندگیاش از حال و هوایش کشف کنم که نگفته، نخواسته بگوید یا نتوانسته... (ص.۶۵)
فریبا منتظرظهور، نویسنده و روزنامهنگار در سال ۱۳۴۹ در تهران به دنیا آمد. وی که دوره خبرنگاری را در دفتر مطالعات و تحقیقات رسانهها گذرانده است، از سال ۱۳۸۶ کار در حرفه نویسندگی را آغاز کرد.
مجموعه داستانهای هرازگاهی بنشین (انتشارات مروارید/ ۱۳۸۸)، سوت (نشر مهری/ ۱۳۹۶) و رمانهای هیاهوی کوهسار (انتشارات مروارید/ ۱۳۹۱)، آنیش(نشر به نگار/ ۱۳۹۲)، دزده کشی (نشر کتابسرای تندیس/ ۱۳۹۳)، بهجز سرخ هر رنگی (انتشارات گلآذین/ ۱۳۹۴) و ماز (ناشر مؤلف/ ۱۳۹۷) از آثار منتظرظهور به شمار میآیند.
فریبا منتظرظهور برای رمان هیاهوی کوهسار نامزد نهایی جایزه ادبی مهرگان و نامزد نهایی جایزه گام اول شد و رمان آنیش او در فهرست ۲۰ رمان برتر کتاب سال شهید حبیب غنیپور معرفی قرار گرفت.
عنوان اثر تقدیرشده در بخش رمان آزاد کتاب سال شهید حبیب غنیپور و نامزد نهایی جایزه ادبی پروین اعتصامی برای رمان دزدهکشی از دیگر عنوانهایی است که این نویسنده به خود اختصاص داده.
رمان قلم فروش با شمارگان ۵۰۰ نسخه و در ۱۶۸ صفحه، بهتازگی از سوی انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شده و در اختیار علاقمندان به کتاب قرار گرفته است.