به گزارش سایت خبری پرسون، فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر آب و توسعه پایدار نوشت: با سلام و احترام، بازگشت به بند نخست ابلاغیه سیاستهای کلی محیط زیست: «مدیریت جامع، هماهنگ و نظاممند منابع حیاتی (از قبیل هوا، آب، خاک و تنوع زیستی) مبتنی بر توان و پایداری زیستبوم بهویژه با افزایش ظرفیتها و توانمندیهای حقوقی و ساختاری مناسب همراه با رویکرد مشارکت مردمی»، جراحی در دستگاه اجرا، همانند دگرگونی و تحولی که در قوه قضا کلید خورد، گام نخست برای بهبود محیط زیست کشور به شمار میرود. این جراحی با کوچکسازی دولت و ادغام وزارتخانهها و اصلاحاتی مانند اصلاح مقررات ملی ساختمان، اصلاح راهبردهای شهرسازی و بازگشت از کلانشهرسازی و تمرکز، اصلاح رویکردهای صنعت و معدنکاوی، اصلاح فرآیندهای تصمیمگیری با مشارکت جوامع بومی مولد و خبرگان در تصمیمگیریها، گره میخورد و نقش کلیدی در بهبود شرایط بسیار شکننده محیط زیست کشور میتواند داشته باشد.
بیش از 11 اقلیم از 13 اقلیم شناختهشده روی کره زمین در فلات ایران یافت میشود. این گوناگونی کممانند در سرزمین، 6 حوضه اصلی آبریز و بیش از ٣0 حوضه آبی فرعی با تفاوتهای بسیار پدید آورد که در آن هم حوضهای مانند تالش با بیش از ١٠٠٠ میلیمتر میانگین بارندگی (که به ٢ متر هم میرسد) یافت میشود و هم حوضهای مانند کویر سیاهکوه با ٨٠ میلیمتر میانگین سالانه بارندگی که به زیر ١٠ میلیمتر هم میرسد. در این اقلیم پیچیده هم گرمترین نقطه زمین، گندم بریان، با دمای بیشینه مطلق بیش از ٧٠ درجه در کویر مرکزی را پیدا میکنید و هم کوهستانهای سردسیری در شمال باختری که سرما تا ٤٦- در بستانآباد و تا ٤٣- درجه در سقز هم ثبت شده است. در چنین سرزمینی، مدیریت آب، خاک، جنگل و منابع طبیعی، مدیریت کشاورزی، مدیریت شهری و شهرسازی و مدیریت صنعتی و معدنکاوی بسیار پیچیده میشود و گره میخورد با امنیت خوراک درونزاد و امنیت کشور. این سرزمین را نمیتوان از اتاقهای به هر نام در زیر تهویه مطبوع ادارات و بدون درک ژرف از شرایط اقلیمی محلی به گونه یکسان و سریدوزی مدیریت کرد.
تا پیش از دهه 1330 مدیریت کالبدی سرزمین در خود حوضهها و از سوی خبرگان محلی انجام میشد که درک صریحی از آب و خاک و ویژگیهای اقلیمی جغرافیایی خود داشتند. مدیریت آب و منابع طبیعی، ساختمانسازی و شهرسازی و راهاندازی کارگاههای صنایع گوناگون با همین درک صریح دانش بومی از ضرورت سازگاری با توان بومشناختی و در خور تمدن گره میخورد. رودها خروشان و تالابها و دریاچهها زنده بودند. هدررفت منابع گوناگون آب و نیرو و سوخت و... همچنین پیامدهای ناسازگار انسان بر طبیعت پیرامون نیز بسیار اندک بود. با پیدایش وزارتخانههای متمرکز در پایتخت، این شیوه سازگار و محلی مدیریت سرزمین، به کارگزاران دولتی در پایتخت سپرده شد تا بدون درک صریح از طبیعتهای بسیار گوناگون و حوضههای آبی شکننده کشور، به گونه یکسان، برنامهریزی کنند. مهندسی تهاجم به طبیعت جایگزین سازگاری با طبیعت شد. 7 دهه برنامهریزی متمرکز دولتی با رویکرد مهندسی تهاجم به طبیعت، به زیست بوم و کالبد سرزمین آسیب زده است. دریاچه ارومیه با ساخت 56 سد خشکیده است که دریاچههای هماقلیم سوان در ارمنستان و وان در ترکیه نخشکیدهاند. کارون، دز، کرخه، جراحی و تالابهای هور و شادگان با انتقال آب و ساخت سدهای بسیار بزرگ و پرشمار خشکیدهاند.
هلیلرود و تالاب جازموریان خشکیدهاند. کرج و دریاچه نمک خشکیدهاند. سفیدرود و انزلی خشکیدهاند. کر و بختگان خشکیدهاند. زایندهرود و گاوخونی خشکیدهاند. جنگلها که به آبخیزها و رودها و آبخوانها وابستهاند، خشکیدهاند. آبخوانها که با جریان رودها تغذیه میشدند تهی شدهاند و فرونشست خطرناک زمین که از زمینلرزه بسیار خطرناکتر است دشتها را تهدید میکند. مردم بومی به ویژه کشاورزان، دامداران، عشایر، ماهیگیران و... که امنیت خوراک کشور به دست آنهاست، بیشترین آسیب را دیدهاند که حقابههای موروثیشان در سدها ضبط شده و ناچار از رها کردن کشاورزی و تولید خوراک و حاشیهنشین شهرها شدهاند.
دستگاههای دولتی همه پیامدهای مدیریت ناسازگار خود را به گردن کشاورزان و جوامع مولد بومی یا تغییر اقلیم میاندازند که وکیل مدافعی هم ندارند. شهرها، شهرکها، مجتمعهای مسکونی، مجتمعهای صنعتی در جاهایی ساخته میشوند که با اقلیم و بومشناخت سازگاری ندارند. برای نمونه جنگلهای ارزشمند البرز شمالی با تغییر کاربری و ویلاسازیهای گسترده نابود میشوند. صنایع فلزی باید در کنار دریا و اقیانوس ساخته شوند تا آب شور را بهکار گیرند نه آب آشامیدنی که میتواند جان انسانها را از مرگ برهاند، لیکن در مناطق خشک کویر ساخته میشوند که آب بسیار برای خنک کردن نیاز دارند. برای نمونه ساخت سد بسیار بزرگ زایندهرود در دهه 1340 برای آبرسانی به صنایع فولاد، به خشکیدن گاوخونی و زایندهرود و تهی شدن آبخوانهایی انجامید که امروز فرونشست بسیار خطرناک زمین در دشتها خاوری و جنوب خاوری اصفهان را رقم زده است.
ساخت و ساز در آبخیزها با سدسازی و انتقال، ساختمانسازی و شهرسازی ناپایدار تقلیدی، گلوگاههای ناپایداری است. سدسازی با همه ناسازگاری با اقلیم ایران و تبخیر سالانه بیش از 10 میلیارد مترمکعب آب کمیاب از دریاچه سدها، برای تامین آب و برق و دیگر نیازهای شهری و صنعتی گسترش یافت. پژوهشهای ارزیابی تطبیقی نشان دادهاند که از سد کرج تا همین سد زارمرود که در هفته نخست اردیبهشت 1400 کلید خورد برای اهداف شهری و صنعتی ساخته شده و میشوند گرچه برای دریافت منابع مالی، کشاورزی و اهداف دیگر را بهانه کردهاند. صنایع نابجا مانند صنایع فولاد در کویر مرکزی با انتقالها و سدسازیهای پرمعضل ناقض امنیت ملی و شهرسازیهای ناپایدار، سدسازی را تشدید کردند.
ساختمانسازی و شهرسازی ناپایدار ناسازگار با اقلیم، با روشهای مهندسی تهاجمی و ناسازگار با طبیعت مانند سدسازی منابع آب را تامین میکند که پیامدهای آن در همه دشتها و آبخیزها آشکار شده است. نگاهی به مقررات ملی ساختمان ضرورت اصلاح آن برای نجات زیستبومها و زیستگاهها و طبیعت کشور را گوشزد میکند. مقررات ملی ساختمان در زمینه سازگاری با اقلیم و بومشناخت مناطق گوناگون دارای کمبودهای کلیدی است که به برخی آنها که پیامدهای ناسازگاری بر طبیعت و زیست بومهای کشور داشته اشاره میشود:
تغییر کاربریهای زمین و بیابانزایی
از ویژگیهای مقررات ملی ساختمان ساخت و ساز در هر جا بیهیچ دغدغه بیابانزایی و پیامدهای ناسازگار آن است. با این مقررات در همه جا میتوان ساختمان ساخت. از جنگل، کوه، مرتع، شالیکاری و زمین کشاورزی تا زمینهایی که موات نامیده میشوند و بسیاری از آنها زیستگاه طبیعی و دارای کارکردهای بومشناختی ویژه هستند.
بارندگی
مقررات ملی ساختمان دغدغه بارش و بارندگی ندارد. در تالش و اسالم که تا 2 متر هم بارندگی دارند همانگونه خانه میسازند که در کویر سیاهکوه با کمتر از 10 میلیمتر بارندگی. این به هدررفت منابع و نشر کربن میتواند بینجامد، به ویژه در جاهای دارای بارندگی مناسب از روشهای گردآوری باران به خوبی میتوان برای تامین آب بهرهگیری کرد بدون نیاز به هیچ سدی مانند شفارود که به بهانه آب شهری در غرب گیلان دارد ساخته میشود، یا سد زارم رود که به تازگی برای آب شهری کلید خورده است.
دما و اقلیم
در مقررات ملی ساختمان ویژگیهای دمایی منطقه دغدغه سازنده نیست. در جاهای بسیار سردی چون سقز و بستانآباد با دمای مطلق سردتر از 40 درجه زیرصفر همانجور خانه ساخته میشود که در گرمترین جای جهان گندم بریان با مطلق 70 درجه بالای صفر که هدررفت منابع بسیار و نشر کربن در بردارد. تابش خورشید بهترین منبع نیرو و برق است که بهسادگی در هر ساختمان میتواند جایگزین نیروگاه برقابی و سوخت نفتی گازی شود و میزان هزینه و نشر کربن و گرم شدن منطقه را کاهش دهد.
تامین منابع
در مقررات ملی ساختمان سازنده نیازی نیست بیندیشد منابعی که ساختمان یا ساکنان آینده آن نیاز دارند از کجا میآید. برایش یکسان است آب یا برق را از چند ده کیلومتری یا چند صد کیلومتری بخواهند منتقل کنند. هر جا خواست میسازد بیدغدغه تامین آب و برق و دیگر منابع و بیدغدغه سنگینی هزینه جابهجایی آنها برای مملکت و نیز بیدغدغه پیامدهای بسیار ناسازگار بر رودها، آبخوانها و سفرهها، تالابها و دریاچهها. تامین آب پایدار در مناطق شمالی کشور و جاهای با بارندگی مناسب، با گردآوری باران در بام خانهها پایدار میشود و نیازی به سد نیست و در دیگر جاها از الگوی تامین آب پایداری بومی کشور در حد آشامیدنی و خوراکی (سرانه کمتر از 10 لیتر) میتوان بهرهگیری کرد. برای نیازهای دیگر نیازی به آب آشامیدنی نیست و از آب بازیافتی میتوان بهرهگیری کرد. تامین آب برای کلانشهر تهران، آبخیزها و رودهای بزرگی چون کرج، جاجرود، لار، طالقان، ماملو و نیز دریاچه نمک را خشکانده است و هنوز بدون آنکه بداند از کجا میخواهد آب بیاورد دارد گسترش مییابد. باورکردنی نیست ولی پژوهشها نشان میدهند که سدها، از همان کرج اولین تا این آخرینها، با همه پیامدهای ناسازگار خود، برای شهرها و ساختمانهای ناسازگار و صنایع پیرامون آنها ساخته میشوند ولو آنکه در گزارشها هدف دیگری برایشان نوشته شده باشد.
کمبود و هدررفت آب
در مقررات ملی ساختمان کمبود و هدررفت آب دغدغه نیست. هدررفت در استخرهای طبقات و پنتهاوسها، در سوناها و جکوزیها، در آبنماها و وانها و سیفونها و نیز در هدررفت دما و هدررفت برق و نیرو در ساختمانهای ما از کشورهای اروپایی پرآب و برق جلوتر است.
بهینهسازی الگوی مصرف منابع
در مقررات ملی ساختمان بهینهسازی الگوی مصرف جایی ندارد. این مقررات با سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف که بازچرخانی آب را توصیه کرده به کلی بیگانه است. با بازچرخانی آب در ساختمان تنها نیاز آب آشامیدنی و خوراکی که سرانهاش کمتر از 10 لیتر در روز است باید تامین شود و برای دیگر نیازها آب بازیافت و بازچرخانی شده بهکار گرفته میشود. کولرهای آبی در هر ساعت کار نزدیک 20 لیتر آب آشامیدنی برای خنک کردن پوشال بهکار میگیرند که در یک کلانشهر میزان بسیار بالایی میشود در جاییکه هم میتوان آب بازیافتی بهکار بست و هم میتوان شیوههای سرمایشی دیگر باکاربرد آب کمتر جای آن گذاشت. کاربرد برق خورشیدی نهتنها با طبیعت سازگار است و پیامدهای گوناگون از نشر کربن تا نابودی پیکرههای آبی را ندارد که به سبب تامین نقطهای و در محل مصرف، هم هدررفت خطوط انتقال و هم خطر دکلهای سرطانزای برق را از میان میبرد.
مدیریت پساب ساختمان
مقررات ملی ساختمان دغدغه پساب ساختمان را ندارد و با هزینه بسیار سنگین باید آن را دهها کیلومتر به دشتهای پیرامون شهر فرستاد و زمینهای گستردهای را برای تصفیه آب تغییر کاربری داد و آلود. چاههای جذبی حذف شدهاند. چاه جذبی روش نقطهای/محلی/سازگار و از دیدگاه بومشناسی روش پایداری است که با نگهداری جامدات پساب سیاه، آب را در لایههای خاک تصفیه میکند و به سفره میفرستد و آبخوان را تغذیه میکند. انتقال پساب تا دوردستها جانشین چاههای جذبی شده که هم آلودگی و بیابانزایی و هم نشر کربن دربردارد.
دما و برق پایدار خورشیدی
در مقررات ملی ساختمان تامین برق و نیرو و دما به روشهای ناپایدار تکیه دارد و سازنده خود را ملزم به یافتن راهکارهای تامین و تولید دما و برق پایدار نمیداند. در زمینه تولید دما و نیرو و برق پایدار با یاختهها و صفحههای خورشیدی در خود ساختمان هیچ الزاماتی در این مقررات نیست. مقررات ملی ساختمان در هدر دادن سوخت نفتی بسیار دست و دلباز است در جاییکه دست کم آبگرمکن خورشیدی در بالای هر ساختمان میتواند 70 درصد نیاز به نیرو در زمستان ساختمان را در دسترس بگذارد چون هم آب گرم است و هم گردش آن در رادیاتورها ساختمان را گرم میکند و بخش بزرگی از نیاز به سوخت نفتی با نشر کربن سنگین را کاهش میدهد.
پیامدهای ناسازگار تامین سازمایه (مصالح)
مقررات ملی ساختمان به پیامدهای برداشت شن و ماسه از بستر رودها، یا دامنه کوهها و تپهها که به نابودی گسترده زیستگاهها و گونهها و پوشش گیاهی میانجامد نمیاندیشد. در جایی که میتوان نخالههای ساختمانی را بازیافت کرد و به جای مصالح بهکار گرفت.
کاربرد نخاله ساختمانی بازیافت شده
سازندگان ساختمانهای کهنه را ویران میکنند و نخاله ساختمانی را در درههای پیرامون رها میکنند که پیامدهای سنگینی بر پیکرههای طبیعی، نابودی زیستگاهها و بیابانزایی دارد. مقررات ملی ساختمان با بازیافت نخاله ساختمانی و کاربرد آن به کلی بیگانه است. مقررات ملی ساختمان در این زمینه لازم است بازبینی شود و کاربرد سازمایه (مصالح) بازیافتی از نخاله را الزامی کند. به این شیوه هم اشتغالزایی گسترده در کارگاههای بازیافت نخاله کلید میخورد و هم از نابودی بستر رودخانهها، تپهها، کوهها و... برای برداشت مصالح جلوگیری میشود.
مدیریت نقطهای و در مبدا پسماند
مقررات ملی ساختمان دغدغه مدیریت پسماند ساختمان را ندارد و وابسته است به گورستانهای پسماند بسیار خطرناک برای زمینها، دشتها، آبخوانها، انسان و دیگر زیستمندان. پیش بینی مدیریت پسماند نقطهای در مبدا، به سادگی در زمان ساخت امکانپذیر است و جلوی پیامدهای بسیار ناسازگار را میگیرد. تنها جایی برای گذاشتن یک دستگاه کودساز نیاز است که همه پسماندتر ساختمان را کود کند و نیز جایی برای گذاشتن پسماندهای خشک ساختمان به تفکیک تا به کارگاههای بازیافت فرستاده شد.
نشر کربن و کاهش آن
مقررات ملی ساختمان دغدغه نشر کربن و آلودگی و گرم شدن در بسیاری شهرها و کلانشهرها با تلههای دمایی خطرناک را ندارد. از نشر کربن انتقال آب از دوردست، نشر کربن تامین برق و انتقال آن از دورها، نشر کربن انتقال سازمایه (مصالح ساختمانی) از دوردست، نشر کربن انتقال پساب و پسماند ساختمانها به دوردست، تا نشر کربن سوخت نفتی برای گرمایش و سرمایش ساختمان و... از پیامدهای این شیوه از ساختمانسازی ناپایدار است.
فضای سبز ضرور برای بهداشت و سلامت ساکنان
مقررات ملی ساختمان دغدغه پیشبینی فضای سبز سرانه 25 مترمربع فضای سبز در همه سال برای ساکنان را ندارد و ضرورت آن برای سلامت و بهداشت مردم را ندیده میگیرد.
تامین بخشی از خوراک
تلاش در راستای تامین بخشی از خوراک و پشتیبانی از امنیت خوراک، برای کاهش نشر کربن از انتقال و جابهجایی مواد حجیم و فسادپذیر خوراکی به ساختمانها و شهرها، از دغدغههای ساختمانسازی و شهرسازی پایدار است. لازم است دستکم بخشی از نیاز خوراک ضرور و دستکم بخشی از میوه، سبزی یا... در خود ساختمان یا در نزدیکی آن تولید شود که هم به افزایش فضای سبز کمک میکند و هم به امنیت درونزاد خوراک. این دغدغه در بسیاری از شهرهای جهان از اروپا تا آسیا گسترش یافته است.
جلوگیری از مصرفزدگی و سبک زندگی ناسازگار
ساختمانسازی در اصلاح الگوی مصرف و سبک زندگی ناسازگار نقش دارد. مقررات کنونی ساختمان تقلیدی است و مصرفزدگی را گسترش میدهد و با فرهنگ و تمدن مردم حوضههای گوناگون این سرزمین هماهنگی و همخوانی ندارد.
معماری بومی و سازگاری آن با اقلیم و بوم شناخت
مقررات ملی ساختمان گسست فرهنگی چشمگیری با دانش معماری اندیشمند و پرآوازه این سرزمین نشان میدهد. این مقررات با معماری بومی یکسره بیگانه است. معماری بومی با اقلیم و جغرافیا و مصرف بهینه و کاهش نشر کربن بسیار آشناست.
نما و منظر ساختمان
مقررات ملی ساختمان نه تنها هویت معماری را با ساخت و سازهای ناسازگار و نازیبا نادیده گرفته که دغدغه نما و منظر ساختمان و کوچه و محله را نیز ندارد. در یک کوچه از نماهای گوناگون و سبکهای گوناگون از سراسر دنیا بدون هماهنگی و زیبایی بصری دیده میشود. گاه حتی هماهنگی در یک ساختمان هم دیده نمیشود و هر گوشه آن ساز دیگری میزند.
ساختمانهای صفر
ساختمان صفر نیازهای خود را به شیوه پایدار تولید و تامین میکنند و به سدها و نیروگاههای پرپیامد وابسته نیستند. نیاز ساختمان صفر به ورود نیرو از بیرون صفر است چون آن را بر بالای بام با کمک نیروگاههای کوچک خورشیدی یا بادی تامین میکند. ساختمانهای صفر، پساب خاکستری را در خود ساختمان بازچرخانی و بازمصرف و سرانجام در فضای سبز بهکار میگیرند. پساب سیاه را نیز یا با چاه جذبی یا با کمک زیست پالایشگرها ناپدید میکنند تا به هزینه انتقال و نشر کربن و تصفیهخانههای پرهزینه برای تصفیه آن نیازمند نباشد. ساختمانهای صفر، پسماند را در خود ساختمان مدیریت میکنند تا بخشتر آن با دستگاههای کودساز خانگی، کود شود و بخش خشک آن به کارگاههای بازیافت فرستاده شود. خانههای صفر، سبک زندگی کممصرف و سازگار با سرزمین را بار دیگر در میان مردم و اقلیمهای گوناگون گسترش میدهند. ساختمانهای صفر، میتوانند ساختمانسازی و هویت معماری و شهرسازی سازگار در این سرزمین را احیا کنند. جراحی در دستگاه اجرا و اصلاح مقررات ساختمانسازی، شهرسازی، صنعت و معدنکاوی با رویکرد بومشناختی، پله نخست احیای محیط زیست کشور است. امید که به اصل خویش بازگردیم و همانند گذشتگان معماری شهرسازی پایدار با رویکرد محلی بومی را در دستور کار بگذاریم. بیگمان جوامع بومی مولد، مردم محلی، تشکلها و خبرگان، همکاری و مشارکت خواهند کرد تا میهنی در خور تمدن بزرگمان داشته باشیم و این سرزمین عزیز و این گهواره تمدن را به سلامت به نسل آینده بسپاریم.
مردم بومی که امنیت خوراک کشور به دست آنهاست، بیشترین آسیب را دیدهاند که حقابههای موروثیشان در سدها ضبط شده و ناچار از رها کردن کشاورزی و حاشیهنشین شهرها شدهاند. دستگاههای دولتی همه پیامدهای مدیریت ناسازگار خود را به گردن کشاورزان و جوامع مولد بومی یا تغییر اقلیم میاندازند که وکیل مدافعی هم ندارند.
جراحی در دستگاه اجرا و اصلاح مقررات ساختمانسازی، شهرسازی، صنعت و معدنکاوی با رویکرد بومشناختی، پله نخست احیای محیط زیست کشور است. امید که به اصل خویش بازگردیم و همانند گذشتگان معماری شهرسازی پایدار با رویکرد محلی بومی را در دستور کار بگذاریم.
منبع: اعتماد