به گزارش سایت خبری پرسون، به قول شاعری: «من رییس جمهور کشور خودم هستم». پس چشمهایم را می بندم. در این فکرم که اگر رییس جمهور شوم، چه تبلیغی کنم تا همه به من رای دهند. خب تصمیم میگیرم دبیرستانی ها را از دست امتحانات نهایی استرس آورشان نجات می دهم. بیشتر که فکر می کنم حتی می توانم از دانشگاه های معتبر کشور برایشان ورودی هم بگیرم.
طرح گالن گالن آب از خزر تا ارومیه را استارت می زنم حتی.
فکر کردم که خانه و زمینی ببخشم. اما این یکی کلیشه شده است. اما به جایش هر ایرانی می تواند سه خواسته از من داشته باشد، هر چه باشد عملی می کنم. فکر می کنید نمی شود؟ می شود. حالا بیشتر متوجه می شوم که وعده های انتخاباتی چقدر می تواند سخت باشد. از این رو دوستان کاندیدایمان تصمیم گرفته اند وعده های بزرگ به ما بدهند. یکی حقوق به خانه دارها می دهد و آن یکی زمین به ما می بخشد. یکی دیگرشان قرار است اشک آمریکا را درآورده داخل شیشه برایمان حواله کند.
از وام چند صد میلیونی و یارانه بی رمق دوره احمدی نزادی که قرار است روی ترازوی خوش بینی بالا برود نگویم. به قول دکتر دانشگاه دیده مان، « انگاری که این کاندیداها از مریخ آمده اند». هیچ خبر از حال و روزمان ندارند.
بهترین پاداش برای هموطنان تان عملکردتان است. چرا باید حتما رییس جمهور شوید تا وعده های رویایی تان پیاده شود؟ ما وعده نمی خواهیم.کمی سادگی و اخلاص و کارنامه سال های قبلتان، به درستی می تواند نشانگر شما و توانایی های شما باشد.
وقتی دست می برید به رویای دست نیافتنی ما که اقتصاددانان هم می گویند عملی نیستند، به ما بر می خورد! به ما برمی خورد که برای رای گرفتن این چنین با رویاهای ما تبلیغ می کنید! خب مسلم است که ما همه اینها را می خواهیم. ما هم زمین می خواهیم و هم یارانه 450 هزار تومانی. خانه دارها هم حقوق بگیرند چه ایرادی دارد؟ اما رییس جمهور هم نباشید می توانید انجامش دهید. حال یک دفعه رییس جمهور هم شدید و وعده هایتان یادتان رفت، ما بی نواها کجا پیدایتان کنیم؟
به جای دست بردن در کیسه خلیفه که مال ملت است، امورات کشور را به درستی اداره کنید! همینً، قربانتان شوم، سرتان سلامت،کمی تمرین و کوشش. انتظار نداریم از 24 ساعت، 26 ساعت کار کنید. 8 صبح شروع کنید و 11 شب تمام، راضی هستیم. بی خوابی هم ضررهای خودش را دارد. لباس مارک دار هم پوشیدید ایرادی ندارد. فقط چرتکه قیمت ها را بلد باشید، کمبود کلسیم گرفتیم از بس قیمت لبنیات بالا می رود. گوشت هایمان هم هرچه بود به مدد بی برقی به فنا رفت. دوستان کارشناس مان گفتند که وسیله فریز شده ای که یک بار یخ اش وا رفت، دیگر فریز نکنید. ما هم هر چه در فریزرمان داشتیم را نوش جان کردیم. البته یک کله ماهی داشتیم و 4 عدد پای مرغ و دو تا گردنش. بقیه سبزیجات بودند و نان.
جانم برایتان بگوید اگر مبلغی برای خرید نان در یارانه مان لحاظ کنید نور علی نور می شود. مابقی سلامتی شما را می خواهیم که از سمت جدیدتان لذت وافر ببرید.
برای خالی نبودن عریضه و جستن شریکی که همنوایمان باشد، طنز زیبایی از فرهاد موحدی، تقدیمتان می گردد که بس گویای این روز باقی مانده تا انتخابات است.