به گزارش سایت خبری پرسون، این اتفاق ناگوار به نوعی مرام و معرفت خانوادههای ایرانی را خدشهدار میکند. خصوصا زمانی که فیلم پدر و مادر در فضای مجازی دست به دست میچرخد که آنان اظهار ندامت نمیکنند و حتی به قتلهای دیگری هم اعتراف میکنند. این رفتار از جانب پدر و مادر مقتول قلب همه هموطنان را به درد آورد اما چیزی که مبرهن است این است که این والدین قطعا از سلامت روانی برخوردار نیستند پس لطفا احساسی برخورد نکنیم و از این ماجرا جوک و سرگرمی نسازیم. با وجود فضای مجازی، گوشیها و تبلتهای رنگارنگ روح لطیف و حساس کودکان ما در معرض خطر قرار دارد.
جایگاه پدر و مادر در همه کشورها و فرهنگها جایگاهی مقدس و امنترین پناهگاه فرزندان است. شایسته نیست به صرف وجود یک مورد والدین روانی این مقام مقدس را خدشهدار کنیم. مراجع قضایی، تلویزیون و ما اصحاب رسانه وظیفه داریم موثقترین اخبار از چگونگی این رخداد دلخراش و فاجعه خانوادگی را به موقع اطلاعرسانی کنیم تا مردم حقیقت را بدانند و هیچکس ندانسته یا با اطلاعات ناقص برداشتی نکند. بالاخره جنون و بزهکاری و نیز اعترافات این دو والد به قتلهای دیگر برملا شده است و مراجع قضایی هم در حال پیگیری این پرونده هستند اما نقش مردم در این بحبوحه فقط ریختن اشک و استوری گذاشتن در اینستا و فضای مجازی نیست.
این اتفاق ناگوار که ای کاش هرگز رخ نمیداد و روان ایران و خانوادههای گرم ایرانی را دچار تشنج نمیکرد، حالا رخ داده است. این اتفاق عجیب و زشت تلنگری ست برای تک تک ما خانوادههای ایرانی که سلامت روان را جدی بگیریم. در تربیت کودکانمان و رسیدگی به حال و احوالات روحی خودمان محتاط باشیم. به گفته روانشناسان جنون آنی حالتی از خشم و هیجانات انباشته شده بر اثر نادیدهگرفتن حق و حقوق خود و ایثار بیش از حد در طول زمان است که حتی ممکن است به شکل فرزندکشی تخلیه شود. به گفته دیگر روانشناسان روانپریشی و حتی اضطراب و افسردگی شدید هم میتواند زمینه ساز چنین جنایاتی باشد.
من برای آینده ایران نگرانم در بحبوحه گرانی، تورم و انباشت دفترچه اقساط در هر خانواری چیزی که به فراموشی سپرده شده است، توجه به کانون گرم خانواده و حفظ نشاط و سلامت روح و روان جامعه است.
پدر و مادر هر دو به دنبال کسب درآمد بیشتر هستتد تا برای فرزندشان تبلت یا گوشی بهروزتری بخرند تا او از دیگر همسالانش عقب نماند اما آیا برای همین کودک وقتی برای بازی، شنیدن درد دل و رویاها و سوالاتش دارند؟!
متاسفانه در حال حاضر مادیگرایی و رقابت برای مالاندوزی به هر قیمتی برای مردم ما به یک ارزش تبدیل شده است. همه چیز را در کفه پول و رفاه مادی قرار دادهایم این وسط انسانیت و معرفت و تربیت مثال زدنی خانوادههای ایرانی به یغما میرود.
مادرم حرف جالبی زد که میگفت: تربیت بچههای ما سالم بود چون هرگز مقابل آنها، حرف یا رخدادی که مربوط به سنآنها نبود را بازگو نمیکردیم اما حالا هر کودک و نوجوانی فیلم و جوکهای فاجعه قتل بابک خرمدین را رصد و فوروارد میکند. عادی سازی این فاجعه خود فاجعهای بزرگتر است. اینجاست که نقش دستگاههای متولی، تلویزیون، مراکز فرهنگی و بهویژه فعالین روانشناسی و دستاندرکاران سلامت روان بیش از زمانی موثر است. همه باید کلیپ و محتوای علمی از دید روانشناسان در خصوص این پدیده را مشاهده و نشر دهیم. به دنبال علت و راهحل علمی مبارزه و پیشگیری از این رخداد باشیم. تاسف، کامنتهای فحاشی و جوکساختن از این موضوع چه کمکی به حفظ سلامت روان در جامعه میکند؟ چه بسا ممکن است باز هم این قبیل والدین و خانوادههای دچار این عارضه روانی در کشور موجود باشند و جسم و روح فرزندنشان بیصدا در ترس و جهل قربانی شود.
با توجه به روزمرگی پراسترس و مشکلات اخیر کشورمان همه وظیفه دارند بیشتر مراقب سلامت روح و روان خودشان باشند و نیز نسبت به درمان بیماری روحی خود، فرزندان و اطرافیانشان بیاهمیت نباشند تا هرگز شاهد تکرار این قبیل رخدادهای زشت و غیرانسانی در کشورمان نباشیم.
نویسنده:نرگس سپهوند
منبع: سنگنوشته