نقش ژئو اکونومی در اقتصاد جهانی

احمدرضا دلیران فیروز - تحلیلگر راهبردی سیاست و عضو هیئت مدیره پژوهشکده مطالعات راهبردی فلسطین اظهار داشت: در صورت عدم وجود رهبری موثر جهانی، هنجارها و معیارهای جهانی در حال فرسایش هستند و در نتیجه یک تغییر به سمت جهانی چند قطبی رخ می دهد که در آن قدرت های بزرگ از طریق ابزار اقتصادی با یکدیگر رقابت می کنند و قدرت های منطقه ای نیز نقش همسایگی بیشتری دارند.
تصویر نقش ژئو اکونومی در اقتصاد جهانی

به گزارش سایت خبری پرسون، به طور فزاینده ای، نهادهای چند جانبه به عنوان ابزارهای پیش بینی تعاملات دیده می شوند و علاقه کمتری برای حل مشکلات مشترک از کرونا تا تغییرات آب و هوایی وجود دارد.


از آنجا که قدرتهای بزرگ با لنزهای با جمع صفر بیشتر به مسائل نگاه می کنند، آنها فقط زمانی با هم کار می کنند که منافع آنها بسیار نزدیک باشد.


با افزایش پوپولیسم و ملی گرایی در جهان، این امر با چرخش گسترده ای به سمت داخل کشورها تشدید می شود و دولت ها سعی می کنند تدابیری را برای کنترل بیشتر امور خود ایجاد کنند. بنابراین دولت های جهان چه کاری می توانند انجام دهند تا اثرات ژئوپلیتیک نتواند جهانی سازی اقتصاد و سیستم های حکمرانی آن را گره بزند؟
خطرات اصلی گسترش صنعت و تجارت چیست و چه کاری می توانند برای کاهش آنها انجام دهند؟
اینها سوالاتی است که متخصصین اقتصادی با آنها دست و پنجه نرم خواهد کرد.
در اینجا پنج ایده اولیه آورده شده است.


1. کشورها باید قوانین حمل و نقل خود را برای جنگ اقتصادی توسعه دهند.


وقتی دولت ها از زیر ساخت های اقتصاد جهانی برای دنبال کردن اهداف سیاسی استفاده می کنند، جهانی بودن سیستم را به چالش می کشند و احتمال می دهند قدرت های دیگر در برابر آن دست به واکنش بزنند.
به همان روشی که کشورها یک سری توافق نامه ها و کنوانسیون ها را تنظیم می کنند که بر اجرای جنگ های متعارف بین کشورها حاکم است، این اصول باید در عرصه اقتصادی نیز اعمال شود. مطمئناً، این نوع هماهنگی با توجه به همه گرایش های منطقه ای شدن که در وهله اول جنگ اقتصادی را گسترده تر می کند، ناگریز خواهد بود.
ایالات متحده آمریکا هنوز بیشترین ضرر را از عدم همکاری قدرتهای دیگر دارد که باعث تضعیف سیستم اقتصادی جهانی موجود می شود. بنابراین واشنگتن باید در توضیح این اصول ابتکار عمل را در دست بگیرد و این می تواند دیگران را به پاسخگویی علنی در این راستا ترغیب کند.
دستیابی به اجماع جهانی دشوار خواهد بود، اما اگر قدرت های بزرگ رویکردهای خود را ارائه دهند، باز هم می توانند از سناریوهای بد محافظت کنند.


2. دولت ها باید نقش اقتصادی درستی پیدا کرده و شکل های جدید تعامل را دنبال کنند.


کشورها برای دستیابی به اهداف استراتژیک باید تعادل درستی بین عدم مداخله و مداخله پیدا کنند. پس از بحران مالی، واضح است که دولت ها در تعیین چارچوب فعالیت های اقتصادی مشارکت بیشتری خواهند داشت.
به عنوان مثال، کشورهای غربی می توانند از اولین مدل زیر ساخت اقتصادی چین درس بگیرند، اما آن را با نقاط قوت خود سازگار کنند. چین و دیگر بازارهای بزرگ در حال ظهور در حال تأمین منبع جایگزین سرمایه و وام هایی هستند که باعث می شود کشورهای در حال توسعه تمایل کمتری برای اتخاذ اصلاحات اقتصادی و سیاسی سختگیرانه داشته باشند که کمک صندوق بین المللی پول به رهبری غرب به آن بستگی دارد. در عوض، غرب می تواند با استفاده از مزایای بخش خصوصی خود مانند دسترسی به فناوری پیشرفته، سرمایه گذاری در زیرساخت ها را در کشورهای در حال توسعه انجام دهد.


3. وقتی یک کشور کوچک بیش از حد به قدرت های بزرگ تر منطقه ای اعتماد کند و وابسته باشد، توانایی آن در چرخش و حفظ گزینه ها برای خود از نظر اقتصادی و استراتژیک محدود می شود.


برای جلوگیری از حاشیه نشینی توسط هژمونهای منطقه ای، کشورهای کوچک تر باید کارهای بیشتری را برای جمع آوری منابع خود انجام داده و به طور همزمان قدرتهای مسلط محلی را به چالش بکشند. تهدید مشترک هژمون منطقه ای انگیزه ای قدرتمند است. قدرتهای بزرگتر، به نوبه خود، باید فرصتی را که کشورهای کوچک در مناطق دیگر فراهم می کنند، تشخیص دهند زیرا آنها به دنبال تعمیق روابط پایدار با قدرتهای بزرگ هستند که می تواند به آنها فضای تنفسی بدهند. این در حالی است که همسایگان چین با تعمیق روابط امنیتی خود با واشنگتن، در آسیا و اقیانوسیه تا حدودی در حال بازی هستند. این مدل می تواند در سراسر جهان قابل تکرار باشد و برای ایجاد همسویی ها یا اتحاد هایی غیر متعارف ایجاد شود.


4- شرکت های تجاری می توانند امیدوار به حضور در بازارهای جهانی باشند اما در این میان با قوانین جدید عمل کنند.


اگر می خواهند خطرات ناشی از رقابت اقتصادی و متغیرها را کاهش دهند، تجارت به دنبال جهانی سازی آزاد است.
این موضوع باید یک مدافع قدرتمند برای آزادسازی تجارت و سرمایه گذاری خارجی باشد، که پیوندهای بین المللی را تعمیق می بخشد و از حمایت گرایی و انگیزه ها به جهت درگیری می کاهد. اما حتی در حالی که شرکت های چند ملیتی برای دستیابی به سطح بازار جهانی تلاش می کنند، باید زمینه ها را فراهم کنند.
مشاغل باید بیشتر در مورد اینکه از کجا می آیند و اینکه چگونه در بازارهای مختلف محلی دیده می شوند، فکر کنند.
ظهور سرمایه داری دولتی بسیاری از بخشهایی را که از نظر دولتهای داخلی به عنوان استراتژیک تلقی می شوند، پیچیده و یا حتی تعطیل خواهند کرد، اما از طرف دیگر، زمینه های جدیدی برای فرصت های جدید باز خواهد شد.
چین ممکن است نسبت به سرمایه گذاری خارجی در بخش ارتباطات از راه دور حساس باشد اما برای مقابله با افزایش آلودگی، ممکن است از تخصص خارجی در انرژی های تجدید پذیر و جایگزین استقبال کند.
برعکس، بخش انرژی کشور دیگری ممکن است به دلیل اولویت های استراتژیک آن دولت کاملاً برای ورود شرکت های خارجی ممنوع باشد، اما ممکن است برای ایجاد یک شبکه هوشمند و زیر ساخت های ارتباط از راه دور، کمک خارجی بخواهد.


5- تمرکز بر بازیگران اصلی منطقه ای و سیاست های جهانی، فراتر از نهادهای جهانی امری ضروری است.


جامعه مدنی باید در مورد نهادی که به دنبال راه حل برای مشکلات جهانی است عمل گرا تر باشد. به جای اعتماد به نهادهای جهانی برتون وودز، ارزش دارد با دقت بیشتری به ادغام لایه های منطقه ای و فرعی منطقه ای بپردازیم. اکنون زمان برای نقش آفرینی تاثیر گذار توسط G7 به پایان رسیده است. در میان کاهش رهبری جهانی و قدرت های جدید در حال ظهور، G7 یک محفل مناسب برای اقدامات جهانی نیست.
چنین کارزارهایی متناسب با منافع استراتژیک قوی ترین کشورها در منطقه خود هستند.


بر اساس تحقیقات دکتر مارک لئونارد مدیر شورای روابط خارجی اروپا

287052