عادت‌های عجیب و غریب نویسندگان سرشناس جهان

برخی نویسندگان مشهور جهان، عادت‌های عجیبی داشته‌اند که از شنیدن آن‌ها تعجب می‌کنید.
تصویر عادت‌های عجیب و غریب نویسندگان سرشناس جهان

به گزارش سایت خبری پرسون، ممکن است برای همه ما سوال باشد که فرایند ایجاد خلاقیت به وسیله نویسندگان موفق، با استعداد و استثنایی چگونه رخ می‌دهد. عده زیادی به خوش شانسی و موارد خرافاتی اعتقاد دارند، اما باید بدانیم این نویسندگان کاملا مثل ما بوده اند. در اینجا با چند رفتار عجیب از نویسنده‌ها آشنا می‌شوید که برای رسیدن به خوش شانسی انجام داده اند.

آگاتا کریستی

آگاتا کریستی نویسنده معروف رمان‌های راز آلود که آثار کلاسیکی مثل «قتل در قطار سریع السیر شرق» را نوشته است، تمایل داشت در زمانی که داستان‌های رازآلود یک قتل را در زمان حمام رفتن در سرش می‌پروراند، سیب بخورد. او فکر می‌کرد این اتفاق در موفقیت او اثر داشته است. کریستی بیش از ۶۰ رمان جنایی و کاراگاهی نوشته که بیش از ۲ میلیون نسخه آن به فروش رسیده است.

چارلز دیکنز

گفته می‌شود چارلز دیکنز همیشه یک قطب‌نما را همراه داشت و هر زمان که قصد داشت بخوابد، به سمت شمال می‌خوابید. کاری که او به آن اعتقاد داشت، باعث می‌شد خلاقیت و توانایی او در نویسندگی افزایش پیدا کند. دیکنز، نویسنده رمان‌های کلاسیکی مثل «سرود کریسمس» و «آروزهای بزرگ»، یک منتقد اجتماعی نیز بود که توسط قطب‌نما، اخلاقیاتش هدایت می‌شد.

دکتر زوس

تئودور زوس گایزل، نویسنده و تصویرگری که بیشتر با نام دکتر زوس شناخته می‌شود، کلکسیونی ۳۰۰ تایی از کلاه داشته است. او زمانی که در ایجاد خلاقیت‌های جدید به مشکل می‌خورد و چیزی به ذهنش نمی‌رسید، به سراغ کمد جادویی خود می‌رفت و یک کلاه می‌پوشید تا دوباره موتور خلاقیتش به کار بیفتد. این عادت عجیب و غریب او باعث شد آثار دوست داشتنی مثل «گربه کلاه به سر» خلق شود.

گابریل گارسیا مارکز

گابریل گارسیا مارکز پیش از آن‌که رمان‌نویس باشد یک روزنامه‌نگار بود. او زمانی که قصد داشت یک رمان را بنویسد، هر روز پیش از طلوع آفتاب از خواب بیدار می‌شد و یک روزنامه می‌خواند. فرم رئالیسم جادویی او که باعث شد در سال ۱۹۸۲ یک جایزه نوبل ادبیات دریافت کند، ریشه‌هایی در واقعیت داشت. او پس از آن‌که به عنوان روزنامه‌نگار برای یک روزنامه کلمبیایی کار می‌کرد، تصمیم گرفت داستان‌هایی را بنویسد و آن‌ها را بفروشد که پول کسب کند. این داستان‌ها نهایتا به رمان‌هایی مثل «عشق سال‌های وبا» و «صدسال تنهایی» منجر شد.

هاروکی موراکامی

این نویسنده برجسته ژاپنی به همان اندازه که یک نویسنده با نظم بود، یک ورزشکار نیز محسوب می‌شد. دویدن و تمرین بخش جدایی‌ناپذیر از عادت‌های روزانه او بود. او هر روز ساعت ۴ صبح از خواب بیدار می‌شد و در ساعت ۹ نیز به خواب می‌رفت. دویدن به آرامش ذهن او کمک می‌کرد و او را به درجه‌ای می‌رساند که برای آغاز نوشتن نیاز داشت.

ایزابل آلنده

این نویسنده شیلیایی- آمریکایی، نوشتن اویلن رمان خود را در تاریخ ۸ ژانویه ۱۹۸۱ آغاز کرد. نامه‌های او به پدربزرگش که نهایتا جان خود را از دست می‌دهد به رمانی با عنوان «خانه اشباح» تبدیل می‌شود. او اکنون نوشتن تمامی رمان‌های خود را در تاریخ ۸ ژانویه آغاز می‌کند و بیشتر آثار او موفقیت‌های تجاری رقم می‌زنند. از طرفی خود او می‌گوید به این دلیل هشت ژانویه کتاب هایش را می‌نویسند، چون در آن زمان می‌تواند خلوت و انزوا داشته باشد هیچ یک از آشنایانش مزاحم او نمی‌شوند.

جان استاین‌بک

استاین بک، نویسنده آثار کلاسیکی مثل «خوشه‌های خشم»، «شرق بهشت» و «موش‌ها و آدم‌ها» همیشه دوست داشت که پیش نویس‌هایش را با مداد بنویسد. او هربار که می‌خواست نوشتن را آغاز کند، ۲۴ مداد که به خوبی ترشیده شده بودند را روی میزش قرار می‌داد و به این‌که چه برندی بودند و چگونه تراشیده شده بودند اهمیت زیادی می‌داد. او سابقه دریافت یک جایزه نوبل ادبیات و جایزه پولیتزر در کارنامه دارد.

مایا آنجلو

مایا آنجلو نویسنده، شاعر و فعال حقوق مدنی خانه‌اش را در ساعت ۶ صبح ترک می‌کرد؛ به یک هتل کوچک می‌رفت و تا ساعت ۲ در آنجا مشغول نوشتن می‌شد. او فقط با خودش ورقه‌های کاغذ، دیکشنری، انجیل و گنجواژه روژه می‌برد و از کارکنان هتل درخواست می‌کرد هر آنچه روی دیوارهاست از جلوی چشم او بردارند که بتواند با آرامش بنویسد.

پاتریشا های‌اسمیت

پاتریشا های‌اسمیت، نویسنده رمان‌های مهیج و روان شناسانه «بیگانگان در ترن»، «قیمت نمک» و «آقای ریپلی با استعداد» وعده‌های غذایی عجیبی داشته است. به گفته یکی از دوستان نزدیک وی، او برای بیشتر وعده‌های غذاییش، تخم مرغ و بیکن مصرف می‌کرده است.

ویرجینیا وولف

ویرجینیا وولف که یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم محسوب می‌شود، رمان‌های خود را مثل «فانوس دریایی» و «خانم دالووی» روی یک میز به صورت ایستاده می‌نوشت و هیچگاه نمی‌نشست. او مثل یک نقاش ترجیح می‌داد که مرتبا جای خود را عوض کند که ابعاد مختلف داستانش را بررسی کند.

245638

سازمان آگهی های پرسون