به گزارش سایت خبری پُرسون، «خدای متعال این شهید را عزیز کرد، بزرگ کرد. البته عزّتی که خدا میدهد به کسی یک دلیلی دارد، یک حکمتی دارد؛ یعنی بیخود و بیجهت نیست. یک خصوصیّاتی در این جوان بود که ممکن است بعضی از آنها را ما خبر داشته باشیم، از خیلی هم خبر نداشته باشیم.»
اینها جملاتی بود که رهبر معظم انقلاب در مهرماه سال 96 در دیدار با خانواده شهید مدافع حرم محسن حججی بیان کردند. جوان دهه هفتادیِ اهل نجفآباد، که در رفت و آمد مسجد و مؤسسه و کتاب جوانه زد، در مدت کوتاهی در سپاه قد کشید و بعد از برومندی میوه داد، میوه شهادت. میوهای که حسوحالش و عطر آن به دست یکایک ملت ایران رسید.
«سربلند» روایتی است از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم محسن حججی به قلم محمدعلی جعفری. «سربلند» روایت زندگیِ زمینیِ یک جوانِ 27 ساله است که در ابتدای جوانی بر ترس و غفلت چیره شد؛ او که راهی به روزنههای غیب عالم یافت تا خود را به آسمان رساند.
شهید محسن حججیِ کتاب «سربلند»، البته تفاوتهایی با محسن حججیِ معرفی شده در رسانهها دارد. شیطنتها و شوخیها، تفریحات و عاشقانههای پدرانه با فرزند کوچکش علی، تلاشهای روزانهی او برای کسب معرفت و افزایش تقوا، او همه اینها را در کنار هم داشت و عصاره همه اینها شد شخصیتی به نام محسن حججی. کارهایش عجیب بود و شاید به مذاق بعضی از بچه مذهبیها خوش نمیآمد؛ ولی محسن با همهی اینها محسن بود و دستیافتنی، نه یک آدم فرازمینی. با این حال همیشه دنبال راهی برای رسیدن به دروازه شهر شهادت بود:
پرسید: «چیکار کنم شهید بشم؟» دست زدم روی شانهاش و با خنده گفت: «انشاءالله ویژه شهید شی!» گل از گلش شکفت. خب، حالا چیکار کنم؟ به نظر من، ما خودمون نمیتونیم این راه رو بریم. باید یکی دستمون رو بگیره. و بعد این شعر را برایش خواندم:
گر میروی بیحاصلی
گر میبرندت واصلی
رفتن کجا؟ بردن کجا؟»
محمدعلی جعفری در کتاب «سربلند» سعی کرده از زاویه دید آدمهای مختلف و از جهات متفاوت شخصیت و زندگی اجتماعی شهید حججی را به تصویر بکشد.
کتاب «سربلند» در شش فصل تدوین شده و خانواده شهید، راویان فصل اول کتاب هستند. هر کدام از آنها خاطرات و قطعاتی از پازل وجودی محسن را به مخاطب نشان میدهند. محسنی که قیافه مظلومی داشت؛ ولی پرجنبوجوش بود. محسنی که 40 شب جمعه رفته بود قم و جمکران و برات شهادتش را از همین سفرها و مشهد رفتنهایش گرفته بود. محسنی که اگر سر کنترل تلویزیون با خواهرش بگومگو نمیکرد، روزشان شب نمیشد و دهها خاطره دیگر که همه آنها محسن حججی واقعی را نشان خواننده میدهند.
تأکید نگارنده این سطور بر روی این موضوع به این خاطر است که شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم، در همسایگی، در محله و در شهر ما زندگی میکردند و از جای خاصی نیامده بودند.
در فصل دوم و سوم، دوستان محسن، خاطراتی از رفاقتشان را بیان میکنند که هر کدام از آنها شنیدنی است. خاطراتی که ناخودآگاه برای ما محسن را یک فرد شجاع و نترس جلوه میدهد: «لابهلای حرفها بهش گفتم: «هر بلایی میخواد سرمون بیاد؛ ولی خیلی ترسناکه اگه اسیر بشیم و بعد شهید...» خیلی خونسرد حدیثی از پیامبر را برایم خواند: «مرگ برای مؤمن مانند بوییدن دسته گلی خوشبو است.» بعد هم گفت: «مطمئن باش توی اسارت هم همینطوره.»
در فصل چهارم، پنجم و ششم فرماندهان، همکاران و همرزمان محسن راوی کتاب هستند: «بعد از نمازش رفتیم داخل تانک. قرآن جیبیاش را درآورد و مشغول شد به خواندن. از شیشه جلوی تانک دیدم چند قدمیمان گرد و خاکی بلند شد. هراسان از محسن پرسیدم: «چی بود؟» گفت: «متوجه نشدم.» پریدیم بیرون. خمپارهای بدون اینکه عمل کند، فرو رفته بود داخل زمین. هنوز از پرههایش دود میزد بیرون. وقتی رفتیم جلو، محسن نگاهی کرد به خمپاره و با پوزخند گفت: «ای بیانصاف! ما رو قابل ندونستی که بترکی!» از حرفش خندهام گرفت. با هم چند قلوه سنگ آوردیم. دورش چیدیم که مبادا ماشینی از رویش رد شود.»
در معرفی این اثر آمده است: وقتی کتاب «سربلند» را تمام میکنی، به این نتیجه میرسی که محسن انگار آدمی بود که حواسش جمع خیلی از چیزهای دور و بر ما بود. چیزهایی که ما به آنها توجه نمیکنیم یا انجام بعضی از کارها را در شأن خودمان نمیدانیم؛ ولی احساس میکنم، معادله شهادت، طور دیگری است. انگار خدا به همین کارهای ساده بیشتر از کارهای مهم اهمیت میدهد. مثل کارهای سادهای که محسن انجام میداد و همانها شدند پلههایی برای رسیدن به درب شهادت:
پیرمردی 95 ساله زخم بستر گرفته بود. کمتر کسی حاضر میشد تمیزش کند. محسن گفت: «بیا بریم بهخاطر خدا یه کاری براش بکنیم.» مرا بهزور اینکه «همین پیرمرد شفاعتمون میکنه» برد توی اتاق. حدود یک ساعت پیرمرد را با مواد بدنشوی تمیز کرد. آخر سر هم پیشانیاش را بوسید؛ در حالی که اصلاً پیرمرد قدرت تشخیص نداشت.
چاپ چهلوهفتم کتاب «سربلند» در 363 صفحه، قطع رقعی در شمارگان هزار نسخه و با قیمت 340 هزار تومان توسط نشر شهید کاظمی به بازار نشر عرضه شده است.
علاقهمندان برای مشاهده و تهیه این کتاب میتوانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را تهیه کنند.
منبع: تسنیم