آیا می توان برجام را با ترکمانچای مقایسه کرد؟

در تاریخ ایران عهدنامه ترکمانچای به عنوان ننگین ترین قرارداد تلقی می شود. هر وقت مردم ما بخواهند از قراردادی صحبت کنند که سرتاسر ضرر است از عهدنامه ترکمانچای یاد می کنند.

به گزارش سایت خبری پرسون، غلامرضا فدایی، استاد دانشگاه تهران در یادداشتی نوشت:

سؤال این است که آیا می توان برجام را با ترکمانچای مقایسه کرد؟ ممکن است عده ای با این مقایسه موافق نباشند ولی از آنجا که برجام را عده ای خسران مبین و عده ای دیگر آن را بهشت برین می دانند بد نیست در این باره مقایسه ای اجمالی صورت گیرد. این نظر شخصی است و می توان بر آن افزود یا کم کرد. لازم به ذکر است که با قراردادها دیگر هم می-توان آن را مقایسه کرد.

عهدنامه ترکمانچای در پی جنگهای ایران روس و پس از عهد نامه گلستان بسته شد و خسارتی محض بود. البته چه بسا عده ای هم درآن زمان آن را عهدنامه ای خوب می دانستند زیرا که از نظر آنان اگر منعقد نمی شد ضررهای بیشتری نصیب ایران می شد.

اینکه در این دو مورد چه کسانی و عواملی باعث تن دادن به این قرارداد شدند خود بحث ویژه ای است و باید مورد مداقه قرار گیرد. اما ما چه بخواهیم و چه نخواهیم و برجام را هر چه بنامیم تاریخ در باره آن قضاوت خواهد کرد. پس چه بهتر که در باره آن واقع بین باشیم.

اینکه بپذیریم از روی ناچاری به این عهدنامه ها تن دادیم خود مسئله بسیار مهمی است. اگر این پذیرش در باره برجام انجام می شد دیگر بکار بردن عباراتی چون برجام ابر آسمانی بود یا مثلاً بهشت جاودانی را برای ما به ارمغان آورد و همه چیز در سایه آن درست شد، که نشد، و مردم را با تبلیغات شعار زده کرد تا به خیابانها بریزند و شادمانی و پایکوبی کنند، صورت نمی گرفت. بخشی از این خوشحالی و شادمانی چه بسا برای مخالفت با اقدامات رئیس جمهور قبلی بود. می دانیم که برجام فقط برای کشور ماست و هیچ کشوری در دنیا به چنین افتخاری نائل نشده است!

اگر موافقان برجام بپذیرند که در بستر اضطرار این قرارداد امضا شد کما اینکه در بعضی سخنان امضا کنندگان آن آمد که «این آنچه بود که توانستیم ونه آنچه که ما خواستیم» این مطلب نهفته است، این تصریح سبب خواهد شد تا مخالفان هم کوتاه بیایند و هم دردی کنند و اگر اختلافی وجود داشته باشد بر سر این خواهد بود که می-توانستید بهتر و پخته تر با قضیه برخورد کنید و یا چرا با دقت نخوانده آن را امضا کردید یا چرا قبل از اینکه آنها به تعهداتشان عمل کنند شما عمل کردید، یا چرا گام به گام عمل نکردید و این عجله برای چه بود و ...

اینکه ادعا شد و می شود که نشستن بر سر یک میز در برابر 6 کشور مقتدر جهانی مسئله مهمی بود باید پرسید اگر این همنشینی دستاوردی مهمی نداشته باشد چقدر می تواند با ارزش باشد. البته می توان گفت در جاییکه قبلاً (کنفرانس تهران ) برای ما بریدند و دوختند بدون اینکه ما حضور داشته باشیم یا ما را حتی راه بدهند، این حضور خیلی اهمیت دارد، خوب حرف دیگری است. در واقع برجام مذاکره نبود؛ مذاکره بین دو حریف هم سطح صورت می گیرد. تصور کنید شش عقاب با یک کبوتر بر سر میز مذاکره نشسته اند حاصل چه خواهد بود؟ تحریم های ظالمانه و بدون دلیل در برابر چشم جهانیان خود گواه کوچکی بر این نابرابری است. برجام مذاکره نبود، محاکمه بود، محاکمه ای به ظاهر محترمانه! آیا غیر از این است؟ در هرحال می توان این دو عهدنامه را به صورت زیر با هم مقایسه کرد:

1-در اولی (ترکمانچای) یک کشور در برابر یک کشور، اما در دومی (برجام) یک کشور در برابر چند کشور قدرتمند با حق وتو در شورای امنیت و یا کل دنیا بود. بدیهی است این به خاطر این است که دنیای نو صدها بار قوی تر در مسئله استعمار یا فشار بر ملتهای ضعیف یا نو بپاخاسته برخورد می کند. نکته این است که در میان جمعِ این شش کشور، روسیه، همسایه شمالی ما قرار دارد که سلف آن روسیه تزاری سابق همواره با ایران در مناقشه و مشاجره و تحمیل کننده قراردادهای ننگین از جمله ترکمانچای بوده و بدیهی است که در فشار آوردن بر ایران از تجربیات فوق العاده و در زمان نه چندان دورِ خود بهره برده و به احتمال قوی شاید شرکای خود را هم در جریان گذاشته باشد؛ اگر چه چهار کشور دیگر (انگلیس، فرانسه و آلمان) هم زمانهایی در این کشور ترکتازی می کرده اند و به خوبی با تاریخ ما آشنا هستند.

2-در اولی در پایان یک جنگ توأم با شکست قرارداد بسته شد و در دومی جنگ 8 ساله با همه مصیباتش تمام شده و توأم با فتح نسبی بود، و با آنکه در آن بسیاری از کشورهای قدرتمند جهان بر علیه ما در آن حضور فعال داشتند، در آن وجبی از خاک ایران به دشمن داده نشد. اینکه چرا بعداً این سناریو را برای ما نوشتند و اجرا کردند خود داستان دیگری است.

3-در اولی نتیجه جنگ واگذاری زمین و پرداخت غرامت بود و مناطقی از قفقاز از دست ایران رفت. ای کاش در آن زمان برای آن قرارداد مدت گذاشته بودند. حتی در اوج گیری کمونیسم و نیز پس از فروپاشی شوروی نشانه هایی بر بازگشت این سرزمینها دیده می شود ولی به لحاظ بی تدبیری و بی کفایتی دولتهای وقت در ایران به آن وقعی گذاشته نمی شود؛ اما در دومی تخریب امکانات و سلب قدرت در تصمیم گیری بود و خسارات فراوانی که همچنان ادامه دارد و ادعاهایی گزافی که صورت می گیرد.

4-در اولی مطالب عهدنامه اگر چه دردآور، اما شفاف و مشخص بود. در دومی زمان بر، مفصل، غیر شفاف و پر از ابهام و قابل تفسیر یا دست کم محل مناقشه بسیار است.

5-در اولی زمان در آن مشخص و قطعی شد اما در دومی طرفهای مقابل ایران زمان آن را تا می توانند می خواهند کش دار کنند.

6-در اولی مقامات کشور بر ضعف خود اعتراف داشتند و احتمالاً در پیش وجدانشان سر افکنده بودند، اما در دومی بعضی مقامات بر آن افتخار می کنند و تشبیهات غلو آمیز در باره آن داشته و دارند.

7-در اولی حقوق بین الملل و سازمان ملل نبود. درآن زمان هر کس بر اساس زور هر کاری را می توانست انجام می داد، اگر چه رد پای انگلیس و فرانسه را در آن می بینیم. اما در دومی حقوق بین الملل و سازمان جهانی وجود دارد که همه کشورها را با هم برابر و آنها را از حقوق مساوی برخوردار می داند. با این وجود این چه معنا دارد که تنها ما آزادی مشروط داشته باشیم و حق انتخاب ما در مسایل مربوط به خودمان محدود شود.

8-در اولی در داخل کشور مجلسی نبود و حاکم مستبد هر کاری می توانست بکند و در دومی مجلس بود و مجلس ما با زرنگی و با ذوق زدگی آن را تصویب کرد که جای تعجب دارد! جای مدرس ها در این مجلس خالی بود. و این در حالی است که کنگره امریکا و مجالس دیگر کشورهای 5+1 آن را تصویب نکردند. و عجیب تر اینکه ایران سوگمندانه به قول شفاهی سیاستمداران آنها اعتماد کرد.

9-در اولی پس از جنگ، دولت فاتح به ظاهر مدعی چیز دیگری نبود؛ اگرچه توقعاتی داشت و در دومی آغاز ورود به ادعاهای بیشتر شده است.

10-در اولی شکست یا پیروزی مصرف داخلی نداشت ولی در برجام برای ما مصرف داخلی داشت و چقدر بر روی آن تبلیغ و مبالغه شد؛ در حالیکه برای کشورهای طرف قرارداد با ما این قرارداد مصرفی داخلی نداشت و معلوم بود که هدف تلاش جهانی برای مهار ما است.

11- در اولی خبط به ظاهر از جانب فتحعلیشاه، شاه بی کفایت و تقویت نکردن سپاه عباس میرزا بود، در دومی از نظر موافقان برجام به ظاهر از جانب رئیس جمهور وقت و تندروی های وی به همراه گراهای منافقان داخلی بود. به نظر می رسدکه هر اندازه باعث و بانی مقصر باشد تن دادن به مفاد قرارداد تحمیلی و اصرار بر ادامه آن هم بی نصیب از تقصیر نیست.

12-در اولی ملت هیچکاره بود و شاید خبردار نشد و در دومی ملت خبردار اما خبر جهت دار. دیدیم که با تبلیغات چقدر در مردم شور و هیجان ایجاد کردند که پس از ناکامی هایی که انتظار آن می رفت سرخورده شدند.

13-در اولی کشور در برابر کشور و در دومی دنیا در برابر یک کشور بود همانند جنگ تحمیلی که دنیا در مقابل ما ایستاده بود اما نه برای به شکست کشیدن یک کشور بلکه برای انهدام مقاومت یک ملت با پشتوانه دینی و اسلامی و شکستن نیروی عقیده و ایمان آنها. بنابراین اهمیتش جهانی بود؛ همه طرفهای مقابل نه برای شکستن قدرت یک کشور بلکه تحمیل این باور که راهی که رفته اید اشتباه است و در این زمینه عده ای از داخل را هم با خود همراه کرده بودند و این تبلیغ و تلاش ضد فرهنگی همچنان ادامه دارد.

14-در اولی اگر خاک و غرامت دادند ولی ظاهراً کشورِ مغلوب در تصمیم گیری داخلی محدود نشد ولی در دومی چرا. آنها با بهانه های مختلف با عنوان مذاکره می خواهند اعمال نفوذ کنند و مرحله به مرحله و با سیاست گام به گام پیش می آیند.

15-در اولی پس از ختم غائله به ظاهر کار تمام شد و کشور فاتح زیر قولش نزد ولی در دومی متعجبانه مدعیان ادعای غبن می کنند و زیر قولشان می زنند. و در این زمینه هماهنگ با هم نقش پلیس خوب و بد را بازی می کنند اما در خفا حرفشان یکی است. این می تواند ناشی از ترس یا طمع آنها باشد؛ ترس از قدرت بیشتر ایران و طمع برای گرفتن امتیاز بیشتر، چون در داخل کشور برای آن زمینه می بینند یا نشانه هایی دریافت می کنند. علاقمندان داخلی به استمرار برجام هم می تواند علاقه شان ناشی از ترس یا طمع باشد.

16-در اولی در کار عقد قرارداد سیاسیون شرکت داشتند و در دومی حقوقدان مدعی هم بر سر کار بود، یا امکان استفاده از حقوقدان را داشتند.

17-در اولی قرارداد به دو زبان (روسی، فرانسه و فارسی) ولی در دومی فقط به زبان انگلیسی. اینکه چرا چنین اتفاقی افتاده است خود قابل بحث است زیرا که تفسیر مفاد آن توسط زباندانان کشورهای غالب صورت می گیرد و این خسران بزرگی است.

18- هر دو قرارداد در محیط ارعاب صورت گرفته است. در اولی تهدید شدکه اگر نپذیرید به تهران حمله می-کنیم و در دومی که اگر تن در ندهید قطعنامه های شورای امنیت اجرا می شود. در اولی تهدید محدودتر و در دومی گسترده تر.

19-در اولی ظاهراً دو کشور به هم اعتماد دارند، اگرچه تهدیدهایی هم صورت می گیرد، ولی در دومی جو عدم اطمینان، واقعی یا ساختگی به ویژه ازجانب دول 5+1 حاکم است و همواره می خواهند راستی آزمایی کنند و این جز تحقیر چیز دیگری نیست. اینکه چه عواملی سبب این بی اعتمادی شد خود نیاز به بحث دارد. اینکه ایران می گوید ما بنا بر ساخت بمب اتمی نداریم و نمی خواهیم داشته باشیم و آن را غیر انسانی و غیر شرعی می دانیم با آنکه آنها خودشان بمب اتم دارند ولی باورشان نمی شود و آن را رد می کنند و این نمونه ای از این بی اعتمادی است، همچنانکه ما هم پس از عهدشکنی های آنها به قول آنها اعتماد نداریم.

20-در اولی قرارداد مقدمه ای برای نابودی کشور نبود در دومی مقدمه ای برای نابودی است. گفتار آنان حاکی از آن است. روی میز بودن گزینه جنگ، یا براندازی تا همین اواخر یا هر وقت دیگر که اقتضا کند و نیز به قول اوباما اگر می توانستیم پیچ و مهره های صنعت اتمی را باز می کردیم حکایت از این دارد که آنها برای نابودی ما قد علم کرده اند و کوتاه هم نمی آیند و آنچه به زبان می آورند بخشی از عداوت آنها است. اینکه چرا ما از آن غافلیم خود مسئله دیگری است.

اکنون سؤال این است که اگر ما در برابر 5+1 قرار داشتیم و قدرتمندترین آنها یک جانبه از قرارداد خارج شد آیا ما هم می توانیم از آن خارج شویم؟ یا چون ما محتاجیم باید تا نهایت به آن بچسبیم مبادا شورای امنیت بر علیه ما قطعنامه صادر کند؟ آیا اگر خارج شویم اتفاقی بدتر از این می افتدکه اکنون افتاده است؟ آیا آنها به ما حمله خواهند کرد؟ خوب اگر می توانستند تا حالا کرده بودند. آیا ما می خواهیم با ادامه برجام علیرغم نقض آنها در بین کشورهای دنیا نمونه باشیم که همواره تحت نظر بمانیم و ترسان از مکانیسم ماشه و قطعنامه 2231 شورای امنیت همواره محتاطانه حرکت کنیم تا مورد اتهام قرار نگیریم. یا چون بچه خوب عمل کنیم که هر چه بر سرش می آورند صبر می کند و لبخند می زند و می گوید ما برجام را نگه می داریم. این چه زندگی خفت باری است. آیا ما نباید همانند همه کشورهای دنیا باشیم که آزادیمان مشروط نباشد؟ آزمایشش مجانی است دست کم تهدید کنید که ما هم از برجام خارج می شویم. آیا سایر شرکا چون روسیه و چین اجازه نمی دهند؟ باید تجربه کرد و با شهامت ایستاد. باید دانست که روسیه و چین اگر چه با غرب مسئله دارند ولی از محدود کردن ما بدشان نمی آید.

اصرار بر زنده نگهداشتن برجام از جانب ما جای تعجب است؛ در حالیکه کشورهای طرف قرارداد با ما یا خارج شده اند و یا اگر به ظاهر هستند باکمال وقاحت و از موضع بالا و با عدم انجام تعهدات همواره ما را تهدید و متهم می کنند. این حمایت ما از برجام چه وجهی دارد؟ گویی برجام سفرة گسترده ای است که ما نباید اجازه جمع شدن آن را بدهیم و اگر یک یک کشورهای طرف مقابل همانند امریکا خارج شدند ما باید بگوئیم ما همچنان پایبندیم. این پای بندی بر چه اصل و منافع یا منطقی است؟

حال که از نظر حقوقی آنها برجام را نقض کرده اند چرا ما آن را نقض شده ندانیم. آیا داشتن آزادی مشروط برای استفاده از حقوق طبیعی که همه دنیا آن را قبول دارند امتیاز است؟ به نظر نمی رسد هیچ گروه و جریانی (اصولگرا یا اصلاح طلب) آن را بپذیرد. اگر در شرایط اضطرار به آن عمل کردید حالا که آنها آن را نقض کرده اند شما هم آن را نقض شده بدانید. به نظر من برجام تله است و ما را از چاله به چاه میاندازد که انداخته است. آنها هر چه توانسته اند در این مورد انجام داده اند. در امریکا جمهوریخواه و دمکرات بر این قول متفق اند. اکنون که با شرایط پیش آمده قدرتهای جهانی و به ویژه امریکا گرفتار کار خویش است نقض آنها را جدی بگیرید، ادعای خسارت کنید. آنچه مسلم است بر اساس اصول اسلامی و اخلاقی ما به تعهدات خود تا حد امکان عمل کرده و شروع کننده نبوده ایم.

بر اساس قوانین بین المللی همه کشورهای دنیا با هم مساویند و نباید بین آنها از نظر استفاده از حقوق خود تبعیض باشد. برجام فقط برای کشور ما و برای محدود کردن ما است. به داخل توجه کنید و بر قدرت امنیتی خود بیفزایید و سرمایه اجتماعی را پاس دارید. اصول گرا و اصلاح طلب هر دو خواهان عزت واقتدار کشور اند. بحث اینکه چه کسانی درجریان بوده یا نبوده و با اجازه چه کسی این قرارداد امضا شده منتفی است و دیگر توجیهی ندارد. از فرصت باید استفاده کرد. یکدل و یکزبان باشیم.

توجه داشته باشیم که در چند صد سال گذشته با بی تدبیری دولت ها و سپس همراه با توطئه خارجی همواره بخشی از خاک کشور خود را از دست داده ایم به استثنای جنگ تحمیلی هشت ساله و آنها می خواهند همین استثنا را به قاعده تبدیل کنند و این قرارداد در همان جهت است. ملاحظه می کنید که برجام محل مناقشه شده و اختلافات را بیشتر کرده و ما را از درون تهی و قدرت تصمیم گیری را محدود می کند و اینکه ما باید برای به دست آوردن حقوق طبیعی خود که هر کشوری آن را داراست همواره با احتیاط عمل کنیم و یا برای احقاق حق خود دست به دریوزگی برداریم.

اینکه بعضی می گویند اگر ما از برجام خارج شده بودیم همه تحریم ها بر می گشت خوب با حضور ما هم تحریم ها به شدت مستقر بود و بیشتر هم شد.

اینکه دنیا می داندکه ما به عهد خود وفادار بوده ایم و در هر محفل خارجی با سران کشورهای دیگر برجام را مطرح می کنیم و آنها ما را تأیید می کنند، با آنکه درست است، ولی به طور ضمنی هم می پذیریم که ما دراصل خطا کار بوده ایم و این خفت بار است.

اینکه ترامپ عهدنامه را نقض کرد یا بعضی کشورهای منطقه با او همراه شدند و از او حمایت کردند نباید ما را بفریبد که پس قرارداد خوب و به نفع ما بوده است. این شگرد آنها برای گرفتن امتیازات بیشتر بوده و هست.

به جای پسا برجام باید به ماقبل برجام اندیشید تا همچون همه کشورها آزاد و رها باشیم و اصلاً انقلاب ما برای آزادی بوده است. چگونه می شود که ما بر خلاف آرمانهای انقلاب تن به اسارت بدهیم؟ چرا آنها همه چیز را برای خودشان می خواهند اما ما را محدود می کنند و متأسفانه ما خود از این محدودیت حمایت می کنیم و به آن خوشحالیم یا می بالیم! ما طالب جنگ نیستیم ولی تحقیر را هم نباید بپذیریم.

بنابراین از آنجا که برجام در بستر تهدید و تعجیل صورت گرفته است و نظر به اینکه طرف مؤثر آن برجام را نقض کرده و ایران شروع کننده نبوده است، این زمان بهترین فرصت برای خروج ایران از این تعهد است که در آینده، بسیار دست ما را می بندد و مجریان بعدی در همه کشورهای درگیر ممکن است از آن تفسیرهای بدتری داشته باشند. ممکن است بگویید این قرارداد در سازمان ملل و شورای امنیت تصویب شده است خوب اگر قرارداد عادلانه است همان تنبیه و تصمیمی را که برای امریکا گرفتند برای ما هم بگیرند.

به نظر من اگر ایران مجبور باشد قرارداد دیگری ببندد باز بر این قرارداد ترجیح دارد و خسارات درازمدت آن کمتر خواهد بود؛ زیرا زمان و وضعیت در هر دو طرف عوض شده، ایران تجربه بهتری برای مذاکره پیدا کرده و می تواند در تربیت حقوقدان های قوی هم تلاش کند. ایران می تواند با هر یک از کشورها جداگانه قرارداد ببندد و از این قرار داد جامع (برای آنها) خود را خلاص کند.

چه بهتر است که از فرصت استفاده کنیم و دولت فعلی که خود امضا کنندة قرارداد بوده این قطعنامه را خاتمه یافته بداند و به دولت های بعدی واگذار نکند و نشان دهد که همچنانکه در عقد قرارداد شهامت دارد در خاتمه دادن آن هم به خاطر نقض طرف مقابل قدرت و توانایی دارد.

خلاصه اینکه:

برجام برنامه اضطرار بود.

اصلاح طلب و اصولگرا ندارد و کیان نظام را نشانه گرفته است.

در محیط ارعاب و تهدید صورت گرفته است و ما برخلاف همه کشورها خود را محدود کرده ایم.

این قرار داد برد- برد نیست و برد - باخت است.

پیروزی جنگ تحمیلی را هدف گرفته و اصل انقلاب برایشان مطرح است.

در عین حال اتفاقی افتاده و ما بیش از اندازه بر تعهدات خود عمل کرده و دیگران هیچ تعهدی را عمل نکرده اند.

چون آنها تعهد را نقض کرده اند ما هم باید از نقض استقبال کنیم و جلوی ضررهای بیشتر را بگیریم.

در آژانس بین المللی انرژی اتمی بمانیم و بیش از آن محدودیتی را نپذیریم.

اکنون بهترین فرصت است و از آن غافل نشویم که دیگر چنین فرصتی به دست نخواهد آمد.

اگر ناگزیر بر عقد قراداد دیگر شدیم قطعاً با تجربه بیشتر اقدام خواهیم کرد و خطاها را کمتر می کنیم.

انجام این کار توسط دولت فعلی به مراتب مزیت دارد تا اینکه بعداً دولت های بعدی بخواهند اقدام کنند. مجلس هم که آن را با عجله تصویب کرده است باید در این زمینه نقش خود را ایفا کند.

منبع: خبرآنلاین

233127

سازمان آگهی های پرسون