به گزارش سایت خبری پرسون، غلامرضا فدایی در یادداشتی نوشت:
در گذشته که مستعمرات رسمی و غیر رسمی بیشتر گوش به حرف اربابان می دادند یا مردم آن مناطق ترس بیشتری داشتند.
سیاست چماق و هویج carrot and stick در برنامه کاری استعمارگران قرار داشت تا زیردستان خود را بدوشند و تنبیه کنند و گاهی امتیازاتی هم برای آنان قایل شوند. این مطلب در مورد امریکا و هم پیمانانش در مورد سیاهان و رنگین پوستان داخل کشور خودشان هم صادق است. سیاست سودطلبی لیبرالی ایجاب می کند تا استعمارگران برای بهره کشی راه های گوناگونی را تجربه کنند. سیاهان زمانی برده تمام عیار این کشورها بودند، وقتی دیدند دیگر جواب نمی دهد سیاست چماق و هویج را که در اصل برای حیوانات بود به کار گرفتند. اگر امتیازی می دادند چوب هم در کنارش بود تا زیاده خواهی و تمرد صورت نگیرد. هم اکنون در بعضی کشورها این سیاست از طرف مستکبران همچنان اجرا می شود و اخاذی و دوشیدن همچنان ادامه دارد و اگر خطایی بکنند چماق را از هر نوعش به آنان نشان میدهند تا سرِ جایشان بنشینند.
اما کشورهایی که دیگر از کشورهای قدرتمند اطاعت نمی کنند یا با آنها سرشاخ شده و راز سیاست افسونگر آنها را بر ملا کرده اند دیگر برنامه قبلی آنان پاسخ نمی دهد، باید از روش دیگر استفاده کنند و آن روش تحریم است. البته اگر با تحریم مقاومت مردم را شکستند ممکن است باز سیاست چماق و هویج را دوباره به کار گیرند، یا به گونه ای دیگر برخورد کنند.
ریچارد نفیو طراح سیاست تحریم در امریکا است و شاید این سیاست را بیشتر برای ایران طراحی کرده باشد. کتاب مختصر او به نام هنر تحریم توسط مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ترجمه شده است. کلمه کلیدی در این کتاب درد و تحمل pain and tolerance است. در تحلیلی که روز 22 اسفند 99 از شبکه یک سیما آن را شنیدم مترجم آن را به درد و استقامت ترجمه می کرد که به نظر می رسد دقیق نباشد؛ زیرا درد را وارد نمی کنند تامردم استقامت یا مقاومت را تجربه کنند. اگر چنین باشد برای برنامه ریزان آن نقض غرض می-شود. آنها می خواهند با تحریم، کشور تحریم شده را از پای در آورند. البته باید که ملت تحریم شده استقامت کنند تا برنامه آنهاخنثی شود ولی این برخلاف میل تحریم کنندگان است.
تحریم همانند وارد کردن درد به جان جامعه است. به ویژه در مورد کالاهای اساسی مانند غذا و دارو و تحریم بسیار مؤثر و خطرناک است.
راهبرد تحریم برای همه کشورها یکسان است اما راهکار آن برای هر کشوری فرق می کند. مثلاً راهبرد امریکا در تحریم چین و روسیه و ایران یکی است اما راهکارها متفاوت است.
سؤال این است که تحریم در کشور ما تا کجا ادامه ادامه پیدا می کند، بدیهی است تا جایی که در مردم تحمل باشد. و چرا چنین می کنند برای آنکه چشم به ثروت کشور ما دوخته اند و نمی توانند از آن چشم پوشی کنند و چرا به نقش تحریم امیدوارند برای آنکه یا در گذشته تجربه داشته اند و ملت ما را می شناخته و می دانند که موفق می شوند، یا برای خوشایند کشورهای مزدور اطراف ما است که بی جهت با ما دشمنی می کنند، یا بعضی عوامل داخلی و خارج نشینان همراه آنان اینچنین توصیه می کنند.
آنها خود می دانند که هدف تحریم ایجاد درد و یأس در مردم است و خودشان هم اعتراف کرده اند. اما می-گویند چاره ای نیست. کارگزاران از آن کمترین آسیب را می بینند. پس باید راه مقابله را هم مردم بیاموزند.
آنها به تحریم دل بسته اند و برای آنکه جواب دهد از هر امکانی استفاده می کنند.کشور تحریم کننده خوب می-داند که کالاهای اساسی را باید تحریم کند اما مواردی که غیر ضرور یا تجملاتی، یا مخدر است مشمول تحریم نمی شود تا ارز کشور ما را خارج کند، اما برای موفقیت بیشتر به رفتار کشور تحریم شونده امید بسته اند. عوامل مهمی که در کشور تحریم شونده موجب اطمینان از جواب دادن این برنامه برای کشور تحریم کننده می شود و به آنها به نوعی علامت و اطمینان می دهد را می توان این چنین بر شمرد:
1. ایجاد دو دستگی. مهمترین نقطه امید ایجاد دو دستگی و یا شاید چند دستگی است. دو دستگی نه بر سر راه پیشرفت، بلکه بیشتر بر سر تغییر و دگرگونی ساختار کشور به نحوی که با سیاست تحریم کننده هماهنگ شود، یا به آن میل کند. تحریم کننده به خوبی این مشاجرات را درک و رصد، و این نوع نگرش را مستقیم یا غیر مستقیم تقویت و تشویق می کند. اما دو دستگی بر سر تغییر ساختار که به نفع تحریم کننده تمام شود عاقبتی جز فروپاشی کشور ندارد. منازعات داخلی و لفاظی های ساختارشکن که گاهی ممکن است به عملیات هم برسد از این دو دستگی ها شروع می شود که بهترین علامت به دشمن است. اما هر گروهی که با تحریم کننده هماهنگ شود اشتباه می کند. گویند چنگیز مغول در تسخیر یکی از شهرها با مقاومت مردم مقابل شد. تدبیری اندیشید و گفت هر کس با ورود ما موافق باشد او در امان است. عده ای موافق شدند و با بقیه جنگیدند وقتی چنگیز بر شهر مسلط شد همه آنها را از دم سر برید و گفت اینها به برادرانشان رحم نکردند چگونه به ما وفادار خواهند ماند!
2. نرمش در گفتار و عمل. کشور تحریم شونده و به ویژه مسئولان در مقابل تحریم واکنش نشان می دهند اما نه به اندازه تهدید تحریم کننده، بلکه سعی می کنند در کلام به گونه ای حرف بزنند تا نشانی از نرمش یا تسلیم باشد و اگر در زبان پر قدرت حرف می زنند اما در عمل نرمش را حفظ می کنند.
3. استخدام افراد همسو با جریان سازش. کشور تحریم شونده خودآگاه یا ناخودآگاه عواملی را به کار می گمارد تا ضرر این تحریم را هر چه بیشتر بزرگنمایی، و به مردم القا کنند که همه گرفتاری ها ناشی از تحریم است و چاره ای جز معامله باتحریم گذار و تسلیم به او وجود ندارد.
4. ندامت از کارهای انجام شده در گذشته. بعضی از انقلابیون در کشور یکی پس از دیگری نسبت به کنش ها و برنامه های مبارزاتی قبلی خود اظهار ندامت می کنند و این ندامت نه در راهکار که هر کسی در زندگی ممکن است اشتباه کند بلکه آن را به نوعی به کل نظام نسبت می دهند. آهسته آهسته این ابراز ندامت ها به تردید و تشکیک در راهبرد می انجامد و مردم و به ویژه جوانان را تحت تأثیر قرار میدهد. این به این معنا نیست که کشوری در کار خودش اشتباه نمی کند. ممکن است عواملی پشت پرده در ایجاد حرکتی مؤثر بوده باشد که اسناد آن بعداً منتشر شود. اما این عقب گردها از جانب این افراد که گاهی متأثر از نوعی رعب یا احیاناً تمایل به وادادگی یا مخالفت با سیاست رقبا در داخل کشور است علامتی به تحریم کننده است تا بر اثربخشی نقشه های خودش مطمئن تر شود. اینگونه اعترافات در کشور تحریم شونده بسیار خطرناک است وموجب تفرقه و دو دستگی بیشتر می شود. در مقابل می بینیم که تحریم کنندگان با آنکه می دانند ستم می کنند از تصمیمشان ابراز پشیمانی نمی کنند. ممکن است آنهایی که اظهار پشیمانی می کنند در گفتار خود صادق، یا آن را در محفلی خصوصی گفته باشند، ولی وقتی فیلم آن و چه بسا تقطیع شده آن دست به دست می گردد و خوراکی برای نقد همه برنامه ها و پشیمانی از کرده ها می شود معنای دیگری پیدا می کند.
5. نعل وارونه در مسائل اقتصادی. کشور تحریم شده خام فروشی را سر لوحه برنامه خود قرار می دهد و امکانات داخلی را حراج می کند، ارز و طلا در بازار می ریزد و باعث فلج شدن تولید می شود.
6. فعالیت های نظریه پردازان. کشور تحریم شده با استفاده از نظریه پردازان خاصی از توسعه حرف می زند و عوامل مانع توسعه را بزرگنمایی می کند. آنها کشورهای اطراف را که به تحول اقتصادی یا فنی رسیده اند را به عنوان نماد توسعه به رخ مردم می کشند مبنی بر اینکه اگر ما تحریم نشده بودیم چنین و چنان می شدیم.
7. هجمة تبلیغاتی. مسئولان کشور تحریم شده با گسترش و توسعه خطوط مواصلاتی داخلی و خارجی به نام آزادی اجازه می دهند تا تحریم کنندگان با بمباران های تبلیغاتی افکار مردم را تحت تأثیر قرار دهند و خود با آنها همصدا می شوند؛ و منافع اقتصادی ازجیب مردم هم دارند. این هجوم تبلیغاتی بزرگسالان را دچار تردید و سردرگمی، و جوانان را منفعل و بیگانه و معاند با نظام بار می آورند، علاوه بر تغذیه فکری از نظر تغذیه جسمی هم سعی در آلوده یا مسموم کردن موادغذایی می کنند.
8. تحقیر مقاومت و تأکید بر قرائت های معارض. گروه متمایل به تسلیم، خودآگاه یا ناخودآگاه آنچه مربوط به مقاومت و ارزشهای مقاومت هست را تا می توانند تحقیر می کنند؛ از دین و ملیت گرفته تا افراد سرشناس مقاوم را می کوبند. در دین قرائتهای مختلف را طرح و از خوانش هایی که به سازش یا کناره گیری و عافیت طلبی تمایل بیشتری دارد حمایت می کنند. هنرمندان و نویسندگان، برنامه های آموزشی، فرهنگی هنری و سخنرانی های علمی به گونه ای ترتیب می دهند تا فرهنگ بیگانه بزرگ نمایی و فرهنگ خودی کم مایه یا بی مایه قلمداد شود، کالای خارجی، زبان خارجی و ادای خارجی همه مورد توجه قرار می گیرد و بعضی از متفکران آن را نوعی تحلیل سیاسی و فرهنگی به حساب می آورند
9. سیاه نمایی در مورد نبود آزادی. بعضی روشنفکران یا روشنفکر نماها و تحلیلگران به ظاهر خیرخواه از همه آزادیها استفاده می کنند در عین حال به همه فحش می دهند و می گویند آزادی نیست و استبداد است.
10. برنامه های جانبی تحریم. تحریم کنندگان اگر دیدند که طرح تحریم موفق نمی شود یا دیر جواب می دهد برنامه های جانبی و به نام طرح های بین المللی می سازند تا بتوانند کشور تحریم شده را با حواشی آن درگیر کنند، از عواقب تمرد بترسانند و به دام بیندازد و عوامل داخلی هم بر سر پذیرش و عدم پذیرش آنها به او کمک می کنند و موضوعی برای جنجال می شود.
بعضی از اقدامات فوق نه اینکه ذاتاً بد باشد البته اگر به صورت علمی و پژوهشی و بدون حب و بغض و سوگیری انجام شود؛ اما وقتی مشاهده شود که تحریم کننده از آن بهره می برد و بر شدت تحریمش می افزاید و از آن خرسند است باید در آن تردید کرد. مثلاً وقتی بعضی افراد مؤثر در انقلاب از کرده های خود ابراز پشیمانی می-کنند باید دید آیا واقعاً هر کس در آن زمان در آن موقعیت بود همان کار یا مشابه آن را انجام نمی داد؟ یا هم اکنون اگر همین فرد در کشور تحریم کننده باشد آیا چنین اظهار نظری را می کند. یا اینکه این اظهار نظرهای مبنی بر پشیمانی و اشتباه به خاطر دو عامل مهم وجود سمبه پر زور خارجی یا برای کوبیدن رقیب داخلی است که هر دو به سود کشور تحریم کننده است ؟ هر یک از این موارد قابل بحث است. تازه وقتی فردی از گذشته کاری خود به هر دلیلی اظهار ندامت می کند می توان صداقت یا شهامت او را تحسین کرد اما معمولاً او دیگر فردی که باید کارهای اصلی را به او سپرد یا به گفتار او در تصمیم گیری کاملاً اعتماد کرد نیست. یا وقتی خطوط مواصلاتی اینترنتی توسط وزارت مخابرات کشور رایگان یا به ثمن بخس در خدمت سرویس های خارجی به نام آزادی قرار می گیرد در حالیکه در برنامه انتخاباتی امریکا دیدیم که چگونه سیستم اطلاع رسانی خودشان را به خاطر مصالح کشورشان سانسور کردند، چه توجیهی می توان برای آن داشت. دیده بان ها و رهبران فرهنگی و سیاسی اعم از دانشگاهی و غیر دانشگاهی باید نسبت به این سوء استفاده ها هشدار دهند و ملت را آگاه کنند. ملت دلسوز هم باید حمیت ملی خود را تقویت کند که اغلب چنین بوده است.