به گزارش سایت خبری پُرسون، رسول سعیدی زاده پژوهشگر، نویسنده و روزنامه نگار در یادداشتی به خشم فردی و جمعی در جامعه ایرانی پرداخته و نشان میدهد چگونه فشارهای اقتصادی، بیعدالتی و ناکارآمدی ساختاری این احساس را تشدید کردهاند. او بر ضرورت شناخت، مهار و ابراز سازنده خشم تأکید میکند و راهکارهایی فردی و اجتماعی برای مدیریت آن ارائه میدهد.
رسول سعیدی زاده نوشت:
خشم، احساسی انسانی و جداییناپذیر از زیست فردی و اجتماعی ماست. این احساس اگر بهدرستی شناخته و هدایت شود، میتواند موتور محرک تغییر، مدافع حقّ و اصلاحکننده خطاها باشد؛ اما اگر مهار نشود، به نیرویی ویرانگر بدل میگردد که هم فرد را میسوزاند و هم جامعه را. امروز، نشانههای این خشم مهارنشده را میتوان در عرصههای گوناگون زندگی از خیابان و خانواده گرفته تا محل کار و حتی در گفتار روزمره مردم مشاهده کرد. این نشانهها هشدار میدهند که سلامت روان جمعی ما در معرض تهدیدی جدّی قرار دارد.
جامعه ایرانی در سالهای اخیر با انباشتی بیسابقه از فشارهای اقتصادی، ناامنی شغلی، کاهش قدرت خرید، احساس بیعدالتی، فساد اداری و ناکارآمدی ساختارهای حمایتی مواجه بوده است. این فشارها، بهویژه در دوران همهگیری کرونا، بر آتش اضطراب و فرسودگی روانی دمید و آستانه تحمل بسیاری از شهروندان را بهشدت کاهش داد. خشم در چنین شرایطی نه واکنشی عجیب، که پاسخی طبیعی و قابلانتظار است. مسئله اصلی اما از جایی آغاز میشود که این خشم، مجرایی سالم برای بیان و ابراز نمییابد.
ما اغلب بهاشتباه تصور میکنیم که خشم ما مستقیماً از رفتار دیگران یا رویدادهای بیرونی سرچشمه میگیرد، در حالی که میان «محرک»، «تفکر»، «احساس» و «رفتار» زنجیرهای پیوسته وجود دارد. شناخت این زنجیره، کلید مهار خشم است. وقتی کسی به ما توهین میکند، در واقع دکمه خشم را فشار میدهد، اما این تفسیر و واکنش ذهنی خود ماست که به آن دکمه جریان برق میرساند یا خیر. آموزش این مهارت حیاتی، یعنی تفکیک فکر از احساس و عمل، میتواند از بسیاری از انفجارهای مخرب عاطفی جلوگیری کند.
مشکل دیگر، شیوههای نادرست رویارویی با خشم از سرکوب و درونریزی آن گرفته تا پرخاشگری منفعل، کنایهزنی، یا تخلیه عصبانیت بر سر بیگناهان است. زنجیره انتقال خشم از رئیس به کارمند، از کارمند به همسر و از پدر و مادر به کودک، نمادی تلخ از مدیریت ناکارآمد هیجانی در جامعه است. خشم سرکوبشده هرگز ناپدید نمیشود، بلکه به شکلهای دیگر همچون افسردگی، بیماریهای روانتنی و فروپاشی روابط بازمیگردد.
در این میان، نقش ساختارهای کلان را نمیتوان نادیده گرفت. جامعهای که در آن عدالت قضایی، امنیت اجتماعی و امکان اعتراض مؤثر تضعیف شود، ناگزیر با موجی از خشم انباشته روبهرو خواهد شد. ضعف حمایتهای اجتماعی در کنار اخبار مکرر فساد، سرمایه اجتماعی را فرسوده و حسّ بیپناهی را عمیقتر کرده است. در چنین فضایی، توصیه صرف به «خونسردی» و «بردباری»، بدون توجه و اقدام برای اصلاح این بسترها، نهتنها کارآمد نیست، بلکه گونهای از نادیدهانگاری رنج جمعی محسوب میشود.
با این همه، مسئولیت فردی نیز جایگاه خود را دارد. خشم نباید فرمانده مطلق رفتار ما باشد. آموزههای دینی و مذهبی، از جمله تأکید امام کاظم(ع) بر «کظم غیظ»، و یافتههای روانشناختی امروز، هر دو بر این اصل توافق دارند که مهار خشم به معنای نفی آن نیست، بلکه به معنای شناخت، پذیرش و ابراز سازنده آن است. ورزش، گفتوگوی صریح و محترمانه، مراقبه و دسترسی آسان به خدمات روانشناختی، آموزش مهارتهای زندگی از کودکی و بازیدرمانی، همگی از ابزارهای در دسترس برای مدیریت این هیجان و کاهش تنشها هستند.
سرمقاله امروز، دعوتی برای بازاندیشی در سیاستگذاریهای اجتماعی و نیز در شیوه مواجهه شخصی هر یک از ما با خشم است. جامعه آرام نه با سرکوب هیجانات، بلکه با شفافیت، عدالت، آموزش همگانی و شفقت جمعی ساخته میشود. اگر بیاموزیم پیش از تحقیر و تنبیه، انتظارات خود را روشن بیان کنیم و پیش از قضاوت شتابزده، ریشه خشم را بکاویم، شاید بتوانیم این نیروی آتشین انسانی را به فرصتی برای درک متقابل، ترمیم رابطه و رشد فردی و جمعی تبدیل کنیم.
منبع: پُرسون