به گزارش سایت خبری پُرسون، رسول سعیدی زاده پژوهشگر، نویسنده و روزنامه نگار در یادداشتی به مرگ ناگهانی دانشآموزان بر اثر سکته قلبی پرداخته و هشدار داده که ضعفهای نظام آموزشی و سلامت، نبود غربالگری قلبی، آموزش کمکهای اولیه و مراقبت روانی، و سبک زندگی ناسالم کودکان، جان دانشآموزان را در خطر قرار داده است. او تأکید میکند که مدارس باید فراتر از آموزش درسی، به پایگاهی برای مراقبت از سلامت جسم و روان کودکان تبدیل شوند.
رسول سعیدی زاده نوشت:
در روزهایی که جامعه با هزاران دغدغه اجتماعی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، خبر مرگ ناگهانی دانشآموزان بر اثر سکته قلبی، آرامش عمومی را برهم زده است. "نیما نجفی" و "زهرا گلمکانی"، دو کودک از دو نقطه ایران که به دلیلی مشابه - ایست یا سکته قلبی- در محیطی که باید امنترین جایگاه زندگیشان باشد، یعنی مدرسه، جان باختند؛ و البته نام بسیاری از کودکان دانش آموز مانند "فرناز سعید" که در بیرون از مدارس دچار عارضه سکته قلبی شدند، هرگز در اخبار دیده و شنیده نمیشوند. این رویدادها، اگرچه به ظاهر نادرند، زنگ خطری جدّی برای نظام آموزشی، خانوادهها و نظام سلامت کشور به شمار میآیند.
سکته قلبی در کودکان پدیدهای غیرمعمول است، اما غیرممکن نیست. بسیاری از این موارد به دلیل نقایص مادرزادی قلب، آریتمیهای ارثی یا التهاب عضله قلب پس از عفونتهای ویروسی رُخ میدهد. در نوجوانان نیز، ورزش سنگین بدون بررسی سلامت قلبی و حتی استرس شدید میتواند ماشه این حادثه باشد. با این حال، واقعیت تلخ این است که در مدارس ما، کودکان برای چنین خطراتی آماده نیستند.
در اغلب مدارس کشور، هیچ غربالگری اولیه قلبی برای دانشآموزان انجام نمیشود؛ حال آنکه در بسیاری از مدارس کشور، حتی یک نوار قلب ساده پیش از ورود کودک به برنامههای ورزشی میتواند جان او را نجات دهد. در مدارس ما نه از آموزش کمکهای اولیه برای معلمان و مربیان خبری هست و نه از دستگاه شوک قلبی (AED). هنگامی که کودکی در کلاس درس یا زمین بازی از حال میرود، دقایق طلایی تا رسیدن اورژانس از دست میرود و جان یک کودک، قربانی بیتوجهی سازمانیافته میشود.
اما این ماجرا تنها به بُعد پزشکی محدود نمیشود. سبک زندگی، تغذیه و سلامت روان کودکان امروز نیز سهم بزرگی در این بحران دارد. بیتحرکی، مصرف غذاهای فرآوریشده و فستفودها، کمخوابی، فشار درسی و تنشهای خانوادگی، مجموعهای از عواملاند که قلب و روان کودکان را تحت فشار قرار میدهند. استرس، برخلاف تصور عمومی، تنها بیماری بزرگسالان نیست و در کودکان نیز میتواند به افزایش ضربان قلب، فشار خون، اختلال در ریتم قلب و حتی سندرم «قلب شکسته» بیانجامد. کودکانی که در خانههای پُرتنش، در میان دعوا، قهر یا سکوت سرد والدین بزرگ میشوند، ناخواسته در معرض آسیبهای جسمی و روانیای قرار میگیرند که اثرشان ممکن است سالها بعد ظاهر شود.
در کنار این عوامل، نظام آموزشی نیز باید از نگاه صرفاً آموزشی فاصله بگیرد و به نهادی برای مراقبت از سلامت جسم و روان کودک تبدیل شود. حضور مشاوران سلامت، روانشناسان مدرسه و نیروهای آموزشدیده در زمینه کمکهای اولیه، میتواند حلقه مفقودهای باشد که جان بسیاری از دانشآموزان را نجات دهد. مدارس نباید تنها محل آموزش ریاضی و ادبیات باشند، بلکه باید به پایگاهی برای پایش سلامت، مشاوره روانی و آموزش سبک زندگی سالم تبدیل شوند. سلامت دانشآموزان، سرمایهای است که هیچ نظام آموزشی بدون حفظ آن نمیتواند به آینده امیدوار باشد.
در این میان، نقش رسانهها و نهادهای آموزشی حیاتی است. لازم است وزارت آموزشوپرورش با همکاری وزارت بهداشت، طرحی جامع برای پایش سلامت قلب دانشآموزان تدوین کند؛ از معاینه سالانه گرفته تا نصب دستگاههای احیای قلبی در مدارس بزرگ. معلمان تربیت بدنی باید آموزش احیای قلبی و ریوی (CPR) ببینند و خانوادهها نیز با نشانههای هشداردهندهای مانند تنگی نفس، تپش قلب یا غشّ ناگهانی در کودکان آشنا شوند.
مرگ ناگهانی هیچ کودکی در مدرسه یا بیرون از آن، نباید «اتفاقی» تلقی شود. هر حادثهای نشانگر خلأ آموزش، خلأ آگاهی یا خلأ سیاستگذاری است. اگر امروز از کنار این اخبار بگذریم، فردا با فهرست بلندتری از نامهای کودکان متوفی روبهرو خواهیم شد.
قلب کودکان ایران نباید در سکوت از تپش بایستد؛ باید این زنگ خطر را جدّی گرفت، پیش از آنکه زنگ مدرسه، زنگ آخرِ زندگی باشد.
منبع: پُرسون