«پرسون» از ثبت نام کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری می گوید؛

می خواهم رییس جمهور شوم! / جویندگان نام در وزارت کشور

یک شناسنامه می خواهد؛ و یک رویای خام، تا تو را در مقابل متصدی ثبت نام کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری بنشاند. بعد عکسی رو به دوربین و تمام.
تصویر می خواهم رییس جمهور شوم! / جویندگان نام در وزارت کشور

به گزارش سایت خبری پرسون، روزهای ثبت نام تمام شد. ثبت نام مدعیان جایگاه رییس جمهوری. یعنی دومین مقام عالی کشور. در این میان بیش از همه، خبرنگاران و عکاسان خبری بودند که نگفته می دانند روزهای انتخابات چقدر پرهیاهو و دیدنی است. آنقدر سوژه ریخته که نمی دانی در مورد کدامشان باید حرف بزنی. از کدامشان عکس بگیری. سوژه هایی ناب از دل جامعه. جامعه ای که برای رفتن به پای صندوق انتخابات کمی دودل است. منتظر است تا چهره ای ببیند تا روح انتخابات دوباره جوانه زده و بلند شود.

منظره ای از ثبت نام کنندگان؛ یکی هنرمندی است با لباس گل آلود و وسیله کارش بر دوش و دیگری زنی است که موتورسواری را رها کرده و آمده تا برای رییس جمهور شدن گام های محکمی بردارد. یکی بازاری ، یکی کارمند، یکی پزشک و یکی هنرمند است. آن یکی کراوات زده و دیگری پرچم را به مانند نقاب. هریک رویاهایی بر سر دارند که همه آنها را رها می کنند تا رویای خام رییس جمهوری را در واقعیت بیابند. از همه عجیب تر راه باز ورود به صحنه ثبت نام و گرفتن عکس های یادگاریشان است. به راحتی می آیند. ثبت نام می کنند. حرف های به یادماندنی ای به رسانه ها می زنند و می روند.

اگر به مانند بعضی از کشورها، شانس رسیدن به صندلی ریاست اجرایی کشورمان، برای همه به واقع باز بود، بله می شد تصور کرد که شانسی برای ماندن و رقابت دارند. اما وقتی قوانین کشورمان این اجازه را به این صورت به آنها نمی دهد چرا دوباره خیابان فاطمی پایتخت محل عبورومرور افراد رنگا رنگی است که هیچ از مملکت داری نمی دانند و چهره ثبت نام در انتخابات را به سخره گرفته و هر ساله بر تعدادشان کم که نمی شود، بیشتر هم می شوند.

حال زمان انتخابات دوباره از خود می پرسیم، وقتی شورای نگهبان با آن قوانین سفت و سختش، سنگ های بزرگی جلوی پاهای سیاسیون نامدارمان می گذارد، چه جای بها به این دلدادگان شهرت و نام و سوداست؟!

نکند از قصد اجازه دارند تا بیایند، ثبت نام کنند، عکسی بگیرند و بگویند ما هم می توانیم ایران بزرگ را چند روزه و چند ماهه، از بند مشکلات دست وپاگیر، رها کنیم؟

آنها می آیند. بی محابا و انگار که نه، حتما می دانند در این روزگار سیاست صندلی خالی ای که پیدا شود همان صندلی ثبت نام چند دقیقه ای شان هست و تمام. حتما می دانند ولی می آیند تا سهمی داشته باشند. حتی با لبخند. حتی با تیشه. حتی با لباس گلی. حتی بدون هیچ تجربه سیاسی.

جالب آنکه، اگر به مانند بعضی از کشورها، شانس رسیدن به صندلی ریاست اجرایی کشورمان، برای همه به واقع باز بود، بله می شد تصور کرد که شانسی برای ماندن و رقابت دارند. اما وقتی قوانین کشورمان این اجازه را به این صورت به آنها نمی دهد چرا دوباره خیابان فاطمی پایتخت محل عبور و مرور افراد رنگارنگی است که هیچ از مملکت داری نمی دانند و چهره ثبت نام در انتخابات را به سخره گرفته و هر ساله بر تعدادشان کم که نمی شود، بیشتر هم می شوند.

ببینید مردم در زیر تصاویر این ثبت نام کنندگان در یک سایت خبری چه نوشته اند:

«من فقط برای دیدن این ها، چهره ثبت نامی ها را مرور می کنم»؛ « من هم می تونستم برم، حالا شاید سال دیگه رفتم»، «همه باید شرکت کنند، درستش همینه»، « اونی که باید بیاد نمیاد، اونایی که نباید بیان از همه جلوتر ایستادن»،» سالی که نکوست از بهارش پیداست»،

اما از شما چه پنهان، که تنها رونق انتخابات به همین ثبت نام کنندگان است. ناشناخته و دلباخته. نه چهره هایی که هر چهار سال می آیند و دوباره و دوباره می خواهند بیایند. وقتی صندلی ریاست، برای با تجربه های سیاسی مان اینقدر جذابیت دارد چرا برای ما مردم عادی کوچه وخیابان نداشته باشد؟ اگر همین افراد از ناکجا آمده، نباشند که انتخابات است و به اندازه چند انگشت نامزد تکراری.

این چهره های رنگارنگ از مردمند ولی نه همه مردم. نه نماینده مردم. این چهره های رنگارنگ، واقعیت را آنچنان به سخره گرفته اند که یادشان رفته است فقط درب های باز وزارت کشور راه ورود به ریاست جمهوری نیست و ای کاش درهای وزارت کشور برای نخبگان عاقل بی نام و نشان مان که قوانین دست و پایشان را برای رسیدن به مسئولیت های بزرگ سیاسی مهار کرده است می گشود و راه برای رقابت واقعی باز می گردید.

288727