به قول مشهور «جایی که شتر بُود به یک غاز، خر ارزش واقعی ندارد». اگر قادر به دفاع از حیثیت و حقوق مهمترین کارگزاران خود نیستید، ما به عنوان شهروندان عادی دیگر چه جایگاهی داریم؟
این دولت ترجیح میدهد در مقابل پرسش افکار عمومی و نقد نخبگان، سکوت پیشه کند؛ کاّنه اتفاقی نیافتاده است! این را خوب فهمیده که اگر در مقابل یک رسوایی، فقط چند روز صبوری کند رسوایی بعدی با ابعادی بزرگتر فرا میرسد و ماجرای فعلی را از ذهن مردم پاک میکند!
اینگونه رفتار به معنای قطع ارتباط سیاستگذاران آن با واقعیت جامعه است. اگر ارتباط واقعی داشتند و واقعیات را چنانکه هست میدیدند و چنانکه هست میشنیدند، خیلی زودتر از اینها این حد از تقابل با حقوق زنان را در دستور کار خود قرار نمیدادند که بخواهند بگویند: همین که هست، هر که نمیخواهد بگذارد برود.
در سیاستورزی ما، برعکس تعریف کلاسیک و آکادمیک که «عمل سیاسی» را «کنشی در جهت رفاه و آسایش جامعه» میداند، ما برایمان سیاستورزی با مفهومی کاملا رادیکال معنا میشود و گویی همچنان در مسیر همان روشهای چریکی دهه چهل و پنجاه گام برمیداریم.
در امور داخلی نیز با کنش رسانهای و سیاسی میتوان گوشها را شنوا کرد. به راه درست خود اطمینان داشته باشید. هیچگاه ناامید نشوید. ناامیدی آرزوی گوشهای ناشنواست و ناشنوایی آنان را مدلل و توجیه میکند.
ترکیب و امتزاج دو قدرت سیاسی و اقتصادی میتواند منشأ و سرچشمه بسیاری از فسادهای مالی باشد و به همین دلیل در جهان مدرن بر تفکیک و مرزبندی این دو موضوع تاکید فراوانی میشود.
شما میخواهید بروید غزه و از مردم آنجا دفاع کنید؟ در حالی که در برابر مردم خودتان که باید پاسخگو باشید با تبختر و بیپروایی رفتار میکنید و به جای شنونده حرف آنان بودن نخود و کشمش میخورید و دراز میکشید. درست است که دوره نمایشبازی است ولی نه این اندازه سطحی و آشکار.
آنچه امنیت ملی را به مخاطره میاندازد پایبندی به اصول اقتصاد آزاد نیست، بلکه ابزاری کردن روابط اقتصادی توسط سیاستمدارانی است که بیش از آنکه نگران سطح رفاه مردمان باشند به فکر تحکیم قدرت و اختیارات خود هستند. سیاسیون برای تامین اهداف تنگنظرانه خود حاضر به راه انداختن جنگ هم هستند؛ چراکه به قول کلاوزویتس، «جنگ ادامه سیاست است به روشهای دیگر».
مجموعه قوانین نظارتی ما که از طبیعت متعارف شهروندان دور است، عوارض فراوانی خواهد داشت. از یک سو افزایش هزینهها و مجازاتها و از سوی دیگر تعیین مشوقها و امتیازات و منافع جریان زندگی عادی را مختل میکند و پس از مدتی متوجه میشویم که امور زندگی را چنان در هم و پیچیده کرده که زندگی را از روال طبیعی خود خارج کرده است. در چنین شرایطی برای انجام هر کاری باید ترفندهایی را یاد گرفت تا مقررات آن را دور زد یا جریمه نداد یا امتیازی مفت به دست آورد
هم میهن نوشت:دوستان اصولگرا، سیاستورزان عجیب و غریبی هستند. در واقع، میتوان گفت بسیار نازنین هستند. هر کاری کنند، درست است و البته باید هم درست باشد.
من به وضوح نشانههایی از یک هماهنگی اطلاعاتی، رسانهای، سیاسی و حتی اقتصادی را در ترکیب شکل گرفته علیه ایران می بینم اما متاسفانه یک فهم واقعی از مساله در داخل، دادن علائم و سیاستگذاری متناسب با این وضعیت را مشاهده نمیکنم. شاید هم هست و من اطلاع ندارم!
یکی از مهمترین نقدهایی که به سیاستهای رسمی ایران وارد میشود، در امور بینالملل است. سخنان اخیر آقای ظریف به برخی از مؤلفههای نادرست این سیاست که شکلی و نه حتی محتوایی هستند، اشاره کرده است.
اگر در دریای سیاست، حرکت خود را به دست امواج خروشان نفرت و کینه بسپاریم، همه آنچه میبینیم قابل انتظار است و هیچ نکته عجیبی در آن وجود ندارد. ولی اگر آیندهنگر باشیم و مولفههای واقعی قدرت را فراموش نکنیم و همه چیز را از لوله تفنگ نبینیم، بالطبع اخلاقیات و الزامات حقوق جنگ یکی از مولفههای قدرت است.
دکترمحمود سریعالقلم، پژوهشگر حوزه توسعه، علوم سیاسی و تاریخ معاصر ایران:
محمود سریعالقلم، پژوهشگر حوزه توسعه، علوم سیاسی و تاریخ معاصر ایران عضو هیات علمی و استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در گفتگوی اختصاصی با خبر آنلاین به بیان مسائل روز کشور و پیچیدگی های سیاست در جهان پرداخته است
نوعی از سیاست داریم که همه را نگران میکند و هر جای جامعه را زخمی کرده و تعادل آن را به هم میزند. کافی است این سیاست اجرا نشود تا روند بهبودی غالب شود. نوع صحیح سیاست، دخالت حداقلی است، زیرا مردم و جامعه خودشان میدانند که بر چه اساسی زندگی خود و امور را اداره کنند.
هر چند فقر نیز یکی از عوامل بروز این وضع است ولی مهمتر از آن اختلال در قواعد حقوقی و عرفی حاکم بر روابط مردم و نیز غیبت حکومت و دولت است و اگر هم حکومت غایب نباشد به راحتی میتوان گفت که سوگیری و تبعیض در داوریها منع از مواجهه عادلانه خواهد شد. پس از دیدن این فیلم که یکی از دوستان برایم فرستاده بود، پاسخ دادم که به کجا میرویم؟ او بلافاصله پاسخ داد که پرسش صحیح این است که به کجا آمدهایم؟ بله؛ این پرسش بهتری است.