انتخابات

پس از اعلام رسمی نتایج انتخابات لبنان مشخص شد که ادعای رسانه‌های مخالف مقاومت مبنی‌بر شکست حزب‌الله، واقعیت ندارد.
جناح اصولگرا سرخوش از پیروزی در انتخابات مجلس هفتم به‌اصطلاح روزگار تلخ مجلس ششم را پشت سر گذاشت اما هنوز یکسالی باید دولت اصلاح‌طلب را تحمل می کردند.
با احتساب ۳۸.۵ درصد آرای ممتنع، ماکرون با یکی از بدترین نتایج در تاریخ جمهوری پنجم مجدداً انتخاب شد و میلیون‌ها رای‌دهنده از هراس اینکه کشور به تسخیر فاشیست‌ها درآید، نام ماکرون را به صندوق انداختند.
قابل پیش‌بینی بود که وقتی مشارکت حداکثری در انتخابات از دستور کار کنار گذاشته شود، امکان تحقق حداقلی از رقابت در انتخابات هم از مردم سلب می‌شود. هدف چه بود؟ یکدست‌سازی حاکمیت.
چرا هر نتیجه‌ای از این انتخابات بیرون بیاید، که قاعدتا پیروزی ماکرون با فاصله‌ای در طیف ده تا پانزده در صد خواهد بود، یک فاجعه است، دلیل این است: این اتفاق نه فقط راست افراطی را در پهنه سیاسی فرانسه نهادینه می‌کند، بلکه تیر خلاص به احزاب متعارف چپ و راست فرانسه نیز شلیک خواهد کرد و از این گذشته، پیروزی ماکرون یعنی پیروزی کاندیدای نولیبرالیسم بازار‌های مالی که احتمالا با تشنج‌های بی‌شمار فرودستان شهری از همان ماه‌های نخست پس از انتخابات همراه خواهد شد.
انتخابات آینده پارلمانی در لبنان با توجه به صف آرایی احزاب، جریانها و طوایف موجود از حساسیت بالایی برخوردار است و جریان های نزدیک به محور مقاومت باید از نا کامی سیاسی اخوان المسلمین مصر در انتخابات سال ۲۰۱۲ وحزب اسلامی النهضه تونس که اکنون کشور تونس را وارد یک چالش سیاسی کرده درس عبرت بگیرند.
انتخابات، اعتراض مردمی و انتظار به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای خلاصه اتفاقات مهم سیاسی سال ۱۴۰۰ بود. سالی که نیمی از آن در دولت حسن روحانی و نیم دیگر آن در دولت سید ابراهیم رئیسی گذشت.
فصل بهار در سال گذشته با حوادث مختلف سیاسی همراه بود، از جدی تر شدن مذاکرات هسته ای در ماه های آخر دولت روحانی تا انتخابات ریاست جمهوری و ردصلاحیت چهره هایی چون علی لاریجانی و جهانگیری.
رئیس کمیسیون شورا‌ها و امور داخلی مجلس گفت: تغییر قوانین باید در برگیرنده مسائل اساسی از جمله رعایت عدالت انتخاباتی در حوزه‌های انتخابیه، بررسی صلاحیت‌های فردی و فراهم شدن زمینه‌های حضور حداکثری مردم در انتخابات و شایسته‌گزینی باشد.
در جریان انتخابات ۱۴۰۰ نامزدهای انتخاباتی به‌طور معمول قول‌ها و وعده‌هایی می‌دادند. قابل انتظار است که برخی وعده‌ها مبهم یا حتی فراتر از ظرفیت وعده‌دهنده یا واقعیات باشد، ولی اگر وعده‌های روشن و قابل اجرایی دادند که در عمل نه تنها به سوی تحقق آن حرکت نشد که خلاف آن وعده رخ دهد، در این صورت آنها را چگونه باید تحلیل کرد؟ برای نمونه وعده‌هایی درباره بورس و رونق آن داده شد که اکنون خلاف آن در جریان است. این وعده‌ها را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ آیا دروغ بود یا صادقانه و ناشی از بی‌اطلاعی نسبت به بورس؟ یا نمونه دیگر و مهم‌تر اینترنت بود.
فرهاد فخرالدینی، محمد سریر، هوشنگ کامکار، داریوش پیرنیاکان، حسن ریاحی، داود گنجه‌ای و تقی ضرابی، به‌عنوان اعضای شورای عالی خانه موسیقی انتخاب شدند.

وزیر اسبق امور خارجه گفت: پیام ۹دی این است که مردم در تصمیمات اساسی کشور نقش‌آفرینی کرده و اگر در این میان کسانی به رای و نظر آنان تمکین نکرده و بخواهند اخلال ایجاد کنند پاسخ دندان شکن دریافت خواهند کرد.
برخی از وعده‌ها و شعارهای نامزدهای انتخابات را نباید جدی گرفت، چون برای کسب رای است، مثل آنان که گفتند مشکل بورس را در چند روز حل می‌کنند، یا نمی‌دانستند مشکل چیست؟ یا نمی‌دانستند حل چیست؟ یا نمی‌دانستند چند روز چه مدتی است؟ یا هر سه را نمی‌دانستند. یا آن دیگری که وعده ایجاد سالانه چند میلیون شغل داده بود! بگذریم.
سازمان آگهی های پرسون