اعدام یا بهتر است بگوییم قصاص هفته گذشته یک جوان دوباره مساله قصاص را مورد توجه قرار داد و این پرسش را به میان آورد که این نحوه از مجازات تا چه اندازه پاسخگوی انتظارات جامعه امروز است؟
قتل، یکی از مهمترین جرایم است و برخی از قتلها برای مردم جذابیتهای خبری فراوانی دارد. البته همه قتلها به یک اندازه بازتاب ندارند. در سالهای اخیر قتلهایی که به دست سمیه و شاهرخ، در دهه ۱۳۷۰ رخ داد، سپس قتلی که به دست یک دختر نقاش به نام دلآرا رخ داد و عمهاش را کشت، قتل همسر یک فوتبالیست به دست زن صیغهای فوتبالیست و خودکشی یا قتل پدرام تجریشی در دهه ۱۳۶۰، قتل یک خانم پیر به دست پرستارش کبرا رحمانپور و نیز قتل مریم رحمانی و اکنون غزاله و آرمان بازتابهای خبری و اجتماعی زیادی داشتند.
۲۷ آذر سال ١٣٩٧، مرد جوانی که از ناحیه گلو مجروح شده بود به مأموران نیروی انتظامی مراجعه کرده و مرد جوانی را که در حال فرار بود بهعنوان ضارب خودش معرفی کرد.
سه بار خداحافظی کرده؛ آن هم در عرض 10 روز. وداع تلخی با خانوادهاش داشته؛ هربار با گریه و اشک و چشمانی وحشتزده پدر و مادرش را در آغوش گرفته و خود را برای تراژدی بزرگ زندگیاش آماده کرده است، اما هربار به سلولش در زندان برگشته است.
فردی که با سوء استفاده از آیات و روایات اعتماد سوژه های خود را جلب کرده و با فریب مراجعه کنندگان به پرداخت هزینه های گزاف برای تخلیه انرژی های منفی و انجام اعمال منافی عفت به همین بهانه اقدامات مجرمانه متعددی انجام داده بود دستگیر و پس از محاکمه به اعدام محکوم شد.
مهربانی خواننده معروف و سخاوت طرفدارانش و البته بخشش خانواده متوفی زندگی جدیدی را به وحید هدیه داده است. در ادامه به گفتوگو با این مخترعِ نجاتیافته از اعدام پرداختهایم.
مرد جنایتکار که با ورود به خانه برادرش، همسر و دختر 4ساله او را به قتل رسانده و دختر 10ساله وی را زخمی کرده بود، در محوطه زندان رجایی شهر به دار مجازات آویخته شد.
معاون قضایی رئیسکل دادگستری و رئیس شوراهای حل اختلاف استان کرمان گفت: با تلاش کارکنان شعبه ویژه زندان مرکزی شورای حل اختلاف این شهرستان پرونده قتلی که هفت سال قبل به وقوع پیوسته بود، با رضایت اولیا دم، به صلح و سازش ختم شد.