به گزارش سایت خبری پرسون، ساعت ۹ صبح دیروز ۶ محکوم به قصاص از زندان رجایی شهر به دادسرای جنایی تهران انتقال یافتند تا آخرین تلاشها از سوی تیم صلح و سازش دادسرا برای آزادی آنها از زندان انجام شود. تلاشهایی که از ماهها قبلتر آغاز و موجب شده بود که خانوادههای مقتولان از اجرای حکم قصاص گذشت کنند.
با این حال این محکومان توانایی پرداخت دیه را نداشتند و به همین دلیل پشت میلههای زندان بودند. تا اینکه دیروز آخرین مراحل قانونی برای آزادی آنها نیز انجام و مهر آزادی در پرونده این ۶ محکوم ثبت شد.
در جلسه دیروز، محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران، جمعی از خیرین، خانواده قاتلان، رضا درمیشیان کارگردان مطرح سینما و علی ضیاء مجری معروف تلویزیون حضور داشتند. در این جلسه شهریاری، سرپرست دادسرا گفت: واحد صلح و سازش که از حدود ۳ سال قبل کارش را در دادسرای جنایی آغاز کرده، یک سازمان دولتی نیست و به همین سبب در آن به روی همه خیران و هنرمندان و ورزشکاران برای کمک به محکومان قصاص باز است. این واحد تلاش میکند به کمک افرادی برود که ناخواسته و در جریان یک لحظه عصبانیت مرتکب قتل شدهاند و از کرده خود پشیمان هستند و خوشبختانه تاکنون موفق شده باعث نجات و آزادی زندانیان زیادی شود.
صحبتهای سرپرست دادسرا که به پایان رسید، مأموران بدرقه زندان به دستور مقام قضایی دستبند و پابند زندانیان را یکی پس از دیگری باز کردند و آنها که بعد از تحمل سالها حبس به زندگی برگشته بودند، با چشمانی اشکبار در آغوش خانوادههایشان قرار گرفتند.
محکومی که رضایت میگرفت
یکی از محکومان که صبح دیروز طعم آزادی را چشید، شهریور سال ۸۸ در یک درگیری جان شوهر خواهرش را گرفت. او ۱۳ سال از عمرش را پشت میلههای زندان گذرانده و میگوید از سال ۹۷ تا الان به چند زندانی محکوم به مرگ زندگی بخشیده است.
چه شد که فکر کمک به زندانیان به سرت زد؟
از سال ۹۷ به بعد زندگیم دگرگون شد؛ از روزی که پای چوبه دار رفتم و مرگ را مقابل چشمانم دیدم.آنجا بود که متوجه شدم مرگ از رگ گردن هم به ما نزدیکتر است. مرا برده بودند تا حکم قصاصم را اجرا کنند اما به پای اولیای دم افتادم. حق داشتند. چون من در درگیری جان عزیزشان را گرفته بودم اما از آن روز به بعد بارها و بارها خودم را سرزنش کرده بودم که چرا مرتکب چنین اشتباه بزرگ و فجیعی شده بودم. باور کنید همهچیز در یک لحظه عصبانیت من رخ داد و بعد دیگر پشیمانی سودی نداشت. آن روز دل اولیای دم به رحم آمد و بزرگی کردند که حاضر شدند اجرای حکم را به تعویق بیندازند. مادرم پشت در زندان به پای آنها افتاده بود و تصور همه این چیزها عذابم میداد. وقتی رفتم پای چوبه دار و مرگ را از نزدیک احساس کردم و بعد برگشتم، دنیایم متفاوت شد. انگار فهمیدم که ما انسانها روزی به نقطه پایانی میرسیم و دیگر همهچیز متوقف میشود. از آن پس تصمیم گرفتم به افرادی که محکوم به قصاص شده بودند کمک کنم تا زندگیشان را نجات بدهم.
چطور به آنها کمک میکردی؟
از داخل زندان با اولیای دم تماس میگرفتم و به آنها التماس میکردم تا بهخاطر خدا و بچههایشان، قاتل را ببخشند. تلاشم نتیجه خوبی داشت و با تماسهای من چند نفر از خانواده مقتولان دلشان به رحم آمد و از قصاص صرفنظر کردند.
برویم به سراغ پرونده خودت، چه زمانی متوجه بخشش از سوی اولیای دم شدی؟
سال ۹۷ به من مهلت دادند و از آن پس تلاشهای خانوادهام و تیم صلح و سازش شروع شد تا اینکه آنها از قصاص گذشت و درخواست دیه کردند. با کمک خیرین و پادرمیانی کارگردان معروف، دیه پرداخت شد و امروز قرار است بعد از ۱۳سال آزاد شوم و آزادانه در خیابانها قدم بزنم. نمیدانید چه احساسی دارم، آزادی بعد از ۱۳ سال زندگی و شرایط سخت پشت میلههای زندان و کابوسهای شبانه. راستش میخواهم برای نجات زندانیان دیگر قدم بردارم. زمانی که در زندان بودم، محکومان زیادی رفتند پای چوبه دار و دیگر برنگشتند. نمیدانید چه بار روانیای دارد. میخواهم به خیلیها کمک کردم تا زندگیشان را نجات بدهم.
میخواهم برای پسرم هم مادر شوم و هم پدر
در میان زندانیانی که دیروز در مراسم حضور داشتند، مردی میانسال به چشم میخورد که از سال ۸۹ به اتهام قتل همسرش در زندان بود. پسر او اصرار بر قصاصش داشت اما به تازگی دلش به رحم آمد و پدر را بخشید.
چه احساسی داری که قرار است بعد از ۱۲ سال آزاد شوی؟
زندگیم را مدیون بخشش پسرم هستم. آرزویم این است که زنده بمانم، برایش هم پدری کنم و هم مادری. اگر خدا عمری به من بدهد دوست دارم به مردانی که سرنوشت مشابه من دارند و پشیمان هستند کمک کنم تا به آنها زندگی ببخشم.
از ماجرای درگیریای که باعث قتل همسرت شد بگو؟
با او اختلاف داشتم اما هرگز قصد قتل نداشتم. درگیر شدیم و ناخواسته به زندگی او پایان دادم. دخترم رضایت داد اما پسرم نه. از من کینه به دل داشت و هرگز به ملاقاتم نیامد. از طریق آشنایان پیغام میفرستاد که هرگز من را نمیبخشد اما من دست از تلاش برنداشتم. در زندان برایش نامه نوشتم و چند نفر را واسطه فرستادم. تا اینکه راضی شد با من صحبت کند و بالاخره دلش به رحم آمد و من را بخشید. بخشی از دیه را هم خیرین پرداخت کردند تا برای روح همسرم خرج نیازمندان شود.