به گزارش سایت خبری پُرسون، علی اصغر زرگر کارشناس روابط بین الملل در یادداشتی نوشت: مذاکرات میان ایران و ایالات متحده آمریکا از جهات گوناگون با گفت وگوهای دیگر کشورها متفاوت است. این به دلایل تاریخی یا سیاسی محدود نمی شود، تفاوت صرفا بلکه در سازوکار، فضای عمومی، بازیگران پنهان و آشکار و حتی نحوه اطلاع رسانی درباره آن نیز نمود دارد. از نظر کمی، جمهوری اسلامی ایران بیش از هر کشور دیگری با کمّ ایالات متحده گفت وگو داشته است؛ چه در سطح رسمی و چه در قالب مذاکرات غیررسمی و پشت پرده. از زمان بحران گروگانگیری در سال ۱35۸ تا موضوعات بعدی مانند برنامه هسته ای، تحولات افغانستان، عراق، تحریم ها همواره پای میز مذاکره ای آشکار یا پنهان نشسته اند. آنچه در دوره کنونی رخ می دهد، در امتداد همین سابقه است و پدیده ای نوظهور محسوب نمی شود. با این حال، نوع مواجهه دولت های مختلف آمریکا با مقوله مذاکره با ایران، تفاوت هایی جدی داشته است.
در این میان، دونالد ترامپ از ویژ گی هایی برخوردار بوده که تلاش می کند الگوی مذاکره با ایران را دچار تغییر کند. ترامپ علاقه مند به رسانه ای کردن فرآیندهای دیپلماتیک است، به گونه ای که حتی مذاکرات محرمانه را نیز به صدر اخبار می کشاند. در دوره او، تهدید و ارعاب به یکی از ابزارهای اصلی دیپلماسی تبدیل شد. شعار معروف او «یا مذا کره یا جنگ»، بیش از آنکه ناشی از راهبردی روشن باشد، بازتابی از شخصیت سیاسی و تأثیرپذیری او از جریان های حامی اسرائیل در آمریکا محسوب می شود.
دور جدیدی که از گفت وگوهای احتمالی ایران و آمریکا سخن گفته می شود، با مجموعه ای از نشانه ها و تحرکات خاص همراه است. از جمله آنکه ایالات متحده در عین ابراز تمایل برای مذا کره، تحریم هایی جدید علیه ایران و شرکت های چینی مرتبط با تجارت نفت ایران وضع کرده است. این رفتار متناقض سال هاست که به بخشی از رویه ثابت واشینگتن تبدیل شده و البته اثر منفی آن در جلب اعتماد ایران همواره قابل توجه بوده است. با این حال، گشوده شدن باب مذاکره را باید امری مثبت تلقی کرد.
دیپلماسی، ابزار اجتناب از جنگ و خشونت است و تجربه نشان داده هر زمان مجرای گفت وگو باز بوده، امکان کاهش تنش فراهم شده است. در همین راستا، اعلام موافقت ایران با انجام مذاکرات از طریق عمان، نشانه ای روشن از ترجیح دیلماسی بر تقابل است. ایران پیش از ورود به این دور از مذاکرات، هماهنگی هایی با شرکای راهبردی خود نظیر چین و روسیه انجام داده است.
این تعاملات نه تنها طبیعی بلکه ضروری است، چرا که اطمینان از حمایت این دو قدرت جهانی می تواند موضع چانه زنی ایران را تقویت کند. از سوی دیگر، آمریکا نیز در تلاش است پیش از ورود به گفت وگوها، با روسیه و چین رایزنی هایی داشته باشد تا ضمن آگاهی از خطوط قرمز ایران، به این دو کشور نیز چشم انداز خود از آینده مذاکره را منتقل کند. حتی احتمال دارد روس ها یا چینی ها به طور غیرمستقیم برخی از خواسته ها و حساسیت های ایران را به طرف آمریکایی گوشزد کنند.
نکته مهم دیگر، اشتراک نظر قدرت های بزرگ هسته ای جهان مانند آمریکا، روسیه و چین درباره جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای است. اگرچه این سه کشور در بسیاری از موضوعات بین المللی اختلافات جدی دارند، اما در پرونده هسته ای ایران، نقطه اشتراک آن ها در عدم تمایل به گسترش تسلیحات هسته ای کاملا مشهود است. هر یک از این کشورها مایل اند که ضمن حفظ منافع راهبردی خود در منطقه، از ایجاد هرگونه بی ثباتی در خاورمیانه که منجر به تهدید منافع شان شود، جلوگیری کنند. در نهایت، آنچه تعیین کننده نتیجه این مذا کرات خواهد بود، نه فقط خواست سیاسی طرفین، بلکه میزان اعتماد، شــفافیت، پرهیز از رفتارهای دوگانه و در نظر گرفتن واقعیت های منطقه ای و بین المللی است. مسیر دیپلماسی باز است، اما عبور از آن نیازمند تدبیر، صبوری و پرهیز از افراط در شعار و اقدامات نمایشی است.
منبع: آرمان ملی