به گزارش سایت خبری پُرسون، علی آبشناس در یادداشتی نوشت: منطقه غرب آسیا، به عنوان یکی از مهمترین و استراتژیکترین مناطق جهان، سالهاست که شاهد درگیریهای سیاسی، نظامی و اقتصادی بسیاری بوده است. این منطقه با برخورداری از منابع طبیعی غنی، موقعیت جغرافیایی حیاتی، و جمعیت جوان و رو به رشد، همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ بینالمللی قرار داشته است. در میان این بازیگران، آمریکا و اسرائیل بهعنوان دو بازیگر کلیدی، از طریق بهانههایی همچون تهدیدات هستهای، نیروهای نیابتی و امنیت منطقه، بهدنبال نفوذ و کنترل منابع اقتصادی و سیاسی خاورمیانه هستند اما در واقعیت، این اقدامات بیشتر جنبه استعمارگرانه دارد و هدف اصلی آنها بهرهبرداری از منابع این منطقه به نفع خود است. کشورهای غربی، بهویژه آمریکا و اتحادیه اروپا، با بهرهبرداری از منابع اقتصادی و سیاسی جهان، بهطور مستقیم و غیرمستقیم، کنترل بسیاری از کشورهای جهان را در دست دارند.
این موضوع منجر به شکلگیری سیستمهایی شده که باعث وابستگی کشورها به غرب و سوءاستفاده قدرتهای بزرگ از منابع دیگر کشورها میشود. مکزیک، آفریقا و کشورهای آمریکای لاتین، تحت سلطه سرمایهگذاریهای غربی و سیاستهای اقتصادی آنها، عملاً در معرض استعمار پنهان و استثمار قرار دارند. این استعمار با استفاده از شرکتهای چندملیتی، بانکها و مؤسسات مالی، باعث وابستگی اقتصادی این کشورها به غرب شده است.
ایران اسلامی بهعنوان یکی از کشورهای منطقه غرب آسیا، همیشه در مقابل این سیاستهای استعمارگرایانه و سلطهگرانه غربی مقاومت کرده است.
کشورهای دیگری مانند یمن، لبنان، فلسطین، سوریه و عراق نیز بهدلیل نفوذ غرب و حمایت مستقیم اسرائیل، بهشدت تحت فشار هستند و درگیر جنگهایی هستند که بیشتر بهدلیل منافع خارجی، قدرتهای بزرگ و گروههای نیابتی آنان، در این کشورها رخ میدهند. یکی از اصلیترین بهانههای آمریکا و اسرائیل برای مداخله در خاورمیانه، تهدیدات هستهای ایران عنوان میشود. برنامه هستهای ایران، برخلاف ادعاهای برخی قدرتها، بهطور مسالمتآمیز برای تولید انرژی استفاده میشود و ایران هیچگاه بهدنبال تولید تسلیحات هستهای نبوده است. این موضوع بارها توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید شده است. قدرتهای غربی و اسرائیل این بهانه را برای افزایش فشار و تحریمهای اقتصادی علیه ایران استفاده کردهاند. این بهانههای واهی باعث شکلگیری بحرانهای متعدد در منطقه شده و به جای حل مشکلات اقتصادی، بهدنبال تنشهای نظامی هستند. در همین حال، اسرائیل نیز که خود به تسلیحات هستهای مجهز است، به بهانه مبارزه با سلاحهای نیابتی و هستهای دیگر کشورها، اقدامات تجاوزگرانهای علیه فلسطین، لبنان، سوریه و عراق انجام میدهد. اسرائیل و سیاستهای توسعهطلبانه اسرائیل بهعنوان یکی از عوامل اصلی بیثباتی در غرب آسیا، با ادامه اشغال سرزمینهای فلسطین و نقض حقوق بینالملل، سعی در پیشبرد منافع خود دارد. این کشور بدون هیچگونه پاسخگویی به سازمان ملل، به توسعه شهرکسازیها و حملات نظامی علیه همسایگان خود ادامه میدهد. این اقدامات، علاوهبر ایجاد بحرانهای انسانی، زمینهساز خشونت و بیثباتی در کل منطقه شده است. بهدنبال این اقدامات، اسرائیل در نقش یک نیروی استعمارگر عمل کرده و نهتنها امنیت منطقه را بهخطر میاندازد، بلکه با تکیه بر حمایتهای سیاسی و نظامی آمریکا، به دستکاری وضعیت منطقهای مشغول است.
عملکرد غرب و استعمار پنهان کشورهای غربی، بهویژه آمریکا و کشورهای اروپایی، در بسیاری از موارد از نهادهایی مانند ناتو، سازمان ملل و آژانسهای بینالمللی برای تحقق منافع خود در خاورمیانه سوءاستفاده میکنند. این نهادها که به ظاهر برای حمایت از حقوق بشر و صلح جهانی ایجاد شدهاند، بهدلیل سلطه قدرتهای بزرگ بر تصمیمگیریها، عملاً ابزاری برای پیگیری سیاستهای استعماری و اعمال فشار بر کشورهای در حال توسعه شدهاند. این موضوع بهویژه در دوران جنگهای عراق، افغانستان، سوریه و لیبی، بیشتر خود را نشان داده است. ناتو و سازمان ملل بهجای حمایت از صلح و عدالت جهانی، با مداخلات نظامی و استفاده از فناوریهای نظامی، منافع اروپاییها و آمریکاییها را تأمین میکنند و در عین حال، مناطق آسیبدیدهای همچون غرب آسیا را درگیر بیثباتی میسازند.
نقدهایی که به عملکرد سازمان ملل و قدرتهای جهانی وارد است، از بیعملی در برابر خشونتها و درگیریها تا استفاده ابزاری از این نهاد برای رسیدن به منافع شخصی، همگی باعث نارضایتیهای گسترده در بین کشورهای در حال توسعه و قربانیان این سیاستها شده است.
احساس بیعدالتی و نابرابری در سیستم جهانی، به اعتراضات مردمی و افزایش نارضایتیها از رفتارهای زیاده خواهانه و سلطه طلبانه کشورهای غربی منجر شده است. کشورهایی همچون ایران، یمن، لبنان، فلسطین، عراق و سوریه که سالهاست با این بحرانها درگیر هستند، تلاش دارند تا بهدور از خشونت، مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی را طی کنند. این کشورها بهدنبال صلح پایدار و همکاریهای اقتصادی هستند، اما استعمارگران غربی با استفاده از بهانههای واهی همچون تهدیدات امنیتی، مانع این تلاشها شده و بهدنبال غارت منابع طبیعی و اقتصادی این منطقه هستند.
بهانههای واهی غرب مانند مبارزه با تروریسم یا گسترش سلاح هستهای، تنها ابزاری برای ادامه نفوذ استعمارگران در این مناطق است. خاورمیانه بهدنبال توسعه است، کشورهای خاورمیانه با وجود منابع انسانی و طبیعی فراوان، در تلاش برای شکلدهی به یک اقتصاد پویا و به دور از درگیریهای نظامی هستند. این کشورها تلاش دارند تا مسیر توسعه اقتصادی، علمی و فرهنگی را پیش ببرند و رفاه مردم خود را تأمین کنند اما قدرتهای غربی با سیاستهای تحریم، تهدید نظامی و دخالتهای اقتصادی، همواره مانعی در برابر این رشد و توسعه محسوب میشوند. این کشورهای در حال توسعه بهدنبال همکاریهای اقتصادی و شکلدهی به یک صلح پایدار در منطقه هستند اما استعمارگران به بهانههای واهی، همچنان این منطقه را درگیر تنش نگه میدارند. غرب آسیا در سالهای اخیر شاهد رشد فزایندهای در زمینههای اقتصادی و اجتماعی بوده است اما همچنان استعمارگران و قدرتهای جهانی، بهویژه آمریکا و اسرائیل، با بهانههای ساختگی امنیتی، منابع این منطقه را به کنترل خود درآوردهاند و در حال غارت آن هستند. این اقدامات باعث شدهاند تا کشورهای منطقه، بهجای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی، درگیر بحرانهای دائمیشوند. حالا زمان آن رسیده است که جامعه جهانی بهجای سیاستهای سلطهگرایانه، به صلح و همکاری اقتصادی توجه کند و از حقوق ملتها بهویژه ملتهای غرب آسیا حمایت نماید. ادامه این روند، تنها به بیثباتی بیشتر و ایجاد بحرانهای عمیقتر در منطقه منجر خواهد شد.
در سالهای اخیر، اقدامات یکجانبه و بیاعتمادکننده کشورهای غربی به ویژه آمریکا در خاورمیانه، نشاندهنده نقض آشکار قوانین بینالملل و حاکمیت ملی دیگر کشورها است.
عملیات نظامی یکجانبه آمریکا در خاک سوریه بدون مجوز سازمان ملل که در سال ۲۰۱۴ شروع شد نمونهای دیگر از بیاحترامی به اصول حقوق بینالملل است. این حملات حاکمیت ملی سوریه را نقض کرده و به بهانه مبارزه با تروریسم، تنشها در منطقه را تشدید کردهاند. همچنین، حمایتهای گسترده سیاسی و نظامی آمریکا از رژیم صهیونیستی، بدون توجه به نقض مستمر قطعنامههای بینالمللی توسط این رژیم، موجب بیاعتمادی بیشتر به نقش سازنده آمریکا در صلح خاورمیانه شده است.
عدم اجرای قطعنامههای سازمان ملل نیز از دیگر مصادیق بدعهدی غربیها به شمار میرود. بهعنوان مثال، فشارهای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، باعث شده قطعنامههایی مانند لغو تحریمها علیه ایران بهطور کامل اجرا نشوند. این موضوع، تضعیف جایگاه سازمان ملل را به دنبال داشته و نشاندهنده ضعف این نهاد بینالمللی در نظارت بر اجرای تعهدات بینالمللی است.
بدون شک، اعتماد به پیمانهای بینالمللی زمانی ممکن خواهد بود که نهادهایی مانند سازمان ملل بتوانند نقش نظارتی و اجرائی خود را بهطور مؤثر ایفا کنند اما تجربه نشان داده است که کشورهای قدرتمندی چون آمریکا، با بهرهگیری از حق وتو و فشارهای سیاسی، به راحتی این توافقها را نقض میکنند و موجب بیاعتمادی به این پیمانها میشوند. از این رو، تا زمانی که قدرتهای بزرگ به تعهدات بینالمللی پایبند نباشند، اعتماد به این پیمانها با چالش جدی مواجه خواهد بود. روند سلطه طلبی و استعمارگری غرب، امروز برخلاف انتظار عاملان آن، به ضرر محور شرارت تمام شده و نظم نوینی در جهان در حال پدید آمدن است. اشغال سوریه توسط تروریستهای تکفیری و با حمایت آمریکا، رژیم صهیونیستی، برخی دولتهای اروپایی و بعضی کشورهای منطقه، واکنش نظام سلطه و وحشت آن از نظم نوینِ در حال ظهور در جهان است. نقشآفرینی امنیتساز و ثبات آفرین ایران اسلامی در غرب آسیا و در برابر نقشههای تجزیهطلبانه و سلطهگرانه غرب، همچنان ادامه دارد و سبب بیداری ملتهای جهان شده است. نظام سلطه حتی از عملیات اخیر خود در منطقه و تصرف سرزمینی سوریه طرفی نخواهد بست و با پیشبینی رهبر حکیم انقلاب سوریه به دست جوانان سوری آزاد خواهد شد و فردای منطقه از امروز منطقه بهتر خواهد بود.
منبع: کیهان