به گزارش سایت خبری پُرسون، سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت: اسناد زیادی حکایت از آن دارد که جمعبندی مقامات سابق و کنونی دو حزب جمهوریخواه و دموکرات از سیاستهای آمریکا در منطقه ما، طی نزدیک به سه دهه اخیر (از 1380 / 2000 تاکنون) «شکست» است. «شورای آتلانتیک»، مؤسسه کهنهکار وابسته به وزارت امور خارجه، دفاع و سرویس اطلاعات خارجی آمریکا ـ CIA ـ در آخرین گزارش مبسوط خود ـ 18 آذرماه گذشته ـ نوشت «مقابله با ایران مستلزم اتخاذ یک راهبرد دوحزبی بلندمدت است که میتواند دربرگیرنده دولتهای مختلف باشد که براساس آن، آمریکا میتواند صبورانه و قاطعانه با تلاشهای ایران به منظور بیرون راندن آمریکا از خاورمیانه مقابله کند». دو حزب اصلی آمریکا که طی نزدیک به 200 سال گذشته همواره قدرت بین آنها دست به دست شده است، از سال 1357 بهطور کامل و بدون خلأ با مردم ایران درگیر بوده و به انواعی از اقدامات سخت، از درگیری نظامی تا تحریمهای شدید اقتصادی و تا انواعی دیگر از اقدامات سخت متوسل گردیدهاند که به دلیل اشراف کافی مخاطب محترم به برشمردن آنها نیازی نیست. حالا بعد از 46 سال از ابراز و اعمال انواع دشمنیهای مقامات دو حزب، در شورای آتلانتیک میگویند دستیابی به موفقیت در مقابله با ایران، مستلزم اتخاذ یک راهبرد بلندمدت است! هیچ تردیدی در این نیست که آمریکاییها از همان بهمن 1357 در مواجهه با مردم و انقلاب ایران، هدف راهبردی بلندمدت داشتهاند و تحریمها که از زمان ریاستجمهوری جیمی کارتر در سال 1358 تا زمان فعلی ـ پایان ریاستجمهوری بایدن ـ بدون وقفه استمرار پیدا کردهاند، از وجود هدف راهبردی بلندمدت آنان حکایت میکند؛ چرا که در برنامهریزی نوعاً وقتی اجرای یک سیاستی از ده سال فراتر میرود، به آن «سیاست بلندمدت» میگویند. در واقع شورای آتلانتیک در آخرین گزارش خود، به شکست سیاستهای بلندمدت آمریکا در قبال ایران اعتراف کرده نه به فقدان آن.
همین یک هفته پیش درج یک مطلب در توئیت یا صفحه دونالد ترامپ جنجال به پا کرد. در این متن آمده بود «نتانیاهوی حرامزاده میخواهد ما را با ایران درگیر کند». این هم یک برگ از صدها برگی است که از کنار گذاشتن مواجهه نظامی با ایران از سوی هیئت حاکمه آمریکا، حتی از سوی افراطیترین عضو آن حکایت میکند. خب آمریکا یک زمانی جنگ هشت ساله علیه ایران به راه انداخت و در سال 1367 در خلیجفارس مستقیماً وارد درگیری نظامی با ایران شد، چرا حالا از درگیری نظامی با ایران اجتناب میکند؟ قدرت نظامی آمریکا که از سال 1359 و سال 1367 کمتر نشده است، دلیل آن توان کنونی ملت ایران در شکست دادن چنین سیاستی است و این دستاورد سیاستهای دفاعی جمهوری اسلامی میباشد.
در بعد اقتصادی هم همین است. آمریکا با هدف تسلیم ایران 46 سال سیاست تحریم دنبال کرده و ضربات زیادی هم به اقتصاد ملی ایران زده است، اما به گواهی فعال بودن بازار اقتصادی ایران و ابقاء تجارت خارجی آن و پیشرفتهای بزرگ کشور در ایجاد انواع زیرساختهای اقتصادی در حوزههای مختلف و حضور فعال ایران در اتحادیههای بزرگ اقتصادی دنیا و تحقق رشد 4 درصد اقتصادی در یکی ـ دو سال اخیر و افق رشد اقتصادی 8 درصد در پایان برنامه هفتم، از شکست این سیاست راهبردی بلندمدت آمریکا در قبال ایران خبر میدهد. پس کاملاً واضح است که مواجهه سختافزاری آمریکا با ایران که یک سیاست راهبردی بلندمدت بوده، مدتهاست که به شکست انجامیده و در پی آن صدها برگ سند مبنی بر شکست برنامه بلندمدت راهبردی اقتصادی آمریکا علیه ایران و یأس مقامات آمریکا از مؤثر بودن ادامه پیگیری آن، منتشر شده که گزارش جامع آذرماه سایت شورای آتلانتیک یکی از آنهاست.
اما با این وجود واقعیت آن است که آمریکاییها در جنگ نرم و تدوین سیاستهای راهبردی بلندمدت آن در قبال ایران، موفقیتهایی نیز داشتهاند و اینک به دستاورد اساسی در این موضوع فکر میکنند و باید توجه داشت که کار در این حوزه چندان آسان نیست. مشکل اصلی ما در مواجهه با آن دو چیز است؛ یکی اینکه اغلب مسئولین سابق و کنونی کشور طی دو دهه گذشته نسبت به اینکه دشمنان میتوانند از طریق توفیق در جنگ نرم، عدم توفیق خود در جنگ سخت را جبران کنند و در این مسئله به امکانات خود در داخل ایران چشم دوختهاند، توجه لازم نداشتهاند. بعضی از آنان اساساً چنین عرصهای را نه عرصه دشمنی بلکه عرصه طبیعی و تبادل طبیعی فکر دانستهاند! در حالی که در این میدان عرصه فکر وجود ندارد، بلکه عرصه دروغ و اغوا وجود دارد.
دلیل دوم این است که بعضی از جریانات سیاسی نمونههایی از تأثیر ترفندهای روانی دشمن در عرصه جنگ نرم را به عنوان یک پل برای نشان دادن پیروزی خود یا پیروزی جناح خود استفاده میکنند! در چنین فضائی دشمن میتواند به راحتی و بدون هزینه از افرادی در داخل نظام سیاسی ایران استفاده کند و کار خود را پیش ببرد. کمااینکه شاهد هستیم که دشمن برای تغییر باورها در مورد کارآمدی ایران پس از انقلاب ـ علیرغم آنکه در محافل کارشناسی آنان به اقتدار و کارآمدی نظام سیاسی ایران اعتراف مکرر شده است. ـ دروغپردازی کرده و ایران کنونی را فاقد توانایی در عرصههای قدرت معرفی میکند. بعد همین دشمن در رسانههای خود (بیبیسی، رادیو فردا، ایران اینترنشنال، دویچهوله، یورونیوز و...) به موردی از اظهارات در داخل ایران استناد کرده و دروغ خود را «امر واقع» معرفی مینماید! و این به صورت هر روزه منتشر میشود یعنی هر روز «استنادی مشخص» به سخن یک یا چند مسئول جمهوری اسلامی را همزمان در رسانههای مختلف (که بدون شک ابزارهای عملیات روانی و رسانهای هستند) منتشر مینمایند. کاملاً پیداست که ماشین دروغپراکنی دشمن بدون چنین استنادات و استفادههایی پیش نمیرود. حتی در مورد ناکامی پیدرپی دشمن در دو جنگ نظامی و اقتصادی هم اظهارات خلاف واقع مقامات و دستگاههای جمهوری اسلامی برای دشمن موضوعیت دارد. دشمن با استناد به بعضی سخنان مسئولان و دستگاههای جمهوری اسلامی وانمود میکند در همین دو عرصه هم موفقیتهای بزرگی داشته و سیاستهای آن در مواجهه با مردم ایران به نتایج مهمی رسیده است.
میتوان گفت شهروندان ایرانی در دو چیز تردیدی ندارند، یکی اینکه کشورشان طی دهههای اخیر در حوزههای مختلف حتی در حوزه اقتصادی به پیشرفتهای «بسیار بزرگی» رسیده است و دیگر اینکه کشورشان در طول نزدیک به پنج دهه گذشته، در همه حوزهها بهخصوص در حوزه اقتصادی زیر فشار سنگین دشمن قرار داشته است. جمعبندی نهائی مردم این است که دشمن آسیبهایی زده ولی نتوانسته کشور را از مسیر حرکت و پیشرفت بازدارد. یک سؤال اساسی وجود دارد؛ آیا همین تصور که کاملاً با واقعیت تطبیق دارد ـ یعنی نه میتوان رشد چندین برابری اقتصادی و پیشرفت ایران 1403 نسبت به ایران 1356 را نادیده گرفت و نه میتوان 46 سال دشمنی آمریکا علیه ایران را افسانه خواند ـ در اکثر مقامات فعلی کشور رسوخ دارد؟ آیا با توجه به نبرد هوشمند نرم دشمن که میخواهد از یکسو ایرانِ «جمهوری اسلامی» را ویران نشان داده و از سوی دیگر خود را در مقام دلسوز و ناصح ملت ایران جا بزند، مسئولان وزارتخانههای فرهنگی کشور، پا در میدان بیان حقایق موجود ایران هستند یا پا در رکاب دشمن در ناتوان معرفی کردن ایرانِ «جمهوری اسلامی»اند؟ دردمندانه باید گفت بخش قابل توجهی از دستاندرکاران فرهنگی فعلی پا در رکاب ناتوان معرفی کردن کشور و تاریک نشان دادن افق ایران هستند! چرا؟
در حسن باطن بعضی مقامات فرهنگی کشور که متأسفانه پا در رکاب دشمن در سیاهنمایی از ایران و رو به تهدید نشان دادن آن هستند، لزوماً تردید وجود ندارد، اما چرا آنان در کار تکمیل پازل دشمن هستند؟ در اینجا طبعاً یک پاسخ باقی میماند و آن «نفوذ» است. این قلم چند ماه پیش، نامهای خصوصی در حدود 25 صفحه به یکی از مسئولان فرهنگی ـ رسانهای کشور نوشت و با آوردن موارد، نشان داد که گرفتار پدیده نفوذ شده است. او در پاسخ کوتاه خود نوشت شما دچار سوءظن شدهاید، در حالی که در اسناد ارائه شده جایی برای فرار او از واقعیت نفوذ وجود نداشت.
این قلم تردیدی ندارد که وقتی شاهد پر شدن پازل دشمن در توهمپراکنی و دروغپردازی علیه جمهوری اسلامی از سوی کسانی هستیم که در حسن باطن آنان شک نداریم، پای نفوذ به میان میآید و نفوذ با فرد کاری میکند که به تعبیر ششم فروردین ماه 1368 حضرت امام خمینی رحمهًْالله علیه (خطاب به آقای منتظری) او را تا جهنم یعنی تا انکار همه حقایق ـ در اینجا انکار حقانیت جمهوری اسلامی در نبردی که دشمنانش علیه آن به راه انداختهاند ـ میکشاند. این را باید توجه کرد.
همین چند روز پیش رسانههای شناختهشده دشمن بهطور همزمان و با عبارات کاملاً شبیه به هم به نقل از یک مقام جمهوری اسلامی نوشتند «وضع زابل 50 سال است تغییری نکرده است». کاملاً پیدا بود که آن شخص مسئول در سخنرانی خود چندین گزاره مثبت درباره ایران و افق آن مطرح کرده بود اما این یک عبارت به کار دشمن میآمد و همین هم تیتر مشترک رسانههای آن شد و به بازار اتهامپراکنی علیه ایران و سیاهنمایی از افق آن آمد. حال اگر سرویسهای اطلاعاتی کشور پیگیری کنند حتماً در خواهند یافت آن یک جمله را چه کسی موذیانه به ذهن یک مقام کشور انداخته و او به زبان آورده است. و این چگونه و در چه سیر رابطهای انجام شده است. تردیدی در این نداشته باشید که هماینک دور خیلی از مسئولین مؤثر کشور بهخصوص در حوزههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حلقهای از نفوذ به وجود آمده تا کارکرد یک مسئول کشور را که باید دفاع از مردم و نظام سیاسی برآمده از آنان باشد، به کارکردی معکوس سوق دهد و ایران را در مواجهه نرم با دشمن شناخته شده، بیدفاع گذاشته تا در فرآیندی داخلی شکست بخورد. بعضی از گران کردنها و دفاع مسئولان ذیربط از گران کردنهای ماههای اخیر کشور، که واقعاً هیچ توجیه اقتصادی ندارد، خارج از این قاعده نیست. سلب اعتماد تودههای مردم از مسئولان دولت جمهوری اسلامی فقط یک راه دارد و آن کارکردهای غلط عناصر دولت و دفاع غلط آنان از کارکردهای غلط است.
پدیده نفوذ را باید در بخشهای مختلف جدی گرفت. امروز دو دستگاه معظم اطلاعاتی مسئول در کشور وجود دارد. وظیفه آنان فقط هشدار دادن و اقدامات پس از حوادث نیست. با توجه به خطری که از ناحیه نفوذ در دستگاههای متولی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور وجود دارد و این خطر توسط دستگاههای امنیتی گوشزد شده، وقت آن است که این دستگاهها بدون ملاحظه این و آن، حلقههای پیرامونی مسئولان و دستاندرکاران در این حوزهها را تحت اشراف و کنترل درآورده و برخورد قاطعی با افراد خزیده در موقعیتهای حساس کشور صورت دهند. این در درجه اول خدمتی بزرگ به این مسئولین میباشد.
منبع: کیهان