به گزارش سایت خبری پُرسون، رضا رئیسی در یادداشتی نوشت: نوشتن از چون اویی هم سهل است هم ممتنع، هم آسان است و هم سخت، هم ساده است و هم غامض، هم راحت است و هم پیچیده، مردی که هم سرباز بود هم سردار، هم ژنرال بود و الهه جنگ، هم سیاست شناس بود و اهل مذاکره، هم فرمانده میدان و نبرد، هم دنبال آشتی و زمینه پرداز صلح، هم تکیه کننده بر اصول، هم دلبسته به اصلاح، هم نظامی و با اتوریته هم مردمدار و همنوع نواز.
فرمانده نظامی که سربازانش را از کرانه های شرقی تا غربی هارتلند انرژی و کهن مهد تمدن جهانی در یکی از سختترین و مهلکترین برهههای تاریخی در برابر اجماع ابتذال شرِ ابر قدرت های جهانی و مرتجعین منطقهای در تلاقی استعمار و استبداد با سپاهی از دیو و دد، رهبری کرد؛ اما هیچ گاه نه دفتر و دستک ثابتی داشت و نه اتاق جنگی در محافظت استحکامات، نزدیک به چهار دهه ژنرال پنج ستاره ایرانی، فرمانده خط مقدم میدان بود چه در دفاع از مام میهن در برابر متجاوز بعثی در مرزهای غربی، چه در برابر اشرار در مرزهای شرقی، و چه مقابل تروریست های یاجوج و ماجوج در سراسر اتمسفر خاورمیانه.
فرمانده وقت شناس، فرصت نگر و نکته سنج با مختصات یک استراتژیست نظامی زمان شناس که اهل بی گدار به آب زدن نبود؛ اما در عین حال اهل طمانینه و مماشات و انفعال در میانه میدان نبرد نبود و با ترس قرابتی نداشت و به هنگام عمل لحظهای درنگ نمیکرد.
از سیاست ورزی بیزار بود و خط و جناح و دار و دسته نمیشناخت؛ اما ذکاوت و درایت و کیاست یک سیاستمدار کارکشته را داشت و همین افق شناسی و ذکاوت او بود که او را به محبوب ترین چهره نظامی در افواه عمومی تبدیل کرد.
او نیک میدانست که دخالت در عرصه سیاست داخلی برای یک نظامی و سرباز وطن به مثابه سم مهلک و چشم اسفندیار است، اینگونه بود که آغوش به روی همه سیاستمداران میشود و با همه کارگزاران نظام دست دوستی میداد اما بذر دشمنی و کینه نمیکاشت.
بسیاری چهره نظامی حاج قاسم را در ذهن داشتند و در خاطر سپردهاند؛ اما او کاربلد عرصه دیپلماسی بود و مرد مذاکره و مراوده و با فراز و فرودها و لطائف و ظرائف سپهر دیپلماسی آشنا، که اگر نبود چگونه توانست در چند دستگی و چند پارگی همیشگی عرصه و میدان خاورمیانه یک جبهه متحد و محور یکپارچهی مقاومت بسازد و طرفه آنکه در آخرین ماموریت حامل یک پیام بود و پیامبر یک مذاکره.
یک چهره نظامی و یک فرمانده میدانی، آنهم در سطح سپهبد قاسم سلیمانی، قاعدتا مرد عزم و رزم است و به دور از عواطف معمولی و غلیان احساسات انسانی؛ اما کمتر تصویر و فیلمی حتی در میدان نبرد از او می یابی که خندهای بر لب نشانده و با همراهان و محافظان شوخی و خوش و بش نکند و آنان را توصیه به اخلاق مداری حتی در مواجهه با دشمنان آنچنانی نکند و به آنان گوشزد نشود که ما برای چه هدف و آرمان متعالی در جنگیم و قرار نیست به مثابه دشمنان و خصم اهریمنی عمل کنیم و مبادا که مردم از ما در عذاب و ترس باشند.
حق الناس در ایدئولوژی و مکتب حاج قاسم رکن رکین و حصن حصین و دال مرکزی در گفتمان و منظومه فکری و باور اعتقادی او بود. چه هنگامی که در سوریه با داعشیان در بوکمال میجنگید و آن دست نوشته تاریخی را در خانه آن مرد عرب که شبی در خانهاش بیتوته کرده بود، نوشت و به یادگار گذاشت و چه آن زمان که خطاب به مردم و مسئولان گوشزد کرد که آن دختر بی حجاب…..
جمله تاریخی او که جمهوری اسلامی حرم است، فرازی مهم از جهان بینی و نوع نگاه وی به مام میهن و وطن را در نگاه سرباز قاسم سلیمانی نمودار و هویدا میکند. بسیاری این تعبیر را منفک و محصور و معطوف به ساخت قدرت سیاسی و ساختار حاکمیتی دیدهاند و در قالب مرکزیت در محور مقاومت آن را نگریستهاند؛ اما مگر جمهوری اسلامی یک گزاره انتزاعی و مجزا از ابژه سرزمینی است؟! او ایران را پیکره و اصل و اساس و منافع ملی را مقدم بر هر گزینه و گزارهای میدید و اگر به جنگ خصم تروریست رفت و از جان و دل مایه گذاشت، میدانست که هدف غایی و نهایی تحرکات ایذایی و مذبوحانه تروریستی نه عراق و سوریه و شام که مام میهن است و در کنارش البته که همپوشانی استراتژیک با ارکان و گفتمان اضلاع و اجزای محور مقاومت وجود داشت.
این روزها که غرب آسیا یا به قول ینگه دنیایی ها، خاورمیانه دور تازهای از تنش ها و مجادلات و منازعات و تغییر و تحولات سیاسی و ژئوپلیتیکی را تجربه میکند، بیش و پیش از هر زمان دیگری حقانیت عملکردی و نظرگاه راهبردی حاج قاسم در دشمن شناسی و تشخیص خباثت دشمنان منطقهای و فرامنطقهای هویدا شده و مشخص گردیده که علت العلل استوار سازی استراتژی عملیاتی-ژئوپلتیکی محور مقاومت چه بود و چرا او بی امان دو دهه از عمر خود را در این مسیر طی طریق کرد.
به هر تقدیر همانگونه که در بدو این نوشتار اشاره شد، نوشتن از مردی که ذو ابعاد و جامع الاطراف بود و در عرصه و سپهر مختلف حائز اثر و منشآ تغییر و تحول کار سخت و شاقی است در عین حالی که او با همه خصائل و ظرفیت ها و جایگاه ممتاز و بی بدیل، مردی از جنس مردم بود و می خواست که دست یافتنی باشد و هیچگاه برج عاج نشین نبود، آنچنان که وصیت کرد بر سنگ مزارش حک شود «سرباز قاسم سلیمانی» بی هیچ اضافه و کم و کاستی.
او با آن فراست همیشگی برآمده از سیره عملکردی، نیک میدانست که پس از شهادتش به سبک و سیاق مرسوم در فرهنگ و تاریخ ما با عناوین پرطمطراق و تعابیری شگرف حاج قاسم کرمانی را به مرتبه و منزلت دست نیافتنی سوق خواهند داد که با آنچه هدف گذاری او بود، همخوان و هم راستا نیست.
او سرباز خالص ملت و رهرو مکتب خدمت به مردم و کشور و نظام و ولایت بود و یک فرمانده و معلم در مکتب سربازی، تاکیدش بر درج عنوان سرباز در کنار نامش از این حیث بود که همانگونه که زندگی کرد و خط و ربط سیاسی نداشت و هیچ شانی را بالاتر از سربازی نمیدانست، پس از شهادتش نیز به مثابه «سردار غیر قابل مصادره» برای ملت و کشور و میهن و الگویی قابل فهم و در دسترس و تکرار شدنی برای رهپویان مکتب حراست از ایران و انقلاب و ارزشهای ملی و مذهبی باقی بماند.
یاد و نامش گرامی و راهش پر رهرو باد.
منبع: جماران