به گزارش سایت خبری پرسون، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: محمدرضا تاجیک که در دولت موسوم به اصلاحات مشاور خاتمی بود، به روزنامه آرمان گفت: بسیاری از آحاد جریان رسمی و اسمی اصلاحطلبی (همهجا خطاب من همین شبهاصلاحطلبان هستند)، دیریست که چشایی و بینایی و شم فرصتشناسی خویش را از دست داده و بیش و پیش از اینکه از رخدادهای تاریخی پندی بگیرد، ملال میگیرد. لذا اساساً امید به نوعی تغییر و تحول گفتمانی در این جریان و در این شرایط ندارم. پیروزی پزشکیان، بهعنوان کاندیدای جریان اصلاحطلبی، در عین حال، یک شکست نیز، بود؛ شکست در گشودن دریچهای به روی کاندیداهای اصلی و اصیل خود، شکست در بازتولید/ تاسیس دولتی اصلاحطلب و شکست در احیای شخصیت و حیثیت گفتمانی و اندیشگی خود. بعد از هر ناکامی، ما نغمه بازنگری گفتمانی و کارکردی و تشکیلاتی را در میان اصلاحطلبان میشنویم، اما در آخر روز، آنچه باقی میماند همان نغمه است و دیگر هیچ.
وی افزود: دغدغه امروز بسیاری از اصلاحطلبان رسمی، گشودن روزنه و دریچهای به درون حریم قدرت است و نه گشودن در و دروازهای به روی جریان اصلاحطلبی. دیریست که حیات و ممات جریان اصلاحطلبی به اکسیری بهنام ماکروفیزیک قدرت گره خورده و نه به میکروفیزیک قدرت. دیریست که در نزد اصلاحطلبان، امر سیاسی همهجا و همهچیز را- تمامی ساحتهای حیات فردی و اجتماعی آدمیان را- با نفس دودهایش، تاریک و سرد و مهآلود کرده است، امر اجتماعی را ربوده و نابود کرده است. در واقع امروز ما شاهد بازگشت خشن و غیرمدنی این امر در اشکال گوناگون از ریزش تا شورش سرمایه اجتماعی هستیم. اما پنداری بدن جریان اصلاحطلبی چنان کرخت شده که دیگر با جوالدوز این ریزشها هم نمیتوان آن را تحریک کرد.
فاصله اصلاحطلبان با دولت مستقر فقط به اندازه یک گام به اینسو و یا آنسوی حریم قدرت است. به بیان دیگر اینکه اصلاحطلبان کجای درون یا برون قدرت ایستاده باشند، نگاهشان، رویکردشان و مواضعشان نسبت به پزشکیان و دولت او متفاوت خواهد بود. این قدرت است که دیدگشت (موضع پارالکسی) آنان را مشخص میکند. اینان، سوژه وفادار قدرتند و نه سوژه وفادار این فرد و آن جریان. بنابراین، حمایت اصلاحطلبان از دولت پزشکیان حمایتی دفاکتو خواهد بود و نه دوژور.
تاجیک در پاسخ این سؤال که چرا پزشکیان از تشکیل یک دولت صددرصد اصلاحطلب که میتوانست یک بزنگاه مهم سیاسی برای اصلاحطلبان باشد خودداری کرد؟، گفت: پزشکیان، اولاً، هیچگاه یک اصلاحطلب صددرصد نبوده است، و بنابراین، نمیتوان از ذات نایافته از هستیبخش، انتظار هستیبخشی داشت. ثانیاً، بازی ایشان یک بازی کوچک در بطن و متن بازی بزرگتر بوده و هست (به این موضوع لزوماً نباید از منظری منفی نگریست)، لذا در تحلیل نهائی، این ایشان نیست که قواعد و اصول این بازی را مشخص میکند و از اینرو، از پزشکیان باید به اندازه آنچه میتواند انتظار داشت نه در گستره آنچه باید و شاید. از یک منظر میتوان گفت، شرط اصلاحطلبی محدود و رقیق ایشان، همان شرط پذیرش ایشان در قدرت بود. بنابراین، چنین ارادهای از آغاز وجود نداشت و نمیتوانست وجود داشته باشد.
منبع: مشرق