به گزارش سایت خبری پرسون، فتح الله آملی در یادداشتی نوشت: در سالگرد پیروزی انقلاب همه مردمی که دیروز با تکیه بر اعتقاد دینی، انقلابی و ملی خود در جغرافیای پهناور این سرزمین با شور و شوق به خیابان آمدند و فریاد استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی سر دادند و تجدید بیعت کردند، مردم ایرانند. همانطور آنها که نیامدند نیز. اما بیشک همان نیامدهها هم به هر دلیل با آنان وجه مشترک دارند و خواهان عزت و سرفرازی، وحدت کلمه و یگانگی این ملت قهرمانند که محکم و استوار ایستاده است تا سودای خام هر دشمن بدخواهی که آن را تکه تکه و قطب بندی شده و قابل شکست میخواهد، نقش برآب کند.
پس قدر این مردم خوب را باید دانست و در برابر عظمتشان سر تعظیم فرو آورد و شکرانه این وفاداری و بصیرت را خدمت بیمنت و دریغ کرد و هرگونه مصادره به مطلوب یا سوء استفاده از این نجابت را ناروا شمرد و از آن حجاب یا مشروعیتی برای توجیه یا پوشاندن ضعفها و مشکلات که جامعه و کشور با آن روبروست، نساخت.
پس از گذشت 45 سال از پیروزی انقلاب بیبدیل و بزرگی که به واقع غلبه خون بر شمشیر بود و به مطالبه اکثریت قاطع ملت ایران برای دستیابی به استقلال و آزادی و هویت دینی و ملی تحقق بخشید، حال شاید نسل امروز در داوری نسبت به عوامل ایجابی آن و نیز آنچه که پدرانشان در بهمن 57 صورت دادند به دلیل عدم شناخت از سویی، تبلیغات پرحجم دشمنان استقلال این سرزمین از دیگر سو و نیز مهمتر از همه کژ کارکردیها و اشتباهات عملکردی و غفلتهای مدیریتی از سوی دیگر که موجبات عدم تحقق بسیاری از آن آرمانها و وعدهها و آرزوها را فراهم آورد، ره انصاف را نپیمایند و با مشاهده بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی قضاوت متفاوتی داشته باشند.
ابتدا باید پذیرفت که مردم در برپایی انقلاب تردید نداشتند و رژیم گذشته بهویژه بعد از دهۀ 50 قابل ادامه و دوام نبود. حال پس از گذشت چند دهه متأسفانه آنچه که از رژیم گذشته به مدد عوامل معلوم در کلیپها و سخنرانیهای تقطیع شده و کوتاه به خورد نسل جوان داده میشود و بعضاً این شائبه را پیش میآورد که پس این ملت برای چه انقلاب کردند؟ و مگر خوشی زیر دلشان زده بود؟ و... همه و همه یا حداقل بخش اعظم آن تحریف واقعیت است.
برای آنکه حقیقت را دریابیم لازم نیست به سخنرانی چهرههای انقلاب یا مقامات دولتی و حکومتی ارجاع دهیم و به آن اکتفا کنیم. آثاری که روزنامهنگاران بیطرف، چهرههای برجسته علمی و دانشگاهی، محققان و مورخان غربی و شرقی و حتی وابستگان رژیم گذشته در اعترافات و خاطرات خود نوشتهاند و بسیاری از آنها حتی در خارج از کشور چاپ شده است برای اهل تحقیق کفایت میکند.
متأسفانه رسانههای رسمی و صداوسیما هم به جای نقد علمی و محققانه و بیطرفانه و منصفانه، در بازنمایی گذشته چنان یکطرفه و کلیشهای و بعضاً بیمحتوا عمل کرده و میکنند که کمکی به ارائه تصویر درستی از گذشته نکرده که حتی نتیجه عکس برجای گذاشته است. بحث این جفا و ناروا و مصادیق پرشمار آن البته مجالی بیش از این مقال میطلبد.
حال اگر از بحث ضرورت ایجابی انقلاب 57 و پشتیبانی اکثریت قاطع مردم از آن و نیز رهبری بینظیر امام در سکانداری آن بگذریم، البته به یک سؤال بسیار مهم نسل حاضر در 45 سالگی انقلاب باید پاسخ گفت که: با فرض قبول حقانیت شما و نسل شما برای انقلاب و نقش امام و آرمانهای درست و اصیل آن و قطعیت فساد و تباهی رژیم گذشته و لزوم سقوط آن، آیا مراد شما برای انقلاب و مردم و کشور همین بود که حال هست؟ آیا محرومان یا مستضعفان به قول شما در همان جایگاهی ایستادهاند که باید؟ فساد و رانت و رشوه و تبعیض و سوء مدیریت نیست؟ آیا مردم دیندارتر شده و عزت نفس بیشتری پیدا کردهاند؟ در مسیر رفاه و پیشرفت هستند؟ اصولاً در یک کلام خوشبختتر و آیندهدارتر شدهاند؟ و...
اتفاقاً برای پاسخ به این سؤالات که بسیار هم جدی هستند، باید به دور از هر شعار زدگی و تعصب و خامی، با طمأنینه و استدلال وارد عرصه بحث و نقد شد و البته جزمیت و یکسویه نگری را به کناری نهاد. آفاتی که انقلاب را از مسیر اصلی و هدف غایی خود دور کرده و میکنند، شناخت و ضرورت تغییر و اصلاح را دریافت و از پاسخهای کلیشهای اجتناب کرد.
در آرمانهای توصیف شده توسط امام فقط سخن از حکومت اسلامی نیست. جمهوری اسلامی است. در نگاه او مردم ولینعمت بودند و حتی مشروعیت نظام جدای از محبوبیت و خواست و اراده آن معنا نمیشد. حق اعمال اراده خویش داشتهاند و این نکته مهمی بوده و هست. مردم هم همین را میخواستند؛ اینکه در سایه نظام جمهوری اسلامی هم آخرتشان تأمین شود و هم دنیایشان، هم استقلال داشته باشند و هم آزادی و هم در مسیر رفاه و پیشرفت گام بردارند و در هر عرصه و دورهای نظر مردم اصل قرار گیرد.
واقعیت این است که حال به ویژه در حوزه اقتصاد و فرهنگ و مناسبات اجتماعی به دلیل اشتباهات عملکردی، جرمانگاری و غفلتهای مدیریتی و عدم درک تغییر در شیوه حکمرانی در جایگاه مطلوب نیستیم.
این حجم از اسراف و اتلاف منابع و این میزان فاصله طبقاتی و این سطح از فقر و ناتوانی در تولید ثروت ملی هیچ نسبتی با اسلام و انقلاب و ظرفیتهای این کشور ندارد. آفات انقلاب تنها اشرافیگری و غربزدگی یا وابستگی سران و خواص نیست که البته انحراف و دنیاطلبی خواص بزرگترین آفت است اما آفتهای دیگری هم هست. مگر همین دوقطبیسازیها در انقلابی که رمز پیروزی آن وحدت کلمه بود کم مرضی است؟
مگر انحصارطلبی در قدرت و مدیریت و تلاش در مسیر خالصسازی و یکدستسازی حکومت کم خطری است؟ وقتی حاکمیت اشکالات خود را نبیند و به مطالبات جامعه کمتوجهی نکند متأسفانه بسیاری هم توفیقات و دستاوردهای انقلاب را نادیده میگیرند و در پیش چشم نمیآورند که انصافاً در برخی حوزهها چشمگیر بوده و هست و از جمله کسب رتبه چهارم در علم نوین نانو، دومین کشور تولیدکننده داروهای نوترکیب، رتبه هفتم تولید نانو دارو، رتبه چهارم علم رباتیک، سیزدهم صنعت دریایی، رتبه اول تولید برق خاورمیانه، رتبه سوم سدسازی، رتبه هفتم تولید چرخه کامل سوخت هستهای، رتبه نخست شاخص توسعه انسانی، رتبه هفتم تولید فولاد، هفتمین قدرت دفاعی و موشکی، موفقیتهای پزشکی، تولید صنعتی، پتروشیمی، ارتقای امید به زندگی و طول عمر، توسعه شبکههای بزرگراهی، برخورداری مردم از آب بهداشتی، گاز، مخابرات، رشد چشمگیر ظرفیتهای دانشگاهی، تحصیل عالی زنان و ...که البته در همه زمینهها قابل مقایسه با قبل نیست اما چون در برخی زمینههای دیگر و به ویژه در اداره صحیح کشور و رشد اشتغال و توانمندسازی جامعه و ایجاد بستر برای رشد تعاملات فرهنگی و تشکلهای مردمی و فعالیتهای مدنی و مستقل و... کوتاهیهای نمایانی صورت گرفته است بسیاری از این توفیقات به چشم نمیآیند. یکی از مهمترین آفات انقلاب همین رشد شکاف دولت، ملت و آسیب به سرمایه اجتماعی بوده و هست.
واقعیت این است که در حال حاضر بخش مهمی از مردم به نوعی خواسته یا ناخواسته از اداره جامعه و مشارکت در سرنوشت و تصمیمسازی برای آن کنار نهاده شدهاند که آفت بسیار بزرگی است.
در چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب برای عبور از بحرانهایی که کشور و انقلاب و نظام با آن روبرو است بازگشت به اصول و آرمانهایی که موجه انقلاب بودهاند و تلاش در جهت عمل به وعدهها و مطالباتی که در نهضت بیبدیل ملت که در بهمن تاریخی 57 به ثمر نشست مطرح بود و نیز درک ضرورت اصلاح و تغییر در روشها و روندهایی که هم به کارآمدی نظام آسیب اساسی زده و هم به حمایت و پشتیبانی و رشد مشارکت آنان در نظام تصمیمگیری و اداره کشور لطمه وارد آورده، ضروری است و بیتردید هر اقدام و حرکتی و تصمیمی که با خواستهها و مطالبات مردم همسو نباشد مطرود است.
منبع: اطلاعات