به گزارش سایت خبری پرسون، محمد علی فیاض بخش در یادداشتی نوشت: سعدیِ جان در حکایتی شیرین قریب به این مضمون آورده که: شخصی بدصدا در گذرگاهی قرآن میخواند. حکیمی وی را گفت: برای این تلاوت چه میزان اجرت ستاندهای؟ گفت: هیچ؛ برای خدا میخوانم. گفت: برای خدا نخوان!
گر تو قرآن بدین نمَط خوانی
ببری رونق مسلمانی
برخی پرگویان و زیادهنویسان، بر این باورند که اگر نگویند و ننویسند، یا کم گویند و به اختصار نویسند، ثُلمهای بر عالَم اسلام وارد میآید. زین روی و از سر حسن نیّت و خیراندیشی امّت (!) با صدایی نه چندان دلنشین در گذرگاهها روزانه و شبانه به تلاوت آیاتِ خودبافته و ترجیعاتِ خودسروده مشغولاند؛ مبادا از سکوتشان زمین بلرزد و سماوات از هم بشکافد!
در روزگاری که نه تنها سرزلف ارزاق عمومی، بلکه خرمن گیسوی زیست اکثر مردمان به سعود و نزول ارزهای خارج مرز و طلاهای استخراجنشدهی معادن وابسته است، چه خوش است دل تلاوتگرانِ صبحگاهی و شبانگاهی، که یکی از چین مثالِ درآمد سرانهی یکدلاری میآورَد و دیگری همچنان نوسانات ارزی را به ازمابهتران سابق منتسب میکند و آن که دامنش به کلی از هر عیب و علتی پاک است، دولتمردان لاحق و لایق فعلی اند.
ما اقتصادنخواندهها اینمقدار عقل و انصاف داریم، که مسبب همهی اختلالات اقتصادی و مشکلات معیشتی امروز را یکسره به پای مدیریت فعلی- با همهی، اما و اگرهایی که دارد- نگذاریم و فیالجمله، دهها عامل پیدا و پنهان خارج از مرزهامان را نیز دخیل بشماریم. انصاف آن است که در عوض، مدیران امروزی نیز یاد شعارهای انتخاباتیشان باشند، که دهدرصد مشکلات را مرتبط با تنگناهای تحریم میدیدند و باقی را به سر زلف مدیریت ناکارآمد گره میزدند. چه شد که امروز در این وانفسای اقتصادی، نه حرف آن روزشان را پس میگیرند و نه ید بیضایی را در مدیریت و تدبیرشان نمایان میکنند؟!
اگر به زعم امروزیان، دیروزیان در چشم خلایق شعبده میکردند و ریسمان را به جای مار میفروختند، چرا امروزیان عصای موسویشان را نمیفکنند؟ تا هم مؤمنان را به غَنج آورند و هم ساحران را به رنج؟
منبع: اطلاعات