اسرائیل، دست خونین التماس

الان نگرانی اسرائیل و حامیان آن این است که حماس با شرط‌هایش به قهرمان صحنه سیاسی این جنگ هم تبدیل شود و جالب این است که همان‌طور که اسرائیل اینک راهبرد نظامی ندارد، برای به زیر کشیدن پرچم مقاومت در صحنه سیاسی این جنگ نیز راه‌حل ندارد و باید تن به قضا و قدری دهد که بر مبنای اقتدار مقاومت می‌چرخد.
تصویر اسرائیل، دست خونین التماس

به گزارش سایت خبری پرسون، سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت: صحنه جنگ غزه به التماس یکی و اجتناب دیگری تبدیل شده است. برای داوری درباره آنکه شکست خورده میدان و آنکه پیروز آن می‌باشد، همین کافی است. رژیم غاصب اسرائیل در حالی که در بیان‌ها و بیانیه‌ها از پیروزی بر حریف و نزدیک بودن پیروزی نهائی می‌گوید، بر تبادل محدود اسرا با زندانیان اصرار دارد و مقاومت فلسطین را مسئول شکست «تبادل دوباره» معرفی می‌کند. از آن طرف مقاومت غزه دو شرط را برای تبادل مطرح کرده است؛ توقف کامل حمله نظامی به غزه و تبادل «همه در برابر همه». این ادبیات دوگانه‌ التماس و اجتناب، صدها مقاله‌ در پی داشته در مطبوعات غرب درج شده و بر شکست اسرائیل از مقاومت تصریح کرده‌اند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- جنگ غزه به هشتادمین روز خود نزدیک شده است. یک طرف جنگ رژیم اسرائیل قرار دارد که با بهره‌مندی از جنگنده‌ها، ناوها و هزاران ‌تانک و ده‌ها هزار نیروی زرهی با دست باز و با بی‌رحمی تمام ساکنان مظلوم غزه را بی‌وقفه مورد حمله قرار داده است و یک طرف مقاومت غزه است که در محاصره کامل قرار داشته و با هوشمندی و دلیری در برابر تحقق اهداف دشمن ایستاده است.

الان هفته‌ها از زمانی که غربی‌ها اعلام کردند ساکنان غزه از کمبود آب و غذا رنج می‌برند و بحران انسانی به‌ طور کامل، این باریکه را دربرگرفته است،‌ می‌گذرد اما با وجود گذشت حدود 12 هفته از آن، مقاومت متکی به ساکنان غزه، با شدتی بیش از گذشته ادامه دارد. در خلال این ایام ارتش اسرائیل می‌گوید 25 درصد از نیروهای درگیر در جنگ غزه را از دست داده، تیپ ویژه گولانی آن پس از تحمل ضربات شدید برای بازسازی از صحنه جنگ خارج شده و به لشکر 98 زرهی آن - که در پیشانی عملیات زمینی ارتش غاصب قرار داشته - ضربات اساسی وارد شده است. بنابراین کاملاً واضح می‌باشد که ارتش رژیم با بن‌بست مواجه گردیده و امید به موفقیت را از دست داده است.

2- این جنگ، راهبرد نظامی اسرائیل را از کار انداخته است و این مهم‌تر از شکست سنگین لشکر 98 و تیپ ویژه زرهی گولانی آن می‌باشد؛ چرا که شکست در صحنه رزم قابل ترمیم است ولی شکست راهبرد نظامی - وقتی تنها راهبرد باشد - قابل ترمیم نیست.

راهبرد نظامی اسرائیل ترکیب بمباران‌های هوائی و پیشروی زمینی است. اسرائیل در این میدان به نحو حداکثری از بمباران و نیروی زرهی استفاده کرد. رژیم در هفته‌های اخیر به‌طور متوسط روزانه 60 هجوم هوائی انجام داد یعنی روزانه از 60 هواپیما در بمباران‌ها استفاده کرده است. دقت کنید 60 هواپیما برای360 کیلومتر مربع و طی حدود 80 روز و این یعنی باریکه غزه حدود 4800 بار بمباران شده است. اسرائیل در هجمه زمینی، از بیش از 2000‌ تانک و نفربر و... استفاده کرده تا بتواند بر 360 کیلومتر مربع تسلط یابد. حملات پی‌در‌پی و هر روزه ناوهای اسرائیل هم حساب دیگری دارد. با این وجود، مقامات ارتش صهیونیستی دو روز پیش، اعلام کردند در هیچ نقطه غزه، حتی آنجایی که ارتش ادعای تسلط کامل دارد، از حملات حماس در امان نیست.

راهبرد نظامی اسرائیل در این جنگ - برخلاف جنگ‌های پیشین که هوائی محور بوده - بر پیروزی در زمین و پیشتازی نیروی زرهی‌اش استوار بوده است. در این جنگ نقش نیروی هوائی اسرائیل جدا کردن مردم از مقاومت با بهره‌گیری از «رعب» و نقش نیروی زمینی آن غلبه بر مقاومت و نابود کردن نفرات و تأسیسات آن بوده است. رژیم در نیروی پیشتاز خود یعنی نیروی زمینی، برترین یگان‌های خود را که همین لشکر 98 و تیپ‌های ویژه گولانی و جفئاتی بوده به کار گرفته است.

براساس آمارهای ارتش و نیز آمار بیمارستان‌های رژیم، آسیب‌های ارتش در این 80 روز از سه هزار کشته و هفت هزار زخمی فراتر رفته است. این یعنی نیروی پیشتاز آن دچار ضعف اساسی گردیده است. دقیقاً به همین دلیل نیروی هوائی اسرائیل در ده روز اخیر فعال‌تر شد. این فعالیت در ادامه همان فعالیت قبلی - یعنی ایجاد رعب در ساکنان - می‌باشد و هیچ کمکی به حل مشکل زمینی اسرائیل که مقاومت غزه است، نمی‌کند. بنابراین می‌توانیم با قطعیت بگوییم هم‌اینک راهبرد نظامی اسرائیل ویران شده و ارتش بدون داشتن راهبرد به جنگ ادامه می‌دهد و همه می‌دانند ارتشی که نمی‌داند فردا باید چه کار بکند، از جنگ امروزش نتیجه نمی‌گیرد.

3- چند روز پیش «بنیامین نتانیاهو» اعلام کرد فشارهای خارجی برای توقف جنگ غزه رو به افزایش گذاشته و زمان محدود گردیده است. اشاره نخست‌وزیر مفلوک اسرائیل طبعاً به فشارهای افکار عمومی نیست چرا که نه تنها اسرائیل، حتی آمریکا هم کمترین اهمیتی به افکار عمومی نمی‌دهد. بنابراین منظور او از قرار داشتن در فشار زمان، قطعاً فشار آمریکا و چند دولت اروپایی است که همواره در بالاترین سطح از آن حمایت می‌کرده‌اند. در این‌جا دو نکته به موازات یکدیگر قابل توجه می‌باشد یک نکته این است که غربی‌ها و رژیم غاصب در اینکه این جنگ باید با شکست مقاومت فلسطین به پایان برسد، هم‌داستان بوده و هنوز هم بر این نظر ایستاده‌اند. نکته دیگر این است که روند جنگ شکل معکوسی پیدا کرده و بحث پیروزی و شکست از باریکه غزه فراتر رفته است. غربی‌ها درصدد بودند با محدود کردن میدان به غزه، مقاومت فلسطین را مغلوب نمایند اما بعد از دو ماه عملیات زمینی متوجه شده‌اند شکستی بزرگ‌تر از شکست در غزه در انتظار آنان است.

مقاومت منطقه از یک‌سو راهبرد آمریکایی «محدود نگه داشتن میدان» برای غلبه بر حماس را کنار زد. آمریکایی‌ها لااقل سه نامه رسمی خطاب به مقامات جمهوری اسلامی نوشته و ایران را - به عنوان مرکز جبهه مقاومت - از باز شدن جبهه‌های دیگر برحذر داشتند. این نامه‌ها ترکیبی از تهدید و خواهش بود. این سیاست جواب نداد و جبهه‌های لبنان، یمن و عراق در حد ضرورت و پا به پای رخدادهای جنگ غزه باز شدند. از سوی دیگر مقاومت منطقه‌ مانع شکل‌گیری جبهه‌ای در حمایت از رژیم غاصب گردید. و این در حالی بود که آمریکایی‌ها دقیقاً از روز اول جنگ غزه، کمیته چندجانبه‌ای را در قاهره با محوریت و کارگردانی خود برای حمایت از اسرائیل پدید آوردند. جلسات این کمیته دو سه هفته‌ای تشکیل شد اما ادامه پیدا نکرد. واشنگتن بار دیگر و بعد از آنکه تهدیدات مقاومت یمن سبب کاهش شدید رفت و آمد کشتی‌ها و ناوها در دریای سرخ و در نتیجه تحمیل هزینه‌های سنگین به کشورهای صنعتی گردید،

برای خنثی کردن این تهدیدات، شکل‌دهی به یک ائتلاف بین‌المللی و با مشارکت کشورهای عربی دنبال کرد اما نتیجه‌ای که حاصل شد با انتظار آن فاصله بسیار داشت. دو کشور در میان دولت‌‌های منطقه، یعنی عربستان و مصر که اقتصاد آنان بیش از همه تحت تأثیر اقدامات نیروهای مسلح یمن قرار دارد، با صراحت و رسماً اعلام کردند در این ائتلاف نخواهند بود. بعد بقیه کشورها از جمله امارات و جیبوتی هم یکی یکی عدم تمایل خود به عضویت در این ائتلاف بروز دادند. در سطح غرب نیز اکثر کشورهای عضو اتحادیه اروپا و نیز استرالیا اعلام کردند در چنین ائتلافی عضو نخواهند بود. در نهایت آمریکایی‌ها اعلام کردند، هدف این ائتلاف اسکورت کشتی‌ها بوده و قصد انجام هیچ اقدامی علیه یمن ندارند! این در حالی است که در جریان جنگ 1394 سعودی، ائتلافی از 19 کشور غربی و عربی علیه همین یمن شکل گرفت و چند سال هم دوام آورد.

4- هم‌اینک رژیم غاصب و آمریکا، آتش‌ بس موقت در جنگ غزه را دنبال می‌کنند و مقاومت غزه دو شرط اساسی را برای پذیرش آن مطرح کرده است. با توجه به آنچه گفته شد الان نگرانی اسرائیل و حامیان آن این است که حماس با شرط‌هایش به قهرمان صحنه سیاسی این جنگ هم تبدیل شود و جالب این است که همان‌طور که اسرائیل اینک راهبرد نظامی ندارد، برای به زیر کشیدن پرچم مقاومت در صحنه سیاسی این جنگ نیز راه‌حل ندارد و باید تن به قضا و قدری دهد که بر مبنای اقتدار مقاومت می‌چرخد.

منبع: کیهان

573229

سازمان آگهی های پرسون