سیاست قابل دفاع تلویزیون در شب یلدا

بعد از پخش برنامه‌های صداوسیما در شب یلدا فضای مباحثه میان مخالفان و موافقان این برنامه‌ها ایجاد شده است؛ از مخاطبان عادی تا فلان وزیر سابق و بهمان هنرمند؛ بحث‌هایی مثل اینکه سیما در چند روز منتهی به شب یلدا و بلندترین شب سال خوب بود یا بد؟ تلویزیون توانسته بود مخاطبانش را پای جعبه جادو نگاه دارد؟ برنامه‌های شب یلدا چطور بود؟ و...
تصویر سیاست قابل دفاع تلویزیون در شب یلدا

به گزارش سایت خبری پرسون، اما واقعیت این است که شب یلدا و برنامه‌های پخش‌شده در این شب را - فارغ از کیفیت و محاسن و معایب‌شان - شاید بتوان نقطه عطفی در مسیر مواجهه تلویزیون با مخاطبانش دانست؛ نقطه عطفی که نشان داد صداوسیما قصد دارد مسیر قبلی را که بیشتر متکی بر کیفیت و هم‌آوازی تولیدات و برنامه‌ها بود تغییر دهد و پیش از همه اینها یک ویژگی اصلی را به عنوان ویژگی ثابت برای پس از یلدا ثبت کند و آن ویژگی هم چیزی نیست جز «اهمیت کمیت مخاطبان برنامه‌ها».

البته با این تاکید که موارد دیگری از کیفیت برنامه‌ها گرفته تا محتوا و... موجب خواهد شد بعضی برنامه‌ها حتی با وجود دارا بودن مخاطب پرتعداد هم ناچار شوند برای قرار گرفتن در باکس پخش، دست به اصلاح بزنند و بی‌محتوایی و حتی مفهومی مثل «هنر برای هنر» مجال ماندن و گسترده شدن نداشته باشد.

واقعیت این است که اگر بخواهیم خط‌کش دست بگیریم و مثل معلم‌ها بیاییم از روی نقاط مثبت و منفی به برنامه‌های تلویزیون در شب یلدا نمره بدهیم، حتما می‌شود کلی ایراد گرفت و مشکلات برنامه‌ها را برشمرد.

اما اگر بی‌طرفانه بخواهیم قضاوت درستی از کم و کیف برنامه‌ها داشته باشیم، نمی‌توان تغییر جدی برنامه‌سازی در شب یلدا را نادیده گرفت؛ تغییر ریلی که حتی شاید بتوان آن را بخشی از حرکت تحولی این سازمان دانست؛ حرکتی که نتیجه آن توجه به طیف‌ها و تنوع مخاطب و رضایت مخاطب خواهد بود.

شاید مدیران صداوسیما حتی با بخشی از این روند مشکل داشته‌اند اما چون محور و هدف اصلی، پذیرش اصل تنوع مخاطب بود، حاضر شدند بدون دخل و تصرف، خود به عنوان بخشی از مخاطبان به تماشای برنامه‌های یلدایی سیما بنشینند.

هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد فلان چهره استندآپ کمدی در قاب تلویزیون تلاش کند مردم را بخنداند یا آواز پیرمرد رشتی، پخش و توسط میهمانان برنامه همخوانی شود. یا اینکه فلان اینفلوئنسر پرمخاطب را به تلویزیون بیاورند یا حتی اجازه دهند مثلا یک شبکه با شبکه دیگر شوخی کند و از کم‌مخاطب شدنش بگوید و موارد دیگری از این دست که تا پیش از این تابو بود و هرکدامش می‌توانست محل کلی اعتراض و ناراحتی باشد؛ در واقع به این ترتیب نشان داده شد کلیشه‌های ذهنی ساخته و سیاسی، تطبیقی با واقعیات فضای مدیریتی و حکمرانی ندارد.

از سوی دیگر این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که با مشخص شدن مسیر جدید سیما به نظر می‌رسد دم خروس بعضی‌ها که پیش‌تر خود را دلسوز صداوسیما و رسانه و مردم نشان می‌دادند، بیشتر بیرون زده است.

این جماعت گمان می‌کردند هنرمندان و چهره‌ها به دلایل مختلف تلویزیون را کنار گذاشته‌اند و به دنبال بستری دیگر برای حضور می‌گردند. پس با گرفتار کردن آنها در مارپیچ سکوت خواهند توانست مانع از حضور آنها در رسانه شوند. از آن پس هم طبیعتا فاصله بین مردم و هنرمندان روز به روز بیشتر خواهد شد و هنرمندان برای فراموش نشدن و ارتباط با مردم انتخابی جز پلتفرم‌ها و اساسا حضور در فضای مجازی نخواهند داشت. برای محکم‌کاری هم دست به دامان عدد و رقم دستمزدها شدند و اینکه چرا مهران مدیری فلان قدر برای کارگردانی و بازی در فلان برنامه گرفته و احسان علیخانی عدد و رقم زیادی خواسته و فلان چهره حاضر شده به قیمت حضور در یک فیلم سینمایی، به تلویزیون بیاید و....

تلاش آنها هم این بود دست و پای هنرمندان را چنان ببندند که دیگر حتی اگر بخواهند باز هم در تلویزیون کار کنند، از سوی مردم پذیرفته نشوند. هیچ‌وقت هم به این نکته اشاره نمی‌کردند که صاحبان فلان پلتفرم و بهمان بخش از یک رسانه در فضای مجازی به پیشنهاد خودشان حاضر شده‌اند به همین چهره‌ها که محبوبیت قابل قبولی دارند، حتی ۳ - ۴ برابر تلویزیون پول بدهند تا مثلا دست صداوسیما در مقابل رسانه‌های فضای مجازی و پلتفرم‌ها و... خالی باشد.

این، معادله‌ای بود که می‌شد با نگاه به پیشینه تلویزیون حدس زد که مدیران صداوسیما نسبت به آن واکنشی تدافعی خواهند داشت و محکوم به شکست خواهند بود. حرکت سنگین، دفاعی و واکنشی صداوسیما در سال‌های گذشته این ظن را تقویت می‌کرد که به سادگی همین اتفاق بیفتد.

اما یک باره در ایام منتهی به یلدا همه چیز عوض شد. این بار موضع صداوسیما کاملا عکس و موضعی کنشی و تهاجمی شد. مدیران رسانه ملی نه تنها تن به بازی بازی‌گردانان گذشته ندادند که حتی به صورتی کاملا منسجم در عوض دفاع، حمله کردند و در این میان حتی استفاده از ظرفیت اینفلوئنسرها را هم مدنظر قرار دادند؛ حرکتی که باعث شد آرامش چند ساله مخالفان تلویزیون به هم بریزد و با دستپاچگی به نقد موضوعاتی بپردازند که هرکدام از قضا نقاط قوت برنامه‌های سیما در یلدا بود: چرا دست به دامان فضای مجازی شده‌اید؟ چرا آواز پیرمرد گیلانی را خواندید؟ چرا این همه میهمان آوردید؟ چرا مردم را خوشحال و تلاش می‌کردید فضایی شاد برای خانواده‌ها به وجود آورید؟ و....

حالا اما اگر این گمان ما درست باشد و حرکت اخیر تلویزیون نه بر اساس سلیقه فردی و اتفاق، که برپایه تغییر مسیری هوشمندانه و با تاکید بر جذب و جلب مخاطب شکل گرفته باشد، می‌شود امیدوار و مطمئن بود صداوسیما به‌زودی به روزهای درخشان خود بازخواهد گشت؛ روزهایی که پربیننده‌ترین برنامه‌ها و تولیدات متعلق به سیما باشد و هنرمندان سرشناس با افتخار در سیما حاضر شوند و با علم به زیان رسیدن به محبوبیت‌شان و صمیمیت میان آنها و مردم در فضای پیشین، کارکرد مارپیچ سکوت را - با همفکری تئوریسین‌های این حوزه و مدیران خوشفکر رسانه - تا جای ممکن تضعیف کنند؛ روزهایی که تمام چهره‌ها، سیما را به عنوان مسیری برای کسب محبوبیت و شهرت هرچه بیشتر قبول داشته باشند و برای حضور در قاب تلویزیون از هم سبقت بگیرند.

قطعا مدیران صداوسیما این اصل بدیهی را می‌دانند که برای انتقال مفاهیم، ابتدا باید مردم را پای تلویزیون بنشانند، آنگاه مساله آرمانی دانشگاه بودن صداوسیما مورد پیگیری قرار بگیرد.

منبع: وطن امروز

573068

سازمان آگهی های پرسون