به گزارش سایت خبری پرسون، از ابتدای احیای روابط دیپلماتیک ایران و عربستان این بحث به کرات مطرح بوده و هست که ارزش توافق تهران و ریاض در ۱۰ مارس به میزبانی چین، امنیتی است یا اقتصادی و ایران با تضمین امنیت عربستان چه دستاورد اقتصادی را کسب خواهد کرد؟
بهنظر میرسد گزارش بلومبرگ در امتداد همین دیدگاه و ملاحظه است. به این معنی که چون عربستان گسترش تنش در سطح منطقهای را در تضاد با برنامههای اقتصادی خود میبیند، حاضر است تا برای تحقق راهکار دو کشوری، به سایر بازیگران موثر در این روند از جمله جمهوری اسلامی امتیاز دهد. تنشزدایی ماه مارس اساسا به دلیل تمایل بنسلمان برای به حداقل رساندن تهدیدهای علیه برنامه چند تریلیون دلاری تحول اقتصادی داخلی پادشاهی موسوم به چشمانداز ۲۰۳۰ پدیدار شد.
سعودیها به عنوان بخشی از این فشار، میلیاردها دلار در خارج از کشور سرمایهگذاری کردهاند و مقامات ایران و عربستان در ماههای اخیر از سرمایهگذاری مشترک نفت و گاز صحبت کردهاند. طبیعتا غرب هم از این رویکرد عربستان برای کنترل اوضاع در سطح منطقه حمایت خواهد کرد؛ به این شرط که تکلیف شاخه نظامی حماس در فردای جنگ کنونی روشن شود.
از منظر عربستان، حفظ و تعمیق توافقی که در ماه مارس با ایران امضا شد، از طریق روابط اقتصادی است. اما همچنین اهداف دیگری مانند کمک به ایجاد کشوری برای فلسطینیها، عادیسازی روابط با اسرائیل و ایجاد روابط دفاعی نزدیکتر با ایالات متحده را دنبال میکند، که توازن و تعادل بین این همه اهداف بعضا متناقض و پیچیده، بسیار دشوار است.
اگر آستانه منطقه به دلیل جنگ غزه شعلهور شود و عربستان بخواهد در مسیر عادیسازی روابط قرار گیرد، مشخص نیست که ایران و عربستان تا کجا میتوانند در تنش زدایی بین خود پیش بروند. این مساله بهویژه در یمن حائز اهمیت دوچندان برای عربستان است. هرگونه تشدید جنگ در سطح منطقه میتواند توافق شکننده آتش بس در یمن را به سرعت تبدیل به درگیریهای دوباره کند.
از ۷ اکتبر، حوثیها موشکها و پهپادها را به سمت اسرائیل شلیک کردهاند که اکثر آنها توسط ایالات متحده و عربستان سعودی رهگیری شدهاند. این گروه همچنین یک کشتی باری مرتبط با اسرائیل را توقیف کرده و هشدار داده است که تا پایان جنگ در غزه به این حملات ادامه دهد. برای ایران یک اقدام متعادلکننده بین فراتر رفتن از شعارهای مقاومت و عملگرا بودن و به خطر نینداختن وضعیت موجود میتواند دربردارنده ارزش راهبردی باشد. جمهوری اسلامی با تشکیل کشور مستقل فلسطینی همراه است، تمایلی به افزایش سطح تنش ندارد و از طرف سوم خواستار سرمایهگذاریهای کلان عربستان هم هست.
مساله لاینحل اما در این گزاره است که تهران با خلع سلاح حماس و اداره کشور فلسطینی به دست تشکیلات خودگردان مخالف است و آن را همچنین به ضرر قدرت بازدارندگی خود در سطح منطقه میداند.این در مقابل طرحی قرار دارد که عربستان با همراهی کشورهای عربی خلیج فارس به دنبال آن هستند که با توسعه اقتصادی در غزه و اداره بینالمللی آن زمینه را برای خلع سلاح حماس فراهم کنند.
بعید است با چنین فرمولی ایران و عربستان بتوانند به یک تفاهم و از آن مهمتر توافق بر سر ترسیم آینده منطقه پس از جنگ حماس و اسرائیل دست پیدا کنند. حتی اگر پای سرمایهگذاریهای کلان عربستان در شرایط برقراری تحریمها هم در میان باشد که البته این میزان سرمایهگذاری همچنان محل شک و تردید است که سعودیها بخواهند و بتوانند چنین ریسکی را به جان بخرند. بنابراین نیاز است تا دیدگاه دو کشور درخصوص چگونگی حضور حماس در آینده فلسطین به یکدیگر نزدیک شود، آنگاه است که میتوان انتظار داشت زمینه برای تفاهمات منطقهای تهران و ریاض هم فراهم شود.
منبع: دنیای اقتصاد