لزوم جدایی دو طیف جبهه اصلاحات از هم

روزنامه متعلق به دبیرکل مستعقی حزب کارگزاران با تاکید بر وجود سه‌دستگی و شکاف عمیق در جبهه اصلاحات تاکید کرد؛ زمان جدایی استراتژیک در این جبهه فرا رسیده و این جبهه دیگر وجود خارجی ندارد.
تصویر لزوم جدایی دو طیف جبهه اصلاحات از هم

به گزارش سایت خبری پرسون، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: هم‌میهن در گزارش تحلیلی خود با اشاره به صف‌بندی‌های درون جبهه اصلاحات نوشت: اخیرا در پی تغییر رئیس ‌جبهه اصلاحات و کنار رفتن آقای بهزاد نبوی و ریاست خانم آذر منصوری بحث‌هایی شکل گرفت. اینکه ما یک بحث ساختاری، تشکیلاتی و راهبردی را شخصی کنیم و به داستان‌سرایی رو بیاوریم، چه حاصلی دارد؟ بحث درباره ساختار کژکارکردی است که ادعای «جبهه سیاسی» و «نیروی سیاسی» دارد، اما در عمل چند جریان را با راهبردهای متفاوت دور هم جمع کرده است که نهایتاً، یا به تصمیم نمی‌رسد و یا اینکه تصمیم می‌گیرد و طیفی از همان جبهه آن را نقض می‌کنند. در چنین جبهه‌ای، شما حتی اگر ساختار دموکراتیکی هم بچینید، نتیجه نمی‌دهد. جریان اصلاحات از حالت جبهه‌ای بودن خارج شده و همان انتخابات سال ۱۳۹۸ که دو طیف شدند و یا حداکثر بعد از انتخابات سال ۱۴۰۰ باید این دو طیف از هم جدا می‌شدند. باید آن جریانی که معتقد است که صندوق رأی و انتخابات را تا اطلاع ثانوی باید ببوسیم و کنار بگذاریم،‌ کنار برود و تبدیل به یک حزب و جبهه شود یا اعلام سکوت و سیاست «صبر و انتظار» کند و آن جریان مقابل هم یک تشکیلات جدیدی را شکل دهد؛ مثلاً در قالب حزب کارگزاران و یا مجموعه‌ای فراتر از آن.

بخشی از اصلاح‌طلبان که من اسم این جریان را «پوپولیسم انتقادی» گذاشته‌ام، به‌دنبال ابراز همراهی با جامعه خسته و خشمگین و سرخورده است. این جریان سیاسی که دیگر داخل حکومت‌ جایی ندارد، به‌زعم خودش می‌خواهد داخل جامعه حضور داشته باشد. این طیف تصور می‌کند اتخاذ راهبرد «دوری از صندوق/ همراهی با جامعه»، باعث تقویت سرمایه اجتماعی‌اش و احیای پایه اجتماعی جریان اصلاحات می‌شود. اما نیروی سیاسی باید به الزامات راهبردی که اتخاذ می‌کند، به نتایج آن راهبرد بیشتر بیندیشد و پایبند باشد تا اینکه نگران همراهی جامعه یا واکنش‌های تند در فضای مجازی و رسانه‌ها باشد.

گرایش با عنوان «کارکردی کردن حاکمیت یکدست»، مدافع یکدست شدن حاکمیت هستند، با این تصور که فشار بیرونی، واقعیت‌های اجتماعی، اعتراضات مدنی، مطالباتی که دولت مجبور است به آن پاسخگو باشد. با این ‌حال، با گذشت بیش از دو سال از یکدست شدن حاکمیت، به نظر می‌رسد از هر دوی این راهبردها (مخصوصاً راهبرد اول که معتقد است هم‌سویی ما با جامعه باعث افزایش سرمایه اجتماعی‌مان می‌شود)، اعتبارزدایی شده است.

... می‌توان مدعی شد که طی همین مدت دو سال از ایده یا راهبرد «کارکردی کردن حاکمیت یکدست» (یا به تعبیر دیگر: «پیشبرد اصلاحات به دست مخالفان») هم اعتبارزدایی شده است. به عبارت دیگر، اگر دوستان راهبرد حاکمیت دوگانه را زیر سؤال می‌برند و معتقدند به نسبت هزینه‌های آن، دستاورد چندانی نداشته و براساس آن، از آن الگو عبور می‌کنند و می‌گویند اصلاحات مدل دوم‌خرداد و «اصلاحات صندوق‌محور» را باید کنار گذاشت؛ حال، با گذشت دو سال از یکدست‌سازی کامل ساختار سیاسی، باید در مورد خروجی «اصلاحات بدون صندوق» هم توضیح دهند.

این‌طور نمی‌شود که وقتی اصلاح‌طلبان در دولت‌اند، مدام خودمان را بزنیم و نقد کنیم و بعد هم بگوییم حضور در ساخت قدرت چه سودی داشت. اما وقتی انتخابات را رها می‌کنیم و ساختار یکدست می‌شود؛ یک نفر نپرسد خروجی راهبردی کسانی که به عدم شرکت دعوت می‌کردند، چه بوده است؟ آیا دوستانی که شعار «اصلاحات جامعه‌محور» و «همراهی با مردم» می‌دادند، امروز معتقدند سرمایه اجتماعی‌ جریان اصلاحات افزایش پیدا کرده یا اینکه نتیجه این دو سال، محدودیت و مشکلات بیشتر برای فعالان و کنشگران سیاسی، مدنی، اجتماعی و علمی بوده است؟

می‌توان گفت هر دو راهبرد بدیل اصلاحات اگر نگوییم شکست خورده‌اند، دست‌کم از آنها اعتبارزدایی شده است. راه‌حلی که می‌شود داشت تا براساس آن، واقعاً بتوان آینده‌ای برای جبهه اصلاحات متصور شد، این است که این دو گرایش راهبردی (اگر نگوییم گرایش سومی هم در میانه آنها قابل‌تصور است)، از یکدیگر جدا شوند و تشکیلات مجزایی داشته باشند... حضور در بازار سیاست با کالای مشخص، وظیفه جریان اصلاحات و هر جریان دیگری است. اصلاحات باید همین را بگوید که مغازه من اینجاست و کالایم هم اصلاح‌طلبی با استفاده از ابزارهای موجود که مهم‌ترین آن هم انتخابات است؛ نه اینکه هر روز یک چیزی بفروشد و باز هم مدعی شود اصلاح‌طلب هستم. نمی‌شود یک مغازه یک روز ماشین بفروشد، یک روز گندم بفروشد. اگر هم این کار را کند، نه در میان فروشندگان ماشین معتبر می‌شود، نه بین فروشندگان گندم.

منبع: کیهان

545600