به گزارش سایت خبری پرسون، مشروح گفتوگو با غلامرضا مصباحیمقدم را از نظر میگذرانید:
جناب مصباحیمقدم! ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادهاید. بهعنوان مَطلع گفتوگو، لطفاً ارزیابیتان از ششمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری را که قرار است اسفند ماه امسال برگزار شود بیان کنید.
انتخابات خبرگان در صدد شکلگیری مجلس خبرگان است و مجلس خبرگان، در واقع منتخبان ملت برای تعیین رهبری هستند. در شرایطی که برای رهبر دارای صلاحیت، مسأله و مشکلی پیش بیاید، ناگزیر باید به انتخاب رهبر بعدی بپردازیم. مهمترین رکن نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه است. با ولایت فقیه است که تصرفات در امور عمومی مردم، مشروعیت پیدا میکند و بدون وجود ولایت فقیه حاکمیت، حاکمیت طاغوت است. این موضع موجب شده است که شیعه هیچگاه در طول تاریخ بعد از عصر ائمه (ع) حکومتها را مشروع نداند، زیرا مشروعیت حکومت، مشروعیتی است که اولاً باید از ناحیه خداوند تبارک و تعالی بر اساس سلسله مراتب پیغمبر و امام معصوم و فقیه عادل شکل بگیرد. ثانیاً اینکه این فقیه عادل بایستی مورد اقبال و رجوع و رضایت عموم باشد که او را بهعنوان رهبر خودشان بشناسند و حمایت و نصرت کنند. اگر بدون وجود رضایت عامه مردم، فقیهی بخواهد متصدی امور عمومی شود، اولاً ناکام است و ثانیاً از مشروعیت برخوردار نیست.
حضرت امام رضوانالله در نامهای که برای مرحوم آیتالله مشکینی بهعنوان رئیس خبرگان وقت نوشتند، روی این مسأله تکیه کردهاند و فرمودند که فقیهی که منتخب خبرگانِ منتخب ملت باشد، از مشروعیت برخوردار است. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز چند بار روی این مسأله تکیه کردهاند. وقتی چنین جایگاهی با خبرگان شکل میگیرد، مشخص است که بقیه مسائل در نظام، تحتالشعاع این جایگاه قرار میگیرد. قوه مقننه آنگاه مشروعیت دارد که شورای نگهبان مصوباتش را تایید کند و فقهای شورای نگهبان، منصوب رهبری هستند.
قوه مجریه نیز آنگاه مشروعیت پیدا میکند که رأی مردم به انتخاب رئیسجمهور، توسط فقیه عادل که منتخبِ منتخبان ملت باشد آن را تایید و به یک معنا، منصوب کند. حضرت امام رضوانالله نیز در این زمینه تعبیر نصب را بهکار بردند و رهبر معظم انقلاب هم دائماً در تایید رئیس جمهور منتخب، تعبیر نصب را به کار میگیرند.
قضا و جریان قضا و نظام قضایی نیز آنگاه مشروعیت دارد که رئیس آن را رهبر معظم انقلاب منصوب کرده باشد. بنابراین هر سه قوه مشروعیت خود را از ولایت فقیه میگیرند و مشخص است که چنین جایگاهی از چه اهمیتی برخوردار است و این مسألهای است که عامه مردم ما نسبت به آن، متوجه و متفطن باشند.
طبیعتاً خبرگان رهبری برای مسائل عادی و روزمره جامعه، دستور کار قانونی بر عهده ندارند؛ گرچه دغدغه دارند چراکه منتخب مردم هستند و باید از جریان عموم مُطّلع باشند و با مردم همراهی و همنوایی نشان بدهند و اگر مردم مشکلاتی دارند، آنها را بشنوند و این مشکلات را به مسئولان امر تذکر بدهند و پیگیری کنند. این نقشها البته برای مجلس خبرگان، نقشهای فرعی است. نقش اصلی این است که بر بقای شرایط در ولیفقیه نظارت کنند و اگر شرایط در ولیفقیه همچنان پایدار است، حمایت و برای مردم تبیین کنند و اگر هجمهای به ولیفقیه میشود، در موضع سپر قرار بگیرند.
در افکار و افواه عمومی معمولاً اینگونه جا افتاده که مجلس خبرگان رهبری جز برگزاری دو اجلاسیه در شهریور و اسفند هر سال کنشگری مؤثری ندارد. بهجز برگزاری اجلاسیه، خبرگان در طول سال چه اقدامات دیگری انجام میدهد؟
اعضای خبرگان بهخصوص در پنج کمیسیون به نامهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و... عضو هستند و میتوانند در دو کمیسیون بهصورت همزمان عضو باشند.
یک کمیسیون دیگری نیز وجود دارد که سالها پیش آیتالله احمد خاتمی درباره آن صحبت و یکی از مسئولیتهای آن را نظارت بر عملکرد رهبری عنوان کردند...
بله؛ علاوه بر این کمیسیونهایی که نام بردم، کمیسیون بسیار مهم دیگری تحت عنوان «کمیسیون تحقیق» وجود دارد. در انتخابات این کمیسیون، افراد بهصورت فوقالعاده ثبتنام میکنند و با دقت انتخاب صورت میگیرد. کمیسیون تحقیق، وظیفه نظارت و بحث درباره بقای ویژگیهای رهبری را بر عهده دارد و بر اساس آییننامه این کمیسیون، اگر ضرورت پیدا کرد، میتواند از رهبری برای ادای توضیحات، وقت بخواهد و سؤالات و نکاتش را مطرح کند. این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است، منتها مبنا این نیست که اعضای این کمیسیون تا وقتی به یک نقطه خاصی نرسیدهاند، مذاکرات و مصوبات خود را انتشار عمومی دهند؛ البته به خود اعضای مجلس خبرگان گزارش میدهند.
معمولاً کمیسیونهای خبرگان، هر دو هفته یکبار یا ماهی یک بار جلسه دارند و اینگونه نیست که در حد فاصل اجلاسیههای خبرگان، اعضای خبرگان کاری صورت ندهند. در جلسات این کمیسیونها همچنین از مسئولین مربوطه برای ادای توضیحات، دعوت به عمل میآید. به عنوان مثال، کمیسیون امنیتی از وزرای اطلاعات و کشور و کارشناسان مربوطه دعوت و اطلاعات مربوط به حوادث و وقایع امنیتی را مطالبه و درباره آنها سؤال میکند و اگر در مواردی، گزارشهایی به آنها رسیده باشد، پیگیری میکنند.
خودتان عضو کدام کمیسیون هستید؟
من عضو کمیسیون اقتصادی هستم.
فرمودید که خبرگان رهبری، شأن اجرایی و تقنینی ندارد. پس پیگیریهای خبرگان واجد چه شأنی است؟
پیگیریها از طریق مطالبهگری انجام میشود. رهبر معظم انقلاب، این مطالبهگری را از خبرگان خواستند و فرمودند شما که نماینده مردم هستید، باید مطالبهگری کنید. بر همین اساس، در جلسات کمیسیونهای خبرگان از مسئولین مربوطه سوال و پیگیری صورت میگیرد.
کمیسیون اقتصادی که بنده عضو آن هستم، تاکنون از وزیران اقتصاد، صنعت، معدن و تجارت(صمت)، رئیس سازمان برنامه و بودجه و همچنین رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی برای ادای توضیحات و پاسخ به پرسشها، دعوت به عمل آورده است. احیاناً برخی اطلاعات و اعتراضات که مردم به اعضای خبرگان منتقل میکنند، از سوی ایشان به مسئولین مربوطه منتقل میشود و چنانچه مسئولین پاسخی داشته باشند، شنیده و به مردم منتقل میشود. این حلقه وصل میان حاکمیت و مردم توسط خبرگان، از اهمیت بالایی برخوردار است ولو اینکه جزء وظایف ذاتی مجلس خبرگان نیست.
آیا مسئولین همان جنس اطلاعاتی که فرضاً به نمایندگان مجلس میدهند، به شما هم ارائه میکنند؟
ای بسا بیشتر، عمیقتر و دقیقتر. از آنجا که پاسخگویی در جلسات مجلس شورای اسلامی، عمومی است و انتشار پیدا میکند، ممکن است مسئولین مربوطه در ارائه اطلاعات با برخی محدودیتها و تَحفُّظ روبهرو باشند اما جلسات کمیسیونهای خبرگان، با چنین محدودیتهایی روبهرو نیستند.
علاوه بر پنج کمیسیون به اضافه «کمیسیون تحقیق» که فرمودید، آیا خبرگان کمیسیون دیگری هم دارد؟
بله؛ البته نام آن کمیسیون نیست بلکه «هیأت اندیشهورز» است.
این هیأت چه مسئولیتی دارد؟
این هیأت نیز به توصیه رهبر معظم انقلاب شکل گرفته و منتخبی از خبرگان برای اندیشهورزی درباره مسائل کلان نظام، عضو این هیأت شدهاند. این بحث، فراتر از مسائل خاص حوزه خبرگان است و تعیین موضوع آن هم در اختیار خود هیأت اندیشهورز قرار دارد. اعضای این هیأت، هر موضوعی که احساس کنند باید در دستور قرار بگیرد را در دستور کار قرار میدهند. افراد میان خودشان تقسیم کار میکنند و از کارشناسان، نخبگان و صاحبنظران برای اندیشهورزی حول مهمترین مسائل نظام، کمک میگیرند. طبعا حاصل چنین مسائلی در خبرگان اطلاعرسانی میشود و به سمع و نظر رهبر معظم انقلاب نیز میرسد و در تصمیمات کلان نظام، تاثیرگذار خواهد بود.
برگردیم به بحث درباره کمیسیون تحقیق. اشاره کردید که ثبتنام برای عضویت در این کمیسیون بهصورت فوقالعاده است. آیا معیار خاصی برای عضویت در کمیسیون تحقیق وجود دارد؟
بعضی مسائل نانوشته است و نمیتوانیم روی آنها تکیه کنیم اما در مجموع کسانی که برای عضویت در کمیسیون تحقیق کاندیدا میشوند از افراد باسابقهتر، برجستهتر، پختهتر و کسانی هستند که در دورههایی، مسئولیتهایی داشتهاند و با مسائل عمومی جامعه، محیط اطراف و کشورهای منطقه و نیز مسائل جهانی آشنایی، آگاهی و اطلاعات بیشتر و قدرت تحلیل بالاتری دارند.
رئیس کمیسیون تحقیق چه کسی است؟
رئیس کمیسیون تحقیق، انتخابی است. در یک دوره هشت ساله، چهار اجلاسیه در خبرگان برگزار میشود و در اولین اجلاسیه که عمر دو ساله دارد، هر کمیسیون هیأت رئیسه خود را حداقل برای ۲ سال انتخاب میکند.
برویم سراغ موضوع آزمون شورای نگهبان برای خبرگان. درباره بحث تایید صلاحیت علمی نامزدهای خبرگان همواره حرف و حدیثهایی وجود داشته است. مشخصا در دوره قبلی، برخی افراد حاضر به حضور در آزمون شورای نگهبان نشدند اما خود را واجد شرایط برای نامزدی میدانستند. آیا تنها راه احراز صلاحیت نامزدهای خبرگان، آزمون شورای نگهبان است؟
اصل بر این است که صلاحیت علمی افراد از طریق آزمون، احراز شود اما استثنائاتی هم وجود دارد. از جمله موارد استثنا میتوان به کسانی اشاره کرد که منصوب رهبری هستند برای مسئولیتهایی که مقتضای آن مسئولیت، اجتهاد است...
مثل وزارت اطلاعات...
بله؛ مثل وزارت اطلاعات یا ریاست قوه قضاییه و چند جای دیگر. در جاهایی که رهبری فردی را منصوب میکنند، فرض بر این است که ایشان، فقاهت آن فرد را احراز کردهاند.
آیا نمایندگان ولیفقیه در استانها هم شامل این استثنا میشوند؟
خیر. ممکن است نماینده ولیفقیه به درجه اجتهاد نرسیده باشد؛ چراکه تکلیف فقاهتی ندارد. فقط جاهایی که تکلیف فقاهتی دارند، مستثنی میشوند. از دیگر موارد استثنا، جایی است که فقهای شورای نگهبان به شکل اجماعی، قبول داشته باشند که کسی با توجه به سوابقی که داشته، تدریسهایی که انجام داده، کتابهایی که منتشر کرده و از شاگردهایی که پرورش داده، مجتهد است. در این صورت آن فرد نیازی به آزمون نخواهد داشت. در غیر این صورت، استثنا وجود ندارد و افراد برای احراز صلاحیت علمی باید آزمون بدهند.
اگر چند مرجع تقلید شناختهشده و معتبر روی صلاحیت علمی یک فرد اجماع داشته باشند، چطور؟ آیا این وضعیت یعنی اجماع مراجع، از جمله مصادیق استثنا از آزمون شورای نگهبان محسوب میشود یا خیر؟
در این وضعیت، اجماع معنا ندارد؛ زیرا آقایان یکجا جمع نمیشوند که بخواهند درباره کسی اظهار نظر کنند. اگر هم اظهارنظری صورت بگیرد، این اظهارنظرها معمولاً حالت فردی دارد.
منظور من از اجماع، صحه چند مرجع تقلید معتبر روی صلاحیت علمی یک فرد است.
اگر در این حد باشد، چهبسا شورای نگهبان بپذیرد اما نکتهای در اینگونه موارد است که جای عنایت دارد. آن نکته هم این است که شاگردان یک مدرس حوزه از نقطهنظر آن مدرس حوزه، ممکن است به لحاظ فقاهت افراد مقبولی باشند و تایید شوند اما دیگران که آن فرد را در درس خودشان ندیدهاند و از نظر علمی او را احراز نکردهاند، چنین تاییدی را نخواهند داشت. بنابراین بسیار کم اتفاق میافتد که یک فرد، مورد اجماع تمام مدرسین درجه اول حوزه قرار بگیرد.
نکته دیگری هم در مناسبات داخلی حوزه وجود دارد که باید به آن توجه شود. ممکن است یک مدرس یا استاد، تحتتأثیر روابط خاص استاد - شاگردی توصیهای کند یا یادداشتی بدهد یا تقاضای فرد درخواستکننده را بیپاسخ نگذارد. آیا این وضعیت، شهادت بر فقاهت است؟ یکی از بزرگان حوزه درباره فردی نوشته بود که وی به مدت ۱۰ سال از اصحاب درس ما بوده است. آیا میشود این دستخط را نشانه فقاهت و اجتهاد بگیریم؟ خیر، اینگونه نیست. آن فرد، صرفا در کلاس درس حضور پیدا کرده است.
یا به عنوان مثال اگر کسی در درس استادی، «مُستَشکِل» است، معمولاً برجسته میشود. مُستَشکِل به کسانی گفته میشود که موقع تدریس استاد، اشکال وارد میکنند و استاد را به چالش میکشند و استاد هم به آنها پاسخ میدهد. البته این اشکال وارد کردنها لزوماً بهمعنای برجسته بودن آن فرد یا افراد نیست. گاهی اوقات با اشکالی که فرد میگیرد، در واقع استاد را وادار به تأمل و پاسخ دادن میکند. در این صورت معنایش این است که آن فرد، درس را به خوبی فهمیده و برای همین، ایرادی به ذهنش رسیده و خیلی هم بیراه نیست.
اما گاهی اوقات، برخیها بیخودی مُستَشکِل هستند و اشکال میگیرند و اگر دقت کنیم میبینیم که گوش میکنند اما اعتنایی ندارند و رد میشوند. اینها همگی موارد و نمونههایی هستند که نشان میدهد، طلبهای که پای درس استادی است، آیا از فهم و توانایی علمی برخوردار است یا خیر. ممکن است فردی حتی ۱۵ سال هم پای درس اساتید شرکت کرده باشد یا تمام عمرش را درس خارج خوانده باشد، اما در آخر نتواند درس بدهد.
تشخیص مُستَشکِلبودن، به عهده چه کسی است؟
تشخیص مُستَشکِل بودن، کار استاد است و کار دیگران نیست.
یعنی شورای نگهبان یک نظرسنجی از اساتیدی که فرد یا افرادی پای درس آنها حضور داشتهاند و حالا نامزد خبرگان شدهاند انجام میدهد؟
به یک معنا اینجا استاد است که میتواند بگوید فلانی از شاگردان من، فرد ورزیدهای است...
یعنی نظرسنجی صورت میگیرد؟
نظرسنجی معمول نیست...
چون موضوعی که گفتید، فقط از طریق نظرسنجی از اساتید و مدرسین قابل استنتاج است...
این مُستَشکِل بودن از نقطهنظر استاد مشخص میشود؛ اگر از استاد آن فرد سؤال شود، میتواند مستشکل بودن را تایید یا رد کند اما نظرسنجی در این باره چندان معمول نیست.
برویم سراغ هجمه علیه خبرگان رهبری در باب امر نظارت؛ شما درباره کمیسیون تحقیق و کارکرد مهم آن صحبت کردید. با این حال، جریان ضد انقلاب همواره مدعی بوده که خبرگان در عمل هیچگونه نظارتی ندارد و نسبت میان خبرگان و رهبری معکوس شده است. ارزیابی شما درباره چنین ادعاهایی چیست؟
بر اساس اقتضای قانون اساسی و اقتضای آییننامه داخلی خبرگان، خبرگان باید بر رهبری از حیث دوام و استمرار شرایطی که در قانون اساسی برای رهبری در نظر گرفته شده، نظارت کنند. بیایید ذهنمان را از این پیشفرض که هماکنون رهبری با حضرت آقاست، خالی کنیم و فرض را بر این بگیریم که فردی دیگر بهعنوان رهبر تعیین شده و در این جایگاه قرار گرفته و اینگونه هم نیست که او از برجستگیهای حضرت امام یا رهبر عزیز امروز ما برخوردار باشد، بلکه در یک سطح فروتر اما بالاتر از شأن و شخصیت سایر فقها در جامعه است. در این وضعیت، مسأله نظارت بیشتر ظهور و بروز و معنا پیدا میکند.
در عین حال آنچه موجب شده تا چنین تصور غلطی نسبت به عملکرد مجلس خبرگان پدید بیاید، حقیقت شخصیت و عظمت رهبر معظم انقلاب پس از ارتحال حضرت امام تاکنون بوده است. اگر این سخن را اکنون بیان میکنم، ایبسا بعد از ارتحال امام (ره) معنی نداشت چون حضرت آقا تازه انتخاب شده بودند. البته ایشان همان موقع هم یکی از اعضای مجلس خبرگان بودند که با برجستگیهای شخصیتی و سوابقی که قبل و بعد از انقلاب داشتند، توسط خبرگان انتخاب شدند. ایشان خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب، با وجود نقشآفرینی در مسئولیتهای مهم و ظهور و بروز آثار و برکات شخصیتیشان، فاصله چندان عمیقی با دیگران نداشتند، اما ایشان به مدت ۳۴ سال است که انقلاب اسلامی را در شرایط بسیار سخت، چه از نظر وضعیت داخلی و چه از نظر اوضاع خارجی و بینالمللی مربوط به نظام جمهوری اسلامی، رهبری کردهاند.
برای نمونه، شما فتنه ۸۸ را در نظر بگیرید. با اینکه بخشی از جامعه بهخاطر عملکرد عدهای دچار سؤال و فتنه شده بود، اما رهبر انقلاب در برابر فتنه، بسیار قوی و موفق ظاهر شدند و فتنه را با حکمت و درایت مهار کردند. البته این فتنه ریشه در خارج هم داشت و شاید نقطه آغازین آن در داخل بود اما در ادامه، بیگانگان بر آن سوار شدند و برای همین نیز ماهها بعد از فتنه، ما شاهد آثار فتنه بودیم اما بحمدالله رهبر انقلاب توانستند آن را مدیریت کنند.
مسأله تحریمها و فشارهای وارده بر کشور و ملت، اتحادهایی که در خارج شکل گرفته و خارج و داخل را به یکدیگر متصل و مرتبط ساخته، موارد دیگری هستند که در زمان رهبری حضرت آیتالله خامنهای شدت گرفتند. در حوادث سال گذشته شاهد بودیم که آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی و ارتجاع منطقه و همچنین سران گروهکهای معارض نظام جمهوری اسلامی برای براندازی نظام، با یکدیگر کاملاً متحد و متشکل شدند. در این حوادث، سرمایه بسیار سنگینی گذاشته شد و همه رسانهها بهکار گرفته شدند تا ذهنیت ملت ما بهویژه نسل جوان و نوجوان که طی سالها در فضای مجازی روی ذهنشان کار شده بود، به سمت فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران سوق داده شود. آنها کار را تمام شده میدانستند اما در نهایت شکست خوردند.
در مدیریت این قبیل حوادث باید سنجید که جایگاه رهبری کجاست و چه ظرفیتی دارد. رهبری به خوبی نشان دادهاند که عوامل داخلی و خارجی فتنه را میشناسند و با تحلیل و تبیین صحیح موضوعات، بحرانها و فتنهها را به شایستگی مدیریت میکنند. از طرف دیگر، حضرت آیتالله خامنهای در دوران ریاست جمهوری و ای بسا قبل از آن، دو نکته کلیدی را در نظام مورد توجه ویژه قرار دادند، نخست، امنیت ملی و دفاع و دوم، رشد و پیشرفت علمی و عقلانی ما. ایشان همواره صحنه را به گونهای مدیریت کردهاند که امروز کشورمان از نظر قدرت دفاعی، سرآمد منطقه است و بزرگترین دشمن نظام اسلامی یعنی آمریکا، جرات پاسخگویی به حمله موشکی ایران را ندارد.
ایشان همچنین توانستهاند در منطقه نیز تأثیرگذار باشند و کاری کنند که فلسطینیها از انتفاضه سنگ به انتفاضه موشک برسند و از موقعیت بسیار مظلومانه گذشته خارج شوند. فلسطینیها امروز روزانه بیش از ۱۰ عملیات در قلمروی صهیونیستها صورت میدهند. نفوذ در سایر کشورهای منطقه نظیر عراق و لبنان و ... نیز از دیگر ابعاد مدیریت هوشمندانه رهبر انقلاب است.
برای توصیف بیشتر و بهتر ابعاد مدیریتی رهبر انقلاب، لازم است خاطرهای را ذکر کنم. در دوره مجلس هشتم یا نهم، دعوتی از سوی مجلس سنای الجزایر از مجلس شورای اسلامی برای شرکت در یک اجلاسیه در این کشور، صورت گرفت. رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، مرا به الجزایر اعزام کرد. میزبان ما بعد از کنفرانس و ضیافت شام، طی نطقی اعلام کرد که ما از ناحیه ایران احساس عزت میکنیم که یک کشور مسلمان با وجود همه تحریمها و فشارهای بینالمللی، به لحاظ رشد علمی و فناوری به جایی رسیده که هیچ کشور مسلمان دیگری، نرسیده است. او گفت که با وجود اینکه کشورهای دیگر مورد حمایت آمریکا و اروپا هستند اما چنین پیشرفت علمی و فناوری را نداشتهاند.
موقعیت فعلی ما در پزشکی، حاصل پیشرفتهای علمی ما است. رهبر معظم انقلاب دائما دانشمندان کشورمان را مورد عنایت و حمایت قرار دادهاند، با آنها دیدار داشتهاند، سخنان آنها را شنیدهاند و به پیشنهادات آنها توجه کردهاند. با هدایتهای رهبر انقلاب، به پیشرفتهای علمی بسیار خوبی رسیدهایم که در منطقه یگانه و بینظیر است.
با وجود همه این موارد که ذکر کردم، خبرگان که ناظر بر رهبری هستند، باید چه بگویند و چه قضاوتی داشته باشند و در هر اجلاسیه خبرگان که ظرفیتها، تواناییها و ویژگیهای رهبری بررسی میشود، آیا باید دست به تحسین بزنند یا انکار کنند؟ اگر انکار کنیم، آیا عادلانه خواهد بود؟ یقیناً غیرعادلانه است. کدام رهبر در کدام کشور جهان، ۱۰ درصد ظرفیتها و تواناییهای رهبر انقلاب را دارد که ما در مقام مقایسه میگوییم چرا خبرگان ساکت هستند و چیزی نمیگویند؟
درباره صفبندی جریانات سیاسی برای انتخابات خبرگان امسال هم صحبت کنیم. به نظر شما این صفبندی چگونه خواهد بود؟ چه شباهتها و تفاوتهایی با دوره قبل خواهد داشت؟
در دوره قبل مرحوم هاشمی رفسنجانی لیست جداگانه داد و جامعه روحانیت و جامعه مدرسین (جامعتین) با همدیگر، لیست مشترک دادند. در خصوص تهران، جامعه مدرسین اسم مرحوم هاشمی را در لیست خود نگذاشت چون نسبت به اسم ایشان حساسیت داشت. خداوند رحمت کند مرحوم آیتالله یزدی را که گفت ما (جامعه مدرسین) لیستمان را در تهران ۱۵ نفره میدهیم و شما (جامعه روحانیت) لیستتان را ۱۶ نفره بدهید و به این شکل تفاهم صورت گرفت. جامعه روحانیت مبارز برخلاف جامعه مدرسین قبول کرد که نام هاشمی رفسنجانی در لیست تهران باشد؛ با این حال مرحوم هاشمی مستقلاً لیست داد و اتفاقاً لیست او رأی آورد که البته مشترکات آنهم زیاد بود.
وضعیت در شرایط فعلی چگونه است؟ نسبت جامعه روحانیت و جامعه مدرسین برای انتخابات آینده خبرگان چگونه تعریف میشود؟
چند نفر از اعضای جامعه روحانیت مبارز اخیراً جلسهای را با جناب آقای «حسینی بوشهری» رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برگزار کردند. در این جلسه تفاهم کامل حاصل شد تا جایی که ممکن است، در کل کشور لیست مشترک بدهیم. در این جلسه مطرح شد که در صورت بروز برخی موارد استثنا نظیر آنچه در انتخابات خبرگان در سال ۹۴ ایجاد شد، با تفاهم همدیگر لیستها را جداگانه بدهیم. در مجموع و تا جای ممکن، لیست جامعتین با عنوان «جامعتین»، بهصورت مشترک در کل کشور منتشر خواهد شد.
سرلیست چهکسی خواهد شد؟
هنوز در این زمینه بحثی نشده و نمیدانم چه کسی سرلیست خواهد شد.
به نظرتان جریان مقابل جامعتین، چگونه ظاهر خواهد شد؟
یک وقتی مرحوم هاشمی سرکرده بود و میتوانست لیستی بدهد امروز که چنین شخصیتی نیست بعید میدانم کسی بتواند جای وی چنین جایگاهی را احراز کند و بخواهد لیستی ارائه دهد اما در عین حال ممکن است چنین اتفاقی بیفتد.
آیا سیدحسن خمینی هم میتواند در جایگاه بستن لیست مستقل ظاهر شود؟
باید دید که آیا شورای محترم نگهبان وی را تأیید میکند یا خیر. اگر صلاحیت او تأیید شود، نمیدانم که آیا برای ارائه لیست ورود خواهد کرد یا خیر.
منبع: ایرنا