دوربرگردان سیاستی

سیاست باید انعطاف‌پذیر باشد و در مسیر خود همواره امکان دوربرگردان را در نظر بگیرد. حتی اگر سیاست اولیه اشتباه نباشد، از آنجا که ممکن است در طول زمان به دلایل پیش‌گفته دچار تغییر شویم و اصلاح سیاست ضروری شود، پس باید دوربرگردان در دسترس باشد نه آنکه مجبور شویم تا پایان راهی را برویم که هزینه‌زا است.
تصویر دوربرگردان سیاستی

به گزارش سایت خبری پرسون، عباس عبدی در یادداشتی نوشت: یکی از خوانندگان نوشته‌هایم پیامی فرستاد و در آن توضیح داد که اشتباهی وارد بزرگراه خارج از شهر شد. پس از چند کیلومتر متوجه اشتباه شد و باید مسیر را برمی‌گشت بنابراین دنبال یک دوربرگردان یا زیرگذر و خلاصه مسیری بود که به آن سوی بزرگراه رفته و برگردد. حدود ۱۲۰ کیلومتر می‌رود تا بتواند برگردد. او نوشته بود به نظر می‌رسد که در سیاست هم همین مسیر را طی می‌کنیم تا حداکثر ممکن باید برویم و هنگامی که به مقصد رسیدیم تازه متوجه می‌شویم که اینکه مقصد اصلی نبود و از آنجا دور می‌زنیم تا به جای اول برسیم و مسیر درست را انتخاب کنیم. خب! چه ایرادی دارد که در طول این مسیر علایمی قرار دهیم که مقصد را نشان دهد و اگر اشتباه است، دوربرگردانی برای راننده وجود داشته باشد تا مجبور به طی تمام مسیر نگردد.

واقعیت این است که سیاست عمومی باید به گونه‌ای انعطاف‌پذیر طراحی شود. به چند علت؛ اول اینکه سیاست امر جمعی و مرتبط با سرنوشت و منافع یک ملت است و با سرنوشت فردی فرق دارد. ما می‌توانیم برای خودمان تصمیمات ریسکی و پرخطر بگیریم. به جاهای خطرناک برویم. سرمایه‌گذاری‌های ریسکی کنیم و... چون اختیار خود را داریم، ‌گرچه در این زمینه هم برخی مخالف هستند و مثلا خودکشی را جرم می‌دانند، ‌گرچه فرد صاحب جان و مال خود است، حق به آتش کشیدن و اتلاف آن را ندارد، ولی اگر از موارد حاد بگذریم، انسان‌ها مالک و اختیاردار جان و مال خود هستند و می‌توانند درباره آنها آن‌گونه که می‌خواهند تصمیم بگیرند. ولی سیاست چنین نیست. از یک‌سو سیاستگذاران مالک و صاحب خیر و شر مردم نیستند، بلکه به نوعی نمایندگی و وکالت سیاستگذاری را دارند. این وکالت نیز محدود به خیر عمومی است و عرف عقلا باید متضمن آن باشد.

از این رو مستلزم میانه‌روی است، به این معنا که باید میل به میانه کرد و از ریسک‌های ناشی از افراط و تفریط پرهیز نمود، کاری که در حوزه شخصی مجاز و حتی مفید است، در امر عمومی مجاز نیست. دلیل دوم سیال بودن امر سیاست و تحول جامعه است. از یک‌سو جامعه در حال تحول است. نسل‌های جدید با ارزش‌ها و افکار جدید وارد میدان می‌شوند، از سوی دیگر تغییرات شهرنشینی، جمعیتی، ارتباطی، فناوری و اقتصادی کل بازی سیاست را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد و بالاخره و مهم‌تر از همه اینکه سیاست به ویژه سیاست بین‌الملل بیش از هر چیز محصول موازنه قواست و چون اتحادها و دشمنی‌های میان کشورها ممکن است تغییرات جدی کند، موازنه قوای آنها نیز نسبت به هر کشوری تغییر می‌کند و مستلزم تغییر سیاست است، ضمن اینکه تحولات بین‌المللی و فناوری و اقتصادی نیز بسیار سریع‌تر از آنچه که فکر می‌کنیم رخ می‌دهد.

بنابراین سیاست باید انعطاف‌پذیر باشد و در مسیر خود همواره امکان دوربرگردان را در نظر بگیرد. حتی اگر سیاست اولیه اشتباه نباشد، از آنجا که ممکن است در طول زمان به دلایل پیش‌گفته دچار تغییر شویم و اصلاح سیاست ضروری شود، پس باید دوربرگردان در دسترس باشد نه آنکه مجبور شویم تا پایان راهی را برویم که هزینه‌زا است.

سیاست معطوف به خیر عمومی است و مستلزم مشارکت جمعی نیز هست. توافق و تفاهم عمومی شرط لازم آن است. سیاست مبتنی بر ریسک بالا به لحاظ اخلاقی موجه نیست. این مساله نه فقط برای حکومت‌ها بلکه برای سیاست احزاب و گروه‌ها نیز باید درنظر گرفته شود. راهی را نباید رفت که دوربرگردان آن غیرممکن و پرهزینه باشد. متاسفانه کسانی که در سطح سیاست بین‌الملل از چنین ایده‌ای دفاع می‌کنند در سطح سیاست داخلی با آن مخالفت می‌کنند و برعکس. این یک قاعده کلی برای هر دو سیاست است.

منبع: اعتماد

503692

سازمان آگهی های پرسون