به گزارش سایت خبری پرسون، اصلاحطلبان این تلقی و ارزیابی را دارند که هرچه تلاش بکنند، حضور قدرتمندی در مجلس دوازدهم بعد از جریان یکدستسازی قدرت پیدا نخواهند کرد و در بهترین سناریو و حالت ممکن تنها چند نماینده این جریان، آنهم نمایندگان نهچندان قدرتمند میتوانند به مجلس دوازدهم راه پیدا کنند.
به همین دلیل واقعا اصلاحطلبان اکنون انگیزهای برای انتخابات ندارند که از آنها انتظار داشته باشیم برنامهریزی مشخص، ائتلافسازی، چارت سازمانی انتخاباتی و هدفگذاری انتخاباتی داشته باشند.
اما اشکال کار اصولگرایان جای دیگری است که ناظر بر فقدان توان از سوی اصولگرایان برای افزایش مشارکت است. به هر حال عملکرد مجلس یازدهم و دولت سیزدهم به نحوی بود که مردم دیگر اعتمادی به این جریان ندارند و از این نظر اصولگرایان هم نمیتوانند کاری برای جذب و افزایش مشارکت انجام دهند. از طرف دیگر بخشی از جریان اصولگرا با هرگونه تحرک، اقدام و تصمیمی برای افزایش مشارکت مخالف است و آن را یک خطر بزرگ میداند؛ چون باعث حذف آنها میشود. برای اینکه این نکته را بهتر درک کنیم، به انتخابات سال ۹۲ و بهویژه سال ۹۶ بازگردیم که آرای حسن روحانی بیشتر شد. در انتخابات سال ۹۶ رقیب آقای روحانی یعنی سیدابراهیم رئیسی ۱۵ میلیون رأی کسب کرد. در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ هم رئیسی با تمام حمایتهای سیاسی و رسانهای و محدودیتهای شورای نگهبان در رد صلاحیت چهرههای مهم از انتخابات، تنها توانست ۱۸ میلیون رأی کسب کند. این به چه معناست؟! به آن معناست که ابراهیم رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰ تنها توانست حدود سه میلیون رأی بر آرای قبلی خود بیفزاید. پس مطمئن باشید اگر در انتخابات ۱۴۰۰ یک حسن روحانی دیگر یا یک کاندیدا و رقیب جدی در مقابل سیدابراهیم رئیسی حضور مییافت، نهتنها باعث افزایش مشارکت میشد، بلکه رأی رئیسی همان ۱۵ میلیون یا کمتر از آن بود و اصلا او رئیسجمهوری نمیشد.
پس باید اذعان کرد که در مشارکتهای بالا جریانات تندرو اصولگرا اساسا حرفی برای گفتن ندارند و امکان انتخاب آنها تقریبا نزدیک به صفر خواهد بود و کلا از ساختار سیاسی حذف خواهند شد. از اینرو است که اتفاقا جریان تندرو اصولگرا به همین بیبرنامگی اصولگرایان و همچنین تشتت و بیبرنامگی اصلاحطلبان برای انتخابات بهشدت علاقهمند هستند؛ چون به دنبال آناند که انتخابات پیشرو یک انتخابات کاملا سرد باشد و در حداقل مشارکت ممکن برگزار شود؛ چون همین فضای سرد انتخاباتی و کاهش مشارکت است که زمینه را برای حضور مجدد آنها فراهم میکند. البته دولت رئیسی هم بیمیل به چنین فضایی نیست؛ چراکه حضور این افراد از جریان تندرو اصولگرا باعث شکلگیری مجلسی خواهد شد که کمتر مزاحم کار دولت است. اما اگر افزایش مشارکت شکل بگیرد و از دیگر جریانها و احزاب بهویژه اصلاحطلبان، نمایندگان قدرتمندی در مجلس دوازدهم حضور پیدا کنند، یقینا اختلافات جدی بین دو قوه شکل میگیرد و این مطلوب نگاه دولت سیزدهم نیست. پس میتوان گفت که دولت رئیسی بیمیل به کاهش مشارکت نیست.