آش رفتارهای صداوسیما آنقدر شور شد که صدای اصولگرایان را هم درآورد

سرانجام آش‌ رفتارهای انحصاری و تک‌محورانه صدا و سیما به اندازه‌ای شور شد که صدای طیف‌های مختلف اصولگرا را هم به آسمان بلند کرد.
تصویر آش رفتارهای صداوسیما آنقدر شور شد که صدای اصولگرایان را هم درآورد

به گزارش سایت خبری پرسون، محمدصادق جوادی حصار سخنگوی حزب اعتماد نوشت: «رسانه‌ای برای جناح اقلیت» عنوان یادداشت محمدصادق جوادی حصار برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: سرانجام آش‌ رفتارهای انحصاری و تک‌محورانه صدا و سیما به اندازه‌ای شور شد که صدای طیف‌های مختلف اصولگرا را هم به آسمان بلند کرد. وضعیتی که بسیاری از تحلیلگران و دلسوزان کشور از قبل درباره ظهور آن هشدار می‌دادند، اما توجهی به آن نمی‌شد تا اینکه آرام آرام مرجعیت صدا و سیما کاملا از دست رفته است.

1) وقتی رسانه‌ای به صورت فردی و تک‌محورانه اداره می‌شود، لاجرم مدیریت فردی هم معمولا با سفارش و توسعه جناح حاکم همراه است، در این میان، کفه ترازوی عرصه سیاسی به نفع حامیان جریان مورد نظر سنگینی می‌کند.

من بارها اشاره کرده‌ام که صدا و سیما به بخش تصویری روزنامه کیهان بدل شده است. به عبارت روشن‌تر، هر آنچه در روزنامه کیهان بازتاب پیدا می‌کند، به صورت صوتی و تصویری در صدا و سیما منعکس می‌شود.

به این دلیل است که صدا و سیما، رسانه ایران و ایرانی به معنای واقعی کلمه نیست، بلکه رسانه جناح قالب کشور (بخش خاصی از جناح حاکم) است. این روند صدا و سیما را از دو خصیصه اصلی که یکی فراگیری و دیگری علمی بودن است، خالی می‌کند.

صدا و سیمای ایران فراگیر نیست، چون جناح‌های فکری، فرهنگی و سیاسی که به قول امام (ره) باید در این دانشگاه تدریس کنند، جایی در این رسانه ندارند. دانشگاه صدا و سیما (به معنای عام آن) باید در برگیرنده همه جریانات فکری و فرهنگی کشور باشد (که نیست)، این رسانه واگو‌کننده همه آرا و نظرات صاحبان فکر و اندیشه نیست. از این منظر، فراگیری و شمول و قاعده‌بخشی صدا و سیما را باید از دست رفته دانست.

2) چون صدا و سیما فراگیر نیست و شمولیت ندارد، از فواید علمی و بهره‌مندی از توانایی‌های علمی و کارشناسی کشور در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بهره لازم را نمی‌برد. چون صاحبان علم و نظر و اندیشه برای بیان آرا و نظراتشان به هر دری نمی‌زنند و خودشان را به هر شکلی به این تریبون نمی‌چسبانند. بلکه تریبون‌های صداوسیماست که باید به دنبال آنها باشد و از آنها بخواهد که آرا و نظراتشان را ارایه کنند.

حتی نظرات شاذ، خاص و منحصربه فرد علمی در یک رسانه فراگیری باید به نقد گذاشته شود تا جامعه امکان تشخیص سره از ناسره را پیدا کند. این در حالی است که صداوسیما به تریبون جمهوری اسلامی؛ آن‌هم به صورت کاملا یکطرفه بدل شده است. دانش ملی، تربیت ملی و علوم همگانی در این رسانه جایی ندارد. حتی در حوزه‌های علمیه که صدا و سیما تلاش می‌کند خود را به آن نزدیک کند، آرا و نظرات فراوانی وجود دارند که خلاف رویه‌های موجود در صداوسیما عمل می‌کنند.

در حوزه‌های علمیه سراسر کشور نظرات مختلف، منتقد و مخالف فرصت طرح و بیان دارند اما در صدا و سیما یک چنین امکانی فراهم نیست. نظرات کارشناسانه علمی و فقهی (جدا از نظرات کلامی و...) در حوزه‌های علمی مطرح شده و در خصوص آن مباحثه می‌شود که جایگاهی در صدا و سیما ندارد.

صدا و سیما فقط بدل به تریبون یک جریان خاص سیاسی شده است و این دیدگاه‌ها را بازتاب می‌دهد. صدا و سیما در یک کلام به یک دستگاه تبلیغاتی بی‌اثر برای جناح حاکم بدل شده است. به همان میزانی که صدا و سیما آبشخور خود را کوچک‌تر کرده است و از محدوده کوچکی از ظرفیت‌های کشور بهره‌برداری می‌کند، به همان میزان هم مخاطب کمتری را پیدا می‌کند و مرجعیت خود را از دست می‌دهد.

به همین دلیل است که صدا و سیما در بین انواع و اقسام رسانه‌های کشور، (حتی فضای مجازی) حرفی برای گفتن ندارد و در برابر آنها سپر انداخته است. این در حالی است که در بسیاری از بخش‌ها و حوزه‌ها، مردم در گردآوری خبر، تحلیل، تئوری و...خود را بی‌نیاز از صدا و سیما می‌دانند و نیازهای خود را از طریق رسانه‌های دیگر تامین می‌کنند.در واقع صدا و سیما را برآورنده نیازهای خود نمی‌دانند و حاضر نیستند مناسبات ارتباطی خاصی با این رسانه برقرار کنند. این خطری است که مرجعیت رسانه را از داخل به خارج منتقل کرده است.

492002

سازمان آگهی های پرسون