به گزارش سایت خبری پرسون، لطفاً هرچه نقشه و نمای نامانوس در ساختمانهای شهر میبینید، بد و بیراهش را به معماران نگویید. نه به خاطر آنکه روز معمار است این را میگویم نه حتی به خاطر آنکه در دانشگاه معماری خواندهام! میگویم، چون از میان همه مهندسانی که در ساختن چهره شهر نقشی دارند، معماران اولین کسانی هستند که به بهانههای مختلف از نقش آنها صرف نظر میشود.
سوم اردیبهشت «روز معمار» و سالروز بزرگداشت «بهاالدین محمد» یا همان «شیخ بهایی» معروف دانشمند بزرگ ایرانی است که علاوه بر احاطه بر علوم فلسفی، دینی، نجوم و ریاضیات، مهندسی، طراحیهای خارقالعادهای داشته و آثار و بناهای بازمانده از او از عجایب زمان است. «منارجنبان» و «حمام شیخ بهایی» در اصفهان از شاهکارهای مهندسی این معمار صاحبسبک است که تا به امروز مانندی نداشتهاند.
خانه شما معمار داشته است؟
روز معمار بهانه خوبی بود برای آنکه از فخر و مباهات آثار تاریخی و بینظیر معماری ایرانی سخن میگفتیم. همانها که برخی ممالک غربی آرزوی داشتن یک کدامشان را دارند اما ما روی دیوارهایشان مینویسیم: «رامین + لیلا ۲۸ / ۰۵ / ۱۳۸۶» و یک قلب نامتقارن هم کنارش نقش میزنیم. شاید باید از «تخت جمشید» گرفته تا «پل طبیعت» به خلق این همه زیبایی بنازیم یا به خاطر مقرنسهای مساجدی همچون «مسجد نصیرالملک» باد به غبغب بیندازیم و از داشتن این شبه معجزاتِ چشمنواز معماری، غرّه شویم.
شاید بهتر بود برای دربهای چوبی و مشبّک، شیشههای رنگی و ستونهای سنگی و حوضهای معصومانه آبی وسط حیاط خانه ایرانی ابراز دلتنگی کنیم و در حالی که کنج آپارتمانهای بیروح خود نشستهایم، بگوییم که «گرچه چنین هستیم، اما چنان بودیم». ولی خب، چه کاری است؟ این بار را بیایید از کف کوچه پس کوچههای وسط شهر حرف بزنیم، از همین خانههای معمولی اجارهای. از اینکه چه بر سر آنها و چه بر سر ما آمده است.
با کمال احترام به «شیخ بهایی» که در تسلط به ریاضیات و مهندسی و معماری و ساخت آثار منحصر بهفرد و خارقالعاده معماری، کمنظیر یا حتی بینظیر است بهتر از آنچه به جا مانده است، سخن بگوییم.
مثلاً از اینکه چه شد که بعد از آن همه معماری تاریخساز، در کوچه هشت متر وسط نمای یک ساختمان چهار طبقه یک برج میلاد به انضمام دو شیر شبیه شیرهای تخت جمشید سبز میشود! از اینکه چرا از ده آپارتمان یک کوچه، هشت موردشان نمای رومی زدهاند. از اینکه گلاب به روی همه شما، درب سرویس بهداشتی منزلتان چرا از وسط سالن پذیرایی و روبروی آشپزخانه باز میشود! از اینکه چرا با گذاشتن تخت خواب توی اتاق، درب کمد دیواریتان دیگر باز نمیشود! از این بگوییم که از نگاه خودتان منزلتان معمار داشته است؟ یا به جای معماری و طراحی، صرفاً از طریق بنّایی بنا شده است!؟
تاختوتاز نمای رومی در فقدان معماری ایرانی
اگرچه این روزها بنا بر قوانین، باید در «فاز یک» یا «مرحله طراحی» ساختمان، مُهر و امضای یک مهندس معمار ضمیمه کارتان باشد، اما تجربه نشان میدهد معماران از اولین کسانی هستند که از پروسه ساخت و ساز حذف میشوند.
قاعده کار آن است که برای به آسمان کشیده شدن یک ساختمان، یک مهندس معمار طراحی کند و یک مهندس عمران حساب کتاب اعداد و ارقام را گردن بگیرد؛ اما در مرحله اجرایی، پروژه تسلیم مهندسان عمران میشود، مگر آنکه حرف یک پروژه کلان در میان باشد که سازوکار قراردادهای آن، معماران را تا آخرین مرحله درگیر پروسه ساخت و ساز نگاه دارد.
کنارهگیری یا کنار گذاشته شدن معماران، هم به ضرر خودشان تمام میشود که محل کسب درآمدشان را از دست میدهند و هم به ضرر ساختمانی که دیگر دلسوزی ندارد چراکه در مرحله اجرایی، برای آنکه ساخت و ساز بر زمین نماند، به راحتی از شایدها و بایدهای معمارانه صرف نظر میشود و این ماجرا فقط به نفع کارفرمایی است که میخواهد پول کمتری خرج کند.
معمارها، اغلب در تداخلی تعارضگونه با بخش فنی ساختمان و حتی کارفرمای پروژه هستند. معمار میگوید باید با پنجرهای با فلان ابعاد از فلان ضلع ساختمان نور بگیریم، مهندس عمران میگوید «نور میخواهیم چه کار! اینجا به خاطر طول سقف، باید ستون داشته باشیم». معمار میگوید تنها جایی که در اتاق برای کمد دیواری است، آن گوش دست چپ است، مهندس تأسیسات میگوید: «قید آنجا را بزن، آنجا محل عبور کانال کولر و داکت تأسیسات است!» معمار میخواهد نمای آپارتمان را با ترکیبی از رنگ آجری و سفید و ذغالی طراحی کند، اما کارفرما اصرار دارد با سنگ تراورتن «نمای رومی» بزند تا چشم محله کور را کند.
گرچه ماههای اولی که اجرای نمای رومی در شهر به چشم میخورد، یک حس باکلاس بودن را در بیننده القا میکرد، اما به مرور کار به جایی رسید که چهره محلهها و کوچهها را، سنگهای استخوانی و کرم رنگ این سبک میساخت و هر ساختمان در حال ساختی که میدیدید به سراغ آن رفته بود؛ غافل از آنکه فراوانی و تکرار بیش از حد هر چیزی از ارزش و اهمیت آن میکاهد.
میزان استفاده از نمای رومی که بدون هیچ دلیل مشخصی به الگوی ساختمانسازی در دهه اخیر تبدیل شده بود در محلههای مختلف آن قدر زیاد و زننده شد که بالاخره شهرداری اجرای آن را از اواخر سال ۹۷ در پایتخت کشور ممنوع کرد و به مرور این ممنوعیت در شهرهای دیگر نیز اعمال شد. البته باید این نکته را اضافه کنیم که نمای رومی هیچ ارتباطی به معماری رومی ندارد اما تکرار بیش از اندازه آن، کارشناسان و معماران را نگران نوعی هویتزدایی کرد چراکه کثرت استفاده از نمای رومی، فارغ از آنکه نشانهای از معماری ایرانی و اسلامی باقی نگذاشت، باعث فراموش شدن تنوع در سبک و سلیقه نیز شده بود.
مهندسان نقّاشی در جدال با مهندسان بنّایی
علیرغم آنکه بخش طراحی و اجرایی یک پروژه باید به مثابه دو بال یک پرنده در تعامل و هماهنگی یکدیگر عمل کنند؛ اما از یک جایی که نمیدانیم دقیقاً کجاست و از یک ریشهای که نمیدانیم دقیقاً چیست، میان این دو دسته اختلاف آب و روغنی میافتد. میان «معماریها» و «عمرانیها»! اختلافی که برخی معتقدند به خاطر کنار گذاشته شدن معماران و طراحان از پروسه خلق یک ساختمان بوده و برخی دیگر میگویند در پی تعارضها و تداخلهای این دو بخش به وجود آمده است.
این اختلاف تا ابتدای راه یعنی محل تحصیل هم کشیده شده است. تواریخ مکتوب بچههای معماری و عمران میگوید در موارد بسیاری، تفکیک دانشکدههای معماری به علت اختلافات بین دانشجویان دو رشته بوده است. عمرانیها معتقدند یک مهندس معماری چیزی از حساب و کتابهای «زلزله» و «مقاومت مصالح» و «خاک و سیالات» و «فولاد» نمیدانند. معماریها ادعا میکنند یک مهندس عمران، خوشبینانه از پس ساختن یک ساختمان چهار پنج طبقه برمیآید که البته طراحیهای آن نیز حاصل کپی کردن بوده است. عمران به معماری میگوید «مهندس نقاشی» و معماری به عمران میگوید «مهندس بنایی».
البته این کلکل علیرغم مرز باریکی که با یک جدال واقعی دارد، در اغلب اوقات به یک مزاح نزدیک است. حکایت «عمران» و «معماری» حکایت پرسپولیس و استقلال است. هر دو نامدار هستند و طرفداران بسیار زیادی دارند اما انتهای همه رقابتها، آنجا که حرف یک بازی بزرگ و سطح بالا در میان باشد، هر دو باید در یک تیم کنار هم بازی کنند تا بازی را نبازند.
گزینههای روی میز برای دانشجویان معماری
از آن زمان که معمارها، سالهای سال توی ساختمانهای نیمهکاره خاک میخوردند تا به صورت تجربی و با ذره ذره زیستن بیاموزند که یک بنا، یک خانه، یک مدرسه، یک بهداری یا یک مسجد چگونه باید باشد و چگونه نباید باشد، سالهای سال میگذرد. حالا یادگیری تجربی معماری، جای خود را به چند رشته دانشگاهی داده است.
روزگاری با آوردن اسم «معمار» تصویر یک مرد ۵۰ ساله با موهای جوگندمی و ابروهای پر پشت و محاسن مرتب در ذهن نقش میبست که یک سررسید خاکگرفته نوک مدادی توی دست چپش گرفته و یک مداد نیمه تراشیده پشت گوش راستش گذاشته است؛ اما امروز وقتی میگوئیم معمار، احتمالاً درباره مردی جوان، ۳۰ ساله با کت شلوار سورمهای و ادکلن زده حرف میزنیم که گرچه از نظر ظاهری آمادگی رفتن به یک مراسم رسمی و حتی مهمانی را دارد، اما پشت مانیتور وایدش نشسته و از این نرمافزار به آن نرمافزار سرک میکشد. هر چند ساعت یکبار هم به پشتی صندلیاش تکیه میدهد تا از آنچه در رایانه ترسیم کرده است یک «رندر» بگیرد؛ رندر نوعی خروجی گرفتن از مرحله طراحی رایانهای که هرچه حرفهایتر باشد جزئیات بیشتری دارد و واقعیتر به نظر میرسد.
«مهندسی معماری» هم مثل بسیاری از رشتههای خوشنام دانشگاهی، راننده تاکسیها و آرایشگران زیادی را راهی بازار کار میکند. با این تفاوت که درس خواندن در این رشته، مهارتهایی برای شما به ارمغان میآورد که این روزها کسب و کار کمی ندارند. باید بدانیم اگرچه این رشته، با حال و هوای ساختمانسازی عجین شده و با تعدادی از درسهای رشته عمران حال دانشجویانش را جا میآورد، اما سنخیت انکارنشدنی با هنر و ادراک هنری و تجسمی دارد. برای همین است که در دستهبندیها در گروه دانشکدههای هنر جا خوش میکند.
اگر معماری بخوانید احتمالاً میتوانید طراح یا نقشهکش یک تیم ساختمانسازی شوید، ممکن است با تسلط بر نرمافزارهایی که ابتداییات آن را میآموزید بتوانید شرکتهای ریز و درشت فنی و مهندسی جایگاهی کسب کنید، در گروههای بازسازی و نوسازی مشغول کار شوید یا حتی با تواناییهایی که در زمینه اتود زدن کسب میکنید شاید مسیر طراحی را ادامه دهید. چه بسیار دانشجویان معماری که با پس از یادگیری مقدمات طراحی، با با به کمک چند دوره خصوصی، طراح لباس شدند و حالا برای خودشان مزون زدهاند!
اگر دانشجوی معماری هستید؛ صبور باشید
اما حالا فرض کنید شما به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشگاه میشوید. احتمالاً در ابتدای راه یکی دو استاد روزیتان میشود که استفاده از اتود یا همان مداد نوکی را برایتان ممنوع میکنند؛ فقط مداد! خودکار هم نوعی توهین است، فقط راپید! اگر نگویید «کلاس» هم خیلی بهتر است، «آتلیه»!
خبری از صندلیهای تک نفره دستهدار هم نیست. میزهای یک متری با چهارپایههایی که جایی برای تکیه دادن ندارند در انتظار شما هستند و قرار است تمام روز را تکیه ندهید. کاغذ سفید هم یک انتخاب از روی ناچاری است؛ به نفع خودتان است کاغذ پوستی همراه داشته باشید. البته در قطع A3! به قول یکی از استادهایمان: «کاغذ A4 برای نامهنگاری اداری است! شما قرار است طراحی کنید!»
خطکش؟ حتماً شوخی میکنید؟! باید خودتان خطهایتان را صاف بکشید. نمیتوانید؟ تمرین کنید. چهل برگه A3 را از بالا به پایین خط صاف بکشید و برگه را پر کنید. تمام شد؟ چهل برگه دیگر را از پایین به بالا. بعد خطوط افقی؛ بعد خطوط مورب. همه اینها را تمرین کردید؟ حالا برعکس! میخواهید نقشهکشی کنید؟ به هر حال باید خطکشهایتان را بردارید و بگذارید توی کیفتان؛ از «اِشِل» استفاده کنید.
باید صبور باشید. در حالی که نرمافزارهای فوق پیشرفته امروزی، آمادگی طراحی با بالاترین کیفیت و با جزئیات باورنکردنی را دارند و میتوانید به سراغ یادگیری آنها بروید، شما باید با مداد و راپید کار کنید و با ماژیکهای «راندو» درختهای «سایت پلان» یا همان «نقشه هوایی کل پروژه» را سبز کنید. راندو چیست؟ ماژیکهایی که این روزها ناقابل هر کدام بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار تومان قیمتشان است. اگر خیلی نگاه اقتصادی دارید یک سرنگ و مقداری الکل تهیه کنید تا ماژیکها را تا سر حد آنکه خودشان به «غلط کردم» بیفتند شارژ و استفاده کنید.
کجا بودیم؟ درختها را سبز کردید؟ حالا سنگفرش حیاط پروژه را یکی در میان خاکی و آجری رنگ کنید.
باید صبور باشید و همه اینها را با ذوق و سلیقه انجام دهید. حتی اگر استاد هم روی طراحیهایتان با خودکار قرمزش خط قرمز کشید، طاقت بیاورید، چون بعد از این کلاس مقاومت مصالح دارید و آن خودش واویلای دیگری است. امتحان پایان ترم؟ چیزی نیست؛ به غیر از همه واحدهای نظری و عملی دیگر باید یک بیمارستان یا هتل یا ویلا یا طراحی کنید و ماکت آن را بسازید و نقشههای عمودی و افقیاش را ترسیم کنید؛ باید زوایای مختلف خارجی و داخلی را انتخاب کنید و پرسپکتیو آنها را به تصویر بکشید. شما حسابی کار دارید.
اگر همه اینها را یاد گرفتید و واحدهای درسیاش را پاس کردید، حالا وقت آن رسیده که همه آنچه آموختید را رها کنید. ماژیکهای راندو را آخر کمد بگذارید؛ کاتر و «چوب بالسا» و «چسب آهو» و «پلکسی گلاس» را فراموش کنید. سراغ لبتاپهایتان بروید چون باید نرمافزار بیاموزید؛ چون قرار است همه این مسیر یک بار دیگر را از نقطه صفر از طریق «تکنولوژی» طی کنید.
فارغالتحصیل شدید؟ جای تبریک دارد. البته این را هم باید بگوییم که اگر به کسب درآمد در حوزه معماری علاقه داشتید، ناچار به تحصیل در دانشگاه نبودید. مؤسسات و مراکز مختلفی این روزها با برگزاری دورههای تخصصی و تدریس فنون و نرمافزارهای این حوزه از شما یک نیروی کار آماده میسازند. البته به شرط آنکه در بازار کاری برای کردن وجود داشته باشد.
راهکاری برای محبوبیت بیشتر در بازار کار
حالا که مرز پیشرفتهای نرمافزاری در علوم مختلف در دهه اخیر درنوردیده شده، معماری هم به نقطه جالبی رسیده است. این روزها، مقولهای تحت عنوان «مدیریت اطلاعات ساختمان» میان فعالان و دانشآموختگان معماری رواج پیدا کرده است. Building Information Management که به اختصار « BIM» شناخته میشود با ایجاد و مدیریت اطلاعات ساختمانی، به نوعی مدلسازی منتج میشود که تسلط و تخصص در آن، در بازار کمتوان اما پرتوقع حال حاضر، شانس شما را برای کاریابی چندین برابر میکند.
BIM عرصه جدیدی در حوزه معماری ایجاد کرده که به واسطه آن میتوان تا جزئیترین اطلاعات سازه و تأسیسات را در یک مدل منسجم مشاهده کرد. از طریق این تکنولوژی پیشرفته میتوان در قسمتهای مختلف سازهای که هنوز ساخته نشده، حرکت کرد، میتوان دیوارهایی که هنوز بنا نشده را شکافت و مصالح به کار رفته در آن را وارسی کرد و حتی ابعاد و ویژگی زانوییهایی که در لولهکشی تأسیسات آن در نظر گرفته شده را مشاهده کرد.
این پیشرفت در مدلسازی، عصر جدیدی در این صنعت ایجاد کرده که گرچه هنوز در ایران فراگیر نشده است، اما در بازار حرفهای طرفداران بسیاری دارد. یادگیری «BIM» برای ورود به حوزه اجرایی کلان بسیار کارآمد است؛ آنها که میخواهند در معماری امروز یک گام از دیگران پیش بیفتند و مثل بعضیها که ناچار به ترک رشته تخصصی و انتخاب شغل غیرمرتبط با تحصیلاتشان نشوند از اوجب واجبات است. البته اشاره مستقیم به خودم نمیکنم.
منبع:مهر