به گزارش سایت خبری پرسون، تیمی که در پروسه انتقال قدرت در فدراسیون فوتبال و رسیدن مهدی تاج به تاج و تخت به امان خدا رها شده و با گذشت قریب به 9 ماه کماکان رها است؛ بدون سرمربی، بدون مدیر و بدون هیچ آینده مشخصی. عجیب اینکه فدراسیون فوتبال به عنوان متولی اصلی این تیم آن را رها کرده و به تیمی که قرار است آینده تیم ملی فوتبال باشد، بی اعتناست در حالی که کمیته ملی المپیک تشخیص داده که این تیم باید بسان دوران قبلی متولی جداگانه داشته باشد و کنتراتی کار کند! دو نگاه صفر و صدی به تیم امید که البته هر دو منحط و اشتباه است؛ صفر و صفر! تیمی که برای هیچکس مهم نیست و هر کس برای آن نسخهای متفاوت و البته متضاد میپیچد. با این روند حتماً فردا انتظار داریم که به تیم المپیک راه پیدا کنیم و طلسم نیم قرنی را بشکنیم.
قصه پرغصه حسرت سالهاست از فرط تکرار بدل به کلیشه دلآزاری شده که دیگر هیچ گوشی را نوازش نمیدهد. یک حسرت طولانی به قدمت نیمقرن بر گرده فوتبال سنگینی میکند و به اندازه این سنگینی رسوب کرده و طولانی شده که رد خود را بر چهره فوتبال انداخته. درست مثل اینکه یکی از اعضا و جوارح بدن دچار درد و آلام شود و رد آن در چهره شخص هویدا خواهد شد. درد نرسیدن به المپیک برای فوتبال ما بدل به یک تابوی بزرگ و طلسم دیرپا شده و نیمقرن است که این درد را تحمل میکنیم. دردی که با هیچ مرهمی درمان نشده. در طول این 4 دهه همه راهها را رفتهایم و البته ناکام ماندهایم. مربی خارجی، مربی ایرانی، مربی باتجربه، مربی جوان، مربی نامدار، مربی جویای نام... همه مدل را امتحان کردهایم و باز هم شکست خوردهایم. هر 4 سال یک بار برای این تیم تصمیم جدیدی میگیریم اما در نهایت هیچ اتفاقی نمیافتد و خروجی همانی است که بود. تیمی که ناکام میشود و باز هم از رسیدن به المپیک باز میماند.
برای ریشهیابی این ناکامی طولانی، میتوان دلایل بسیاری را برشمرد و آنها را ردیف کرد اما بیتردید مهمترین عامل این ناکامی فدراسیون فوتبال است و بس. استراتژی و سیاست غلط فدراسیون فوتبال به عنوان متولی این تیم در طول سالیان متمادی امتداد داشته و از فدراسیونی به فدراسیون دیگر منتقل شده. فرقی نمیکند چه کسی رئیس باشد. همه رؤسای فدراسیونها در غلطاندیشی درباره تیم امید با هم فصل مشترک دارند. نگاه تمامی فدراسیونهای ایران در سالهای بعد از انقلاب به تیم امید یک نگاه دم دستی و طفیلی بوده و به تیم امید به چشم یک مزاحم نگریستهاند. تیمی که هیچ جایی در میان برنامههای فدراسیونها ندارد و برای آن هیچ برنامه و هیچ پلنی ریخته نمیشود. تیم امید همیشه حکم بچه سرراهی را داشته که نادیده گرفته شده و نتیجه این نگاه نامهربانانه یک ناکامی طویلالمدت است که نزدیک به نیمقرن امتداد یافته است.
همیشه در بزنگاه مسابقات یاد این تیم افتادهایم و با حداقل امکانات و تدارکات مهیای مسابقات میشویم و در نهایت با شکست و سری افکنده از راه یافتن به المپیک باز میمانیم.
فاجعه اما در یک دهه اخیر از این هم فراتر رفته و فدراسیون برای خلاص شدن از شر تیم امید، تیم زیر 23 سال را به شکل کنتراتی به یک کلونی واگذار میکند. مدل جدیدی از مدیریت که دکترین تاج و شرکا است. دو دوره پیش تیم امید به شکل کنتراتی به حبیب کاشانی واگذار شد و او با برکنار کردن کرانچار فقید، محمد خاکپور را سرمربی کرد تا تیم پرستاره از رسیدن به المپیک ریو بازبماند.
4 سال پیش نوبت به حمید استیلی رسید تا تیم امید را به شکل کنتراتی بردارد و نتیجه این شد که در دو ایونت پشت سر هم، هم در بازیهای آسیایی جاکارتا و هم در مقدماتی المپیک توکیو شکست خورد و حذف شد.
دو تجربه تلخ در واگذاری کنتراتی تیم امید اما هنوز مایه عبرت نشده و مهدی تاج در بازگشت دوبارهاش همین مانیفست را دوباره ادامه میدهد. حبیب کاشانی کنتراتچی دو دوره اخیر تیم امید گزینه پیشنهادی کمیته ملی المپیک برای این سمت است اما اختلافات ریز و درشت میان طرفین سبب شده تا به امروز فدراسیون فوتبال و مهدی تاج از صدور حکم کاشانی استنکاف کنند. صرفنظر از
اینکه نگاه کنتراتی به تیم امید تا چه اندازه مطرود و منحط است و تجربههای قبلی نشاندهنده ناکام بودن این دکترین بوده، فدراسیون در انجام این استراتژی هم تعلل کرده و طفره میرود. یعنی در اجرای یک فرمول شکست خورده نیز تأخیر وجود دارد!
اختلافات ریز و درشت تاج با کاشانی سبب شده تا طفل سرراهی فوتبال ایران بیصاحب رها شود و عجیب اینکه این وضعیت به خیال کسی هم نیست؛ نه فدراسیون فوتبال، نه کمیته المپیک نه حتی حبیب کاشانی!
تا نگاه فدراسیون به تیم امید نگاه دم دستی و سرراهی باشد و با همین دکترین تیم امید را به این و آن حواله بدهد، المپیک همچون رویایی دست نیافتنی باقی میماند. المپیک کنتراتی نمیشود، المپیک با تیم بدون صاحب تنها یک رویای دستنیافتنی عبث خواهد بود.
خبرآنلاین