ترافیک دیدارهای عربی در دمشق به جای تل‌آویو، چرا؟

واقعیت این است که به صف شدن کشورهای عربی و ترکیه برای باز‌سازی رابطه سیاسی با سوریه، از یک تغییر بنیادی خبر می‌دهد. البته منظور ما از این تغییر، تغییر در وضع روابط عربی - سوری نیست، بلکه منظور تغییر در وضعیت کلانی است که کشورهای عربی را برای دور نماندن از قافله، با عجله به سمت دمشق گسیل کرده است.
تصویر ترافیک دیدارهای عربی در دمشق به جای تل‌آویو، چرا؟

به گزارش سایت خبری پرسون، سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت: ایران در منطقه غرب آسیا به منزله «قلب» و «رأس» است. خطای بزرگی است اگر در تحلیل قدرت و موقعیت جمهوری اسلامی وجود پاره‌ای مشکلات را در کانون تجزیه و تحلیل‌ها و داوری‌های خود درباره میزان قدرت کشور قرار دهیم. 44 سال دست و پنجه نرم کردن غرب با ایران و پایان‌ناپذیری این رویارویی، قدرت و موقعیت واقعی ایران را نشان می‌دهد و خود غرب هیچ‌گاه ایران را ضعیف ندیده و مشکلات آن را ضعف و ناشی از ضعف ایران تحلیل نکرده است. این قاعده البته در مورد هر کشور قدرتمند دیگر هم جاری می‌باشد؛ نه هیچ کشور قدرتمندی فاقد ضعف است و نه ضعف‌های موجود در محیط جغرافیایی آن، نشانه ضعیف بودن آن تلقی شده است. قدرت ایران با میزان اثرگذاری آن بر محیط بین‌الملل و محیط منطقه‌ای و روند این اثرگذاری سنجیده می‌شود.

یک مثال این قدرت، تأثیر ایران بر پرونده سوریه و به تعبیر دیگر بر حوزه عربی است. همان‌طور که در اخبار شنیده‌اید طی یک ماه گذشته، صفی از کشورهای عربی در دمشق تشکیل شده که درصدد باز‌سازی رابطه سیاسی با سوریه هستند! این کدام سوریه است؟ همان سوریه‌ای که همین‌ها در یک جمع بزرگ‌تر، تنها به این جرم که با جمهوری اسلامی ایران در وضعیت متحد قرار گرفته است، میلیاردها دلار برای سرنگونی دولت هزینه کردند. اتحاد

دو کشور جمهوری اسلامی و جمهوری عربی سوریه هنوز باقی است و کمترین تغییری در آن پدید نیامده، اما کشورهای عرب دشمن سوریه برای برقراری مجدد رابطه با آن به صف شده‌اند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- جنگ علیه ایران در سال‌های 1359 تا 1367 با هدف سقوط جمهوری اسلامی، طراحی و دنبال شد و تقریباً همه کشورهای عربی در آن شرکت داشتند و برای رسیدن به هدف، انواعی از امکانات از قبیل واگذاری جزایر از سوی کویت و اردن، تا در اختیار قرار دادن جنگنده‌ها از سوی مصر، اردن و عربستان، تا فروش نیابتی نفت برای عراق از سوی اردن و عربستان و تا اهدای ده‌ها میلیارد دلار از سوی تقریباً همه دولت‌های عربی به میدان آوردند. در این جنگ ظالمانه، سوریه تنها کشور عربی بود که به قیمت خرید خشم کشورهای عربی علیه دمشق کنار جمهوری اسلامی قرار گرفت. کشورهای عربی که در جنگ با ایران سرمایه‌هایشان از بین رفته بود، در پایان جنگ، لحظه‌شماری می‌کردند تا در فرصت مناسب، نظام سیاسی سوریه را از بین ببرند و دیدیم که وقتی این فرصت پیش آمد با مردم و دولت سوریه چه کردند. یکی از این موارد اعزام گروه‌های وحشی تروریستی بود که به صغیر و کبیر سوریه رحم نکردند و یکی دیگر از این موارد تحمیل چندصد میلیارد دلار هزینه به سوریه بود.

2- جنگ سنگین علیه لبنان در تابستان 1385 با هدف از میان برداشتن مهم‌‌ترین تهدید همسایگی رژیم صهیونیستی راه افتاد. در این جنگ نیز کشورهای عربی هم‌پیمان شدند تا به هر قیمتی شده ولو با ویرانی کامل لبنان، حزب‌الله را نابود کنند و در این راه چنان کردند که آیت‌الله مجاهد سیدحسن نصرالله با اشاره به آیه ۱۱ سوره مبارکه احزاب، می‌گوید «جان به حلقوم‌مان رسیده بود»! منطقه حدود 3000 کیلومتر مربعی جنوب لبنان، در طول این جنگ به اندازه‌ای که شش بار کاملاً شخم زده شود، با موشک‌ها و بمب‌ها زیرو رو شد! اسناد می‌گویند این جنگ با درخواست و اصرار عربستان سعودی و پس از ملاقات‌های پیاپی بندر بن‌سلطان، رئیس وقت دستگاه اطلاعاتی مخوف عربستان با مقامات نظامی و امنیتی اسرائیل غاصب و با تأمین کامل هزینه‌های آن راه افتاد. کینه سعودی علیه مردم لبنان و حزب‌الله، آن‌قدر متراکم بود که «آل‌شیخ»، مفتی وهابی عربستان، دعا کردن برای نجات مردم مظلوم لبنان از این جنگ را «حرام» اعلام کرد!

در این جنگ بیش از یک میلیون عرب‌ لبنانی آواره شده و صدها نفر از آنان به شهادت رسیدند. در این جنگ هم، تنها کشور عربی که در کنار مظلوم ایستاد، سوریه بود. دمشق علی‌رغم آنکه می‌دانست ایستادن در کنار لبنان چه هزینه سنگینی دارد، مرزها و زاغه‌های مهمات خود را به روی مقاومت لبنان گشود و مانع به نتیجه رسیدن توطئه اسرائیلی - غربی - عربی علیه لبنان شد. حدود هفت ماه پس از این جنگ، کمیته اسرائیلی «وینوگراد» که برای بررسی دلایل شکست ارتش اسرائیل و تداوم مقاومت لبنان تشکیل شده بود، با صراحت اعلام کرد، کمک تسلیحاتی سوریه به مقاومت لبنان مانع پیروزی ارتش اسرائیل شده است. در اینجا هم جبهه مشترک اسرائیلی - عربی دنبال فرصتی رفت تا کینه‌های عمیق خود نسبت به نظام و مردم سوریه را نشان دهد و به نحو شدید هم نشان داد.

3- جبهه متراکم غربی - عربی هر آنچه در چنته داشت رو کرد و ضربات کشنده‌ای هم به سوریه وارد ساخت. حمد بن‌جاسم آل‌ثانی نخست‌وزیر سال‌های 1386 تا 1392 قطر در تاریخ 26 فروردین 1395 در گفت‌وگو با روزنامه «فاینشنال‌تایمز» می‌گوید «آنچه در سوریه رخ داد نوعی بازی بین‌المللی بود و آمریکا به عربستان و قطر این چراغ سبز را داد که در سوریه دخالت کنند» پیش از او «رولان دوما»، وزیر خارجه سال‌های 1363 تا 1372 فرانسه در یک گفت‌وگوی تلویزیونی گفته بود «انگلیس دو سال پیش از آغاز بهار عربی، آماده حمله به سوریه بود» صرف تصمیم‌گیری درباره انهدام سوریه کافی نبود و به فضایی بین‌المللی احتیاج داشت که هرج و مرج ناشی از بروز آشوب‌ها در کشورهای عربی این امکان را فراهم کرد. اما در این صحنه ایران کنار سوریه قرار گرفت و از لحظه نخست تردیدی نکرد که توطئه بزرگی علیه هم‌پیمان آن به راه افتاده و باید با قدرت، مهار شود. به فاصله کوتاهی سپاه و حزب‌الله لبنان به مصاف توطئه آمدند.

شدت همدستی غربی، عبری، ترکی، عربی علیه سوریه و شدت وحشی‌گری گروه‌های وابسته تروریستی آن‌قدر زیاد بود که هیچ‌کس تصور نمی‌کرد، کشور سوریه راه فراری داشته باشد. در این خصوص شیخ حمد بن‌جاسم در 13 آبان 1396 در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی رسمی قطر گفت «بشار اسد دوست ما بود و ما هیچ اختلاف شخصی با او نداشتیم، اما همه ما از سوی عربستان سعودی بنا به توصیه آمریکا انتخاب شدیم تا نوک حمله جنگ باشیم. در ابتدای بحران سوریه من به عربستان سعودی رفتم و به ملک عبدالله شرح وقایع را گفتم، گفت ما با شما هستیم، شما موضوع را پیگیری کنید، ما با شما هماهنگ هستیم اما زمام امور در دست شما باشد. از اردوغان خواسته شد مرزهایش را با سوریه بگشاید و ترکیه با موافقت آمریکا این کار را کرد تا مرزهای ترکیه گذرگاه عبور سلاح و پول و نیروهای مسلح به سوریه باشد. هرچه می‌خواست به سوریه برود اول به ترکیه می‌رفت، با نیروهای آمریکایی هماهنگ می‌شد بعد به سوریه می‌رفت. هرچه می‌خواست در سوریه توزیع شود از طریق نیروهای آمریکایی و ترکیه‌ای و ما و برادران عربستانی انجام می‌شد».در طول این جنگ، تروریست‌ها در خان‌عسل از مواد شیمیایی هم استفاده کردند.

اما علی‌رغم همه گمانه‌زنی‌ها، نظام سیاسی سوریه بر جبهه وحشی مقابل خود غلبه کرد و این‌ بار کشورهای عربی با هزینه سنگین شکست مواجه گردیدند. عربستان سعودی در حین جنگ با سوریه، ناگزیر شد با یمن هم درگیر شود؛ میان عربستان و قطر نزاع سختی که از آن بوی جنگ هم به مشام می‌رسید، در گرفت؛ روابط پاکستان و عربستان دچار نوسان شدید شد؛ روابط عربستان و مصر دستخوش مشکلات اساسی گردید؛ روابط ترکیه و عربستان به‌هم ریخت و روابط اردن و عربستان دچار مشکل شد و در واقع به جای آنکه سوریه متلاشی شود، جبهه مقابل آن دچار فروپاشی و بحران‌های پیاپی گردید.

4- در یک ماه گذشته وزرای خارجه امارات، اردن و مصر و رؤسای مجالس عراق، عمان، امارات، تشکیلات خودگردان فلسطین، لیبی، مصر و لبنان از دمشق دیدن کرده‌اند و بشاراسد به دعوت پادشاه عمان به این کشور سفر نمود؛ وزارت خزانه‌داری آمریکا ناگزیر شد به مدت شش ماه تحریم معاملات اقتصادی و تجاری علیه سوریه را تعلیق کند؛ چهار سال پیش، گذرگاه مرزی نصیب بین سوریه و اردن که فعال‌‌ترین گذرگاه عربی عبور کالا و محصولات میان شامات و حوزه خلیج‌فارس است، بازگشایی شد؛ مقامات نظامی - امنیتی ترکیه با مقامات نظامی - امنیتی سوریه در مسکو دیدار کردند و «سام شکری» وزیر خارجه مصر از تمایل کشورهای عربی به نقش‌آفرینی در «زنجیره ژئوپلیتیکی حوزه عربی با محوریت سوریه» خبر داد. پس از سفر هیئت‌های پارلمانی عربی به دمشق، رسانه‌های مختلف از آغاز ساعت صفر باز‌سازی اقتصادی سوریه سخن گفتند.

البته ما می‌دانیم همان کینه شتری عربی علیه سوریه و نظام سیاسی آن هنوز پابرجاست و بسیار بعید است که رفت و آمدهای عربی به اقدامات واقعی مؤثر منجر شود؛ چرا که اساساً حتی اگر عمق دشمنی آنان را نادیده بگیریم، طبع کشورهایی که از آنان انتظار شرکت در باز‌سازی سوریه می‌رود، این نیست که در پروژه‌های دیربازده سرمایه‌گذاری کنند. البته این رفت و آمدها برای مردم و دولت سوریه تأثیراتی دارد که مهم هم هستند، اما حقایق اساسی‌تری هم در این خصوص وجود دارد که بعضی رسانه‌ها از جمله مجله «اکونومیست» در هفته پیش به آن اشاره کرد.

واقعیت این است که به صف شدن کشورهای عربی و ترکیه برای باز‌سازی رابطه سیاسی با سوریه، از یک تغییر بنیادی خبر می‌دهد. البته منظور ما از این تغییر، تغییر در وضع روابط عربی - سوری نیست، بلکه منظور تغییر در وضعیت کلانی است که کشورهای عربی را برای دور نماندن از قافله، با عجله به سمت دمشق گسیل کرده است. واقعیت این است که در فضای تغییر نظام بین‌الملل، حرکت ایران و روسیه به سمت راهبردی کردن روابط میان خود از یک‌سو و حرکت ایران و چین برای رسیدن به روابط راهبردی از سوی دیگر، مرکز ثقل مناسبات بین‌المللی و به‌ خصوص مناسبات آسیایی را در عرصه‌های مختلف تغییر می‌دهد و این برای آن دسته از کشورهای عربی که هنوز در قطب غرب دیده می‌شوند، مخاطراتی را در پی دارد. بر این اساس کشورهای عربی همزمان با تلاش برای افزایش روابط با چین و روسیه، به سمت کاهش اختلافات با ایران و نیز با سوریه آمده‌اند. از نظر آنان، مناسبات درون‌آسیایی زین‌پس در باشگاه مرکب از قدرت‌های معارض غرب در آسیا رقم می‌خورد.

منبع: کیهان

465754

سازمان آگهی های پرسون