به گزارش سایت خبری پرسون، رامین نخستین انصاری در یادداشتی نوشت: افزایش نرخ بهره به کاهش ارزش پول ملی کمک میکند. در این میان تورم، تراز تجاری، سیاستهای مالی و پولی دولت، بدهیهای عمومی، مداخله در نرخ ارز دولتی، سفته بازی و قدرت اقتصادی و سیاسی همگی میتوانند علاوه بر نرخ بهره بر ارزش یا ثبات یک ارز تأثیر بگذارند.
نرخ بهره یک عامل کلیدی در تعیین ارزش یک ارز است. اگر امکان حذف همه عناصر دیگری که در ارزش یک ارز نقش دارند وجود داشته باشد، افزایش نرخ بهره باعث افزایش ارزش یک ارز میشود. اساساً این به این دلیل است که افزایش نرخ بهره به سرمایه گذاران (کسانی که ارز میخرند) بازده بالاتری نسبت به سایرفعالیتهای اقتصادی و تولیدی ارائه میدهد. زمانی که نرخ بهره افزایش مییابد، سرمایه گذاران به سمت یک ارز جذب میشوند و روی آن سرمایهگذاری سنگینتری میکنند. با جذب سرمایه گذاران بیشتر، تقاضا برای ارز افزایش مییابد و ارزش آن افزایش مییابد. جریانهای سرمایهگذاری در علم اقتصاد به عنوان «جریانهای پول داغ» شناخته میشوند.
رابطه معکوس برای کاهش نرخ بهره در راستای افزایش پول ملی صادق است. به این معنی که نرخ بهره پایینتر باعث کاهش ارزش یک ارز میشود. با این حال، در حالی که نرخهای بهره یک عامل کلیدی در تعیین ارزش یک ارز هستند، تاثیر افزایش نرخ بهره در صورتی که سطح تورم بسیار بالا باشد یا عوامل دیگر ارزش یک ارز را کاهش دهند، کاهش مییابد افزایش میدهد. در واقع، عواملی که بر ارزش یک ارز در هر لحظه خاص تأثیر میگذارند، بسیار پیچیده هستند. در حالی که نرخ بهره بخش کلیدی معادله است و در حالی که اثر تغییر نرخ بهره اغلب بلافاصله در نرخ ارز مشاهده میشود.
نکته مهم، این امر مهم است که یک کشور تعادلی بین نرخ بهره و سطوح تورم ایجاد کند. مشکل اصلی این است که در حالی که نرخهای بهره بالاتر باعث افزایش ارزش سرمایهگذار در یک ارز در طول زمان میشود، اگر همراه با افزایش تورم باشد، این امر مهم باعث سقوط اقتصاد به سیاه چاله میشود. در جایی که تورم در یک کشور اتفاق میافتد، ارزش و قیمت تمام شده کالاهایی که تولید میشود افزایش مییابد. این به نوبه خود باعث کاهش تقاضا برای آن کالاها میشود. پس از آن خریداران کمتر آن کالاها را میخرند که باعث کاهش تقاضا میشود. معنی این در اقتصاد یعنی کسب و کار و زندگی اقتصادی مردم وارد مرحله خطرناکی شده است.
نکته مهم دیگری که باید در نظر گرفت این است که نرخ بهره و نرخ تورم تنها دو عامل در یک چشمانداز بسیار گستردهتر هستند. در نهایت، تعداد عواملی که بر ارزش یک ارز تأثیر میگذارند بسیار زیاد است و برخی از مافیاهای اقتصادی سود فراوانی از وضعیت نابسامان اقتصاد کسب میکنند. اگر کشوری کسری تراز تجاری داشته باشد، واردات بیشتر از صادرات خواهد بود. با این اتفاق، تقاضا برای ارز از عرضه فراتر میرود و به نوبه خود ارزشپول ملی کاهش مییابد.
به همین ترتیب، تراز تجاری مثبت باعث افزایش ارزش پول ملی میشود. به طور کلی، سیاستهای مالی و پولی غیر انبساطی باعث کاهش هزینهها میشود که به ثبات یک ارز و افزایش ارزش آن کمک میکند. نرخهای بالاتر مخارج مرتبط با سیاستهای مالی و پولی و کاهش سطوح تورم معمولاً یک ارز را بیثبات میکند و باعث کاهش ارزش آن میشود. اگر دولت در حین استقراض برای تأمین مالی رشد اقتصادی بیش از آنچه از طریق رشد به دست میآید، بدهی داشته باشد، این میتواند منجر به افزایش سطوح تورم شود. دولتها همچنین ممکن است برای پرداخت بدهیهای خود پول چاپ کنند که به نوبه خود میتواند باعث تورم بیشتر شود.
در بسیاری از موارد، دولتها از طریق بانک مرکزی خود در نرخ ارز خود مداخله میکنند. بدون شک افزایش نرخ ارز بر اقتصاد و فرصتهای تجاری یک کشور تأثیر منفی میگذارد. اگر دولت مایل است ارزش پول افزایش یابد، نرخ بهره را تنظیم و از چاپ پول بیپشتوانه دوری کنند. همانند قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی یک کشور نیز تاثیر بسیاری بر افزایش ارزش پول ملی دارد. کشوری که دولت باثباتی دارد کمتر دچار شوکهای اقتصادی میشود و این تمایل به جذب سرمایهگذاری خارجی کمک میکند.
منبع: آفتاب یزد