به گزارش سایت خبری پرسون، با اوج گرفتن نارضایتیهای اجتماعی و شدت گرفتن آتش اختلافات سیاسی در قلمرو امپراتوری روسیه، جنبشهای ایدئولوژیکِ استقلالطلب در اکتبر ۱۹۱۷ بر ضد امپراتور تزاری قیام کردند و در جنگی که دامنه آن پنج سال طول کشید، بین مثلث اپوزیسیون ضد کمونیست، بلشویکها و تزارها، نزاعی خانمانسوز در گرفت و بلشویکهای کمونیست به رهبری ولادیمیر لنین پیروز این کارزار خونین شدند.
ولادیمیر لنین در میان انقلابیون روس
شور انقلابی کمونیستی و دشمنی آنان با تزارها موجب شد لنین دستور لغو کلیه پیمانها و قراردادهای منطقهای و بینالمللی ناعادلانه را بدهد. این اتفاق با توجه به خاطره بدِ ایران از قراردادهای ترکمنچای، گلستان و ۱۹۰۷، پیام روشنی برای همسایه جنوبی روسیه داشت اینکه «روسیه جدید تصمیم دارد سیاستهای توسعهطلبانه سرزمینی را متوقف کند.»
امپراتوری تزاری در جنگهایی که منجر به امضای قراردادهای ترکمنچای و گلستان شد، میلیونها کیلومتر از سرزمین ایران در اطراف دریای خزر، آسیای میانه و قفقاز را به خاک خود ضمیمه کرد و با قلدری بسیار یا اتباع ایرانی زیادی را از سرزمین مادریشان اخراج کرد یا موجب قطع پیوند خانوادگی دو سوی خزر و ارس شد.
علاوه بر این قرارداد، تزارها در سال ۱۹۰۷ در قرارداد دیگری که با امپراتوری بریتانیا در سنپترزبورگ بستند، خاک ایران را بین خود و پادشاهی انگلیس تقسیم کردند و نوار شمالی کشورمان را به اشغال خود درآوردند اما بعد از انقلاب اکتبر روسیه و پیروزی بلشویکها لنین دست دوستی به سوی ایران دراز کرد و علیقلی مسعود انصاری ملقب به مشاورالممالک، وزیر امور خارجه ایران به نمایندگی از رضا شاه، پادشاه جدید ایران به روسیه رفت و پس از رایزنیهای سیاسی و دیپلماتیک «پیمان مودت و دوستی» را در سال ۱۹۲۱ با کمونیستهای بلشویک امضا کرد و نام خود را به عنوان معمار روابط جدید ایران و روسیه ثبت کرد.
علیقلی مسعود انصاری
او این پیمان را چهار روز بعد از کودتای سیاسی و نظامی رضا و سید ضیاءالدین طباطبایی که در سوم اسفند ۱۲۹۹ اتفاق افتاد، امضا کرد.
اهمیت پیمان مودت و دوستی میان ایران و روسیه از این جهت حساسیت داشت که میرزا حسن خان وثوقالدوله آخرین صدراعظم احمد شاه قاجار، دو سال قبل از امضای این پیمان در سال ۱۹۱۹، پس از هفت ماه مذاکره مخفیانه با پادشاهی بریتانیا و دریافت ۴۰۰ هزار تومان رشوه امور لشکری و کشور زیر نظر مستشاران انگلیسی قرار گرفته بود.
سخنرانی تاریخی
ولادیمیر لنین رهبر انقلاب روسیه پس از پیروزی انقلاب اکتبر سخنرانی قرایی کرد. او در سخنرانیش درباره ایران گفت: «رفقا، برادران و خواهران، وقایع عمده در خاک روسیه در جریان است. خاتمه مجازات خونینی که از برای تقسیم کردن ممالک دیگران شروع شده بود نزدیک میشود.
سلطنت وحشیانه که زندگانی ملل عالم را بنده خود قرار داده بود، مقهور شد. عمارت کهنه و پوسیده استبداد و بندگی در زیر ضربات انقلاب روس خراب میشود. مسلمانان مشرق، ایرانیان، ترکها، عربها، هندیها و تمام طوایفی که سباع حریص اروپا زندگی و دارایی و آزادی شما را در قرون متوالی مالالتجاره از برای خود قرار داده و غارتگران جنگجو میخواهند ممالکتان را تقسیم کنند.
ما اعلام میکنیم که عهدنامه سری راجع به تقسیم کشور ایران محو و پاره شد و همین که عملیات جنگی خاتمه یابد، قشون روس از ایران خارج میشود و حق تعیین مقدرات ایران به دست ایرانیان تأمین خواهد شد.»
مدتی بعد از این سخنرانی، لئون تروتسکی به عنوان کمیسر نیروهای مسلح روسیه اعلام کرد به واحدهای نظامی روسیه که طبق عهدنامه ۱۹۰۷ انگلستان و روسیه مبنی بر تقسیم ایران بین دو امپراتوری ایران را به اشغال خود درآورده بودند، دستور خروج فوری داده است.
هیات مذاکره کننده ایران و روسیه
انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ میلادی مصادف با ۱۲۹۶ خورشیدی رخ داد. در این دوره که مصادف بود با جنگ جهانی اول – سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ - نگاه ایران به روسیه تغییر کرد تا آنجا که حتی پایان جنگ جهانی اول توسط قوای متفق شامل انگلیس، فرانسه، شوروی و آمریکا در تهران اعلام شد.
با پایان این جنگ، مشاورالممالک در کسوت وزیر خارجه ایران به مسکو رفت. روابط ایران و روسیه در دوره ریاست لنین بر روسیه آنقدر خوب بود که ایران «پیمان مودت» را با این کشور امضا کرد.
بر اساس این پیمان تمام امتیازات استعماری دوران تزاری لغو شد. در بند لغو امتیازات استعماری چنین آمده بود: «دولت شوروی روسیه مطابق بیانیههای خود راجع به مبانی سیاست روسیه نسبت به ملت ایران مندرجه در مراسلات ۱۴ یانوار ۱۹۱۸ (۱۲۹۶) و ۲۶ ایون ۱۹۱۹ (۱۲۹۷) یک مرتبه دیگر رسما اعلان مینماید که از سیاست جابرانه که دولتهای مستعمراتی روسیه که به اراده کارگران و دهاقین این مملکت سرنگون شدند نسبت به ایران تعقیب مینمودند قطعا صرف نظر مینماید. نظر به آنچه گفته شد و با اشتیاق به این که ملت ایران مستقل و سعادتمند شده و بتوانند آزادانه در دارایی خود تصرفات لازمه را بنماید دولت شوروی روسیه تمام معاهدات و مقاولات و قراردادها را که دولت تزاری روسیه با ایران منعقد نموده و حقوق ملت ایران را تضییع مینمود ملغی و از درجه اعتبار ساقط شده اعلان مینماید.
در بند سوم نیز لنین برخی شهرهای تصرف شده توسط روسیه تزاری را به ایران بازگرداند: «دولتین معظمتین متعاهدتین رضایت میدهند که سرحد مابین ایران و روسیه را مطابق تعیین کمیسیون سرحدی ۱۸۸۱ (۱۲۵۹) تصدیق و رعایت نمایند. ضمنا به واسطه عدم میلی که دولت شوروی روسیه از استفاده از ثمره سیاست غاصبانه دولت تزاری سابق روسیه دارد از انتفاع از جزائر آشوراده و جزائر دیگری که در سواحل ولایت استرآباد ایران واقع میباشند صرف نظر کرده و همچنین قریه فیروزه را با اراضی مجاوره آن که مطابق قرارداد ۲۸ مای ۱۸۹۳ – هفت خرداد ۱۲۷۲ - از طرف ایران به روسیه انتقال داده شده است به ایران مسترد میدارد.
قرارداد 1907- تقسیم ایران به سه منطقه روسیه، انگلیس و بیطرف
دولت ایران از طرف خود رضایت میدهد که شهر سرخس معروف به سرخس روس یا سرخس کهنه با اراضی مجاور آن که منتهی به رودخانه سرخس میشود در تصرف روسیه باقی بماند. طرفین معظمین متعاهدین با حقوق مساوی از رودخانه اترک و سایر رودخانهها و آبهای سرحدی بهرهمند خواهند شد و ضمنا برای تنظیم قطعی مسئله انتفاع از آبهای سرحدی و برای حل کلیه مسایل متنازع فیهای سرحدی و اراضی یک کمیسیون مرکب از نمایندگان ایران و روسیه معین خواهد شد.»
لنین همچنین از دریافت وامهای با بهره روسیه به ایران صرف نظر کرد و به علت استعمارگرایانه بودن، آن را پس نگرفت. در بند هشتم قرارداد دوستی ایران و روسیه چنین آمد: «دولت شوروی روسیه انصراف قطعی خود را از سیاست اقتصادی که حکومت تزاری روسیه در شرق تعقیب مینمود و به دولت ایران نه از دیدگاه توسعه اقتصادی و ترقی ملت ایران بلکه برای اسارت سیاسی ایران پول میداد اعلان مینماید. بنابراین دولت شوروی روسیه از هر نوع حقوق خود نسبت به قروضی که دولت تزاری به ایران دادهاست صرف نظر کرده و اینگونه استقراضها را نسخ شده و غیرقابل تادیه میشمارد و همچنین دولت شوروی روسیه از تمام تقاضاهای راجع به انتفاع از عوائد مملکتی ایران که وثیقه استقراضهای مذکوره بودند صرف نظر مینماید.»
جالب آنکه حکومت کمونیست روسیه، درباره بناهای مذهبی نیز نظر داشت و آن را در راستای سیاستهای حکومت تزاری میخواند، به همین دلیل از مالکیت بر هیاتها و بناهای ارتدکس صرفنظر کرد تا به جای آنها مدرسه در ایران ساخته شود.
در این دوران به تاسی از انقلاب اکتبر، جنبش میرزا کوچک خان جنگلی نیز در شمال ایران به راه افتاد که البته جنبشی مذهبی بود اما با تاثیر چهرههایی همچون دکتر حشمت، حیدرخان عمو اوغلی و احسانالله خان دوستدار، نیروهای چپگرا دست بالا را به دست آوردند و نهضت جنگل عملا تبدیل به جنبش سوسیالیستی جنگل شد.
با گرم شدن روابط ایران و روسیه، دربار ایران در کنار پیمان مودت از حکومت روسیه درخواست کرد از سوسیالیستهای گیلان حمایت نکند.
تا سال ۱۹۲۴ - ۱۳۰۲ - که ولادیمیر لنین در قید حیات بود و رهبری روسیه را بر عهده داشت، تقریبا هیچ تنشی میان ایران و روسیه وجود نداشت. در این دوره رضا شاه قدرت عمده ایران را در دست داشت و جنگ جهانی اول نیز پایان یافته بود و اختلافات کوچکی بر سر امتیاز دریای شمال و ماجرا لیانازوف وجود داشت که البته رضا شاه ترجیح داد با لغو کل قرارداد ماجرا را فیصله دهد و دارایی خانواده لیانازف در ایران بابت اجارهبهای عقب افتادهشان گرفته شد.
همان سال هم قراردادی با شوروی برای تشکیل «کمپانی مختلط ایران و شوروی» بسته شد که سرمایه این کمپانی میان ایران و روسیه نصف نصف میشد. در همین حین که در دوره رهبری ژوزف استالین بر روسیه آغاز شده بود، قرارداد دیگری با این کشور منعقد شد به نام «عهدنامه تأمینیه و بیطرفی» که در آن ایران و روسیه به متعهد شده بود که از هر نوع فعالیت علیه یکدیگر در خاک خود جلوگیری کنند و اگر جنگ دیگری هم رخ دهد، به یکدیگر تجاوز کنند و بیطرف باقی بمانند.
این قرارداد بسیار برای ایران به کار میآمد؛ چه آنکه همین قرارداد یکی از دلایلی شد که ایران پس از اشغال به روسیه فشار آورد تا از مرزهایش خارج شود.
تحلیل
دکتر مجتبی مقصودی عضو هیات مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران در یادداشتی که برای دیپلماسی ایرانی نوشت پیمان مودت و دوستی ایران و روسیه را اینگونه تحلیل کرد: «سال ۱۹۲۱ برای ایران به لحاظ انعقاد پیمانهای تاریخساز با همسایگان سال مهمی تلقی میشود. از اولین ماههای سال ۱۹۲۱ به فاصله پنج ماه، مقامات رسمی کشور بر دو پیمان مودت و دوستی مهم صحه گذاردند که مناسبات نوین کشور ما را در قرن جدید با همسایه قدرتمند شمالی و همسایه هم زبان شرقی شکل بخشید. این دو قرارداد از حیث اهمیت و فراگیری در طول یکصد ساله اخیر از جمله تأثیرگذارترین و مبناییترین قراردادهایی بودند که عملا روابط ایران با این دو کشور را ساماندهی و جهت بخشیدند.
اولین قرارداد در اسفند ۱۲۹۹ همزمان با کودتای سوم اسفند و چند سال بعد از انقلاب بلشویکی و استقرار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی منعقد شد. کشور جدیدالولادهای که از دل سرنگونی امپراطوری تزاری سربرآورد و در تلاطم جنگ در اقصی نقاط کشور و مرزهای خود با کشورهای متخاصم و ضد انقلابیون روس معروف به روسهای سفید قرار داشت و بعد از کنگره ۱۹۲۰ باکو، جا پایی از نفوذ عقاید انقلابی خود را در قلوب ملل ستمدیده شرق و از جمله ایران جستجو میکرد و قرارداد ۱۹۲۱ را با احتساب ملاحظات استراتژیک جدید، قراردادی ضدامپریالیستی و ضد الگوی توسعهطلبانه تزارها در راستای منافع ایران برمیشمرد.
قرارداد دوم با افغانستان در تیرماه سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱) یا دومین سالگرد استقلال این کشور از انگلستان و سلطنت امانالله محقق شد. امانالله، شاهی که بعد از ترور پدر با حمایت علما و رهبران اقوام در سال ۱۹۱۹ به تخت شاهی نشست و اعلام استقلال کرد. مرزهای امن کشور خود را در همسایگی ایران جستجو کرد که بعدها به مهمترین متحد این کشور نیز تبدیل شد و تعاملات رهبران دو کشور بستر بسیار مناسبی را برای تأمین اهداف دو کشور در ایجاد ثبات و توسعه در سایه همزیستی مسالمتآمیز و روابط دوستانه و برادرانه فراهم ساخت.
هر دو پیمان در شرایط گذار در نظام بینالملل بعد از جنگ جهانی اول و استقرار نظم نوین جهانی و نیز در شرایط گذار در ساختار نظام سیاسی سه کشور ایران، افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی منعقد گردید. در واقع خاتمه جنگ جهانی اوّل و تضعیف قدرتهای مسلط جهانی و از جمله انگلستان که با امواج استقلال خواهی مستعمرات آغاز شد و در ایران نیز تضعیف مواضع استعمارگر پیر را به دنبال داشت که تبلور خود را در مخالفت مجلس دوره ششم مشروطه با قرارداد ۱۹۱۹ یافت و عملا مرگ قرارداد تحمیلی و یکجانبه کاکس ـ وثوق الدوله را رقم زد.
پیمانهای ۱۹۲۱ در زمانی منعقد شدند که در هر سه کشور کم و بیش نسل جدیدی از سیاستمداران با خاستگاه، اهداف و رویکردهای متفاوت اداره کشور و نظام سیاسی آن را بر عهده گرفتند. این پیمانها همچنین نسل جدیدی از قراردادها در اوایل قرن بیستم با هدف تأمین منافع متقابل، حسن همجواری و همزیستی مسالمت آمیز، گسترش مراوادات، حل و فصل اختلافات پیشین و چشم اندازسازی را در مناسبات فیمابین با مسؤولیت دولتهای نوین را موجب شد.
به نظر میرسد این دو پیمان گامهای اولیهای در شکلدهی به دولت - ملتهای نوین و تلاشهای قابل توجهی در استقرار و تثبیت دولتهای توسعهگرایی است که روند توسعه و پیشرفت ملی را از مسیر صلح سازی، ایجاد امنیت و ثبات و پیوندهای عمیق منطقهای جستجو کرده و به دنبال کاهش زمینههای اختلافات و به ویژه اختلافات تاریخی، ارضی و مرزی هستند. کشورهایی که بعد از دورههای متمادی جنگ و درگیری در آستانه فروپاشی، مجددا ققنوسوار سر برآورده و در سایه اراده ملتهای خود قدم در راه استقرار دولتهای نوین نهادهاند.»
منبع: ایسنا