به گزارش سایت خبری پرسون، ... حکایت ۱۴صیادی که ۱۰هفته پیش از بند دزدان دریایی سومالی آزاد شدند و به ایران برگشتند، شبیه ماجرای اصحاب کهف است که وقتی از خواب ۳۰۰ ساله بیدار شدند و برای خرید به بازار رفتند، همه چیز تغییرکرده بود. با این فرق که ماجرای مشاهده تفاوتها برای اصحاب کهف پس از ۳۰۰سال اتفاق افتاده بود اما برای صیادان ایرانی بعد از فقط ۹سال، موجب شوکه شدن آنها شد. سیدطیب علیحسینی، ۳۰ساله یکی از همین صیادان است. او متاهل است و دو فرزند ۱۰و ۱۲ساله دارد. حسینی برای خرید میوه به مغازه رفته است. منتظر میمانیم تا برگردد و از حال و هوایش بعد از دانستن قیمتها بپرسیم.
قیمتها چطور بود؟ این پرتقال و انار و آبمیوهای که خریدید، چقدر شد؟
(میخندد). خیلی زیاد. اینها شد ۲۰۰هزار تومان.
قبل از اسارت توسط سومالیها، چقدر بابت همین سه قلم پرداخت میکردید؟
خیلی زیاد میشد، نهایت ۱۰ یا ۱۵هزار تومان.
شما که شغلی ندارید، پول ازکجا آوردید؟
وام (قرض) کردم. به مغازهدار گفتم بعدا پولت را میآورم و او هم قبول کرد.
انگار موقع ورود به ایران هم از قیمتها شوکه شده بودید.
بله. به رستوران رفتیم تا غذا بخوریم، وقتی منو دادند و قیمتها را دیدیم، حسابی تعجبکردیم. قیمت جوجهکباب سال ۹۴، سه چهار هزار تومان بود، الان سیخی ۱۰۰هزار تومان. ۱۴تا سیخ جوجهکباب سفارش دادیم که شد یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان که خیلی زیاد است.
با آن یک سیخ جوجه سیر شدید؟
نیمسیر هم نشدیم، چه برسد به سیر. از سرویس بهداشتی هم مجبوری استفاده کردیم. آنموقعها اگر به شهرستان میرفتیم و از سرویس بهداشتی استفاده میکردیم، میشد۵۰ یا ۱۰۰ تا تکتومانی. آن روز، ۲۰۰۰ تومان دادم (از شدت تعجب و ناراحتی از بالا بودن قیمتها میخندد.)
قبل از اسارت در سال ۹۴، ماهانه چقدر درآمد داشتید؟ زندگیتان میگذشت؟
آنموقع بسته به میزان ماهی صید شده، یک میلیون و ۵۰۰ یا دو میلیون تومان میگرفتیم که با ۱۰۰ هزار تومان زندگیمان میگذشت اما الان پول خیلی بیارزش شده و انگار پول سومالی از پول ما با ارزشتر است. پراید آن موقع هفت میلیون تومان بود، الان شده ۲۵۰ میلیون. چه خبر است. یک خانه در شهر ما اگر قیمتش خیلی بالا بود، میشد ۲۰، ۳۰ میلیون تومان اما الان از میلیارد گذشته است.
خانه و ماشین دارید؟
نه. در یک خانه اجارهای زندگی میکنم که اصلا وضعیت خوبی ندارد.
بعد از اسارت چه کسی هزینه زندگی زن و بچههایتان را پرداخت میکرد؟
عمو و مادر و پدرم به زن و بچهام کمک میکردند. حتی لباس هم ندارم بپوشم. عمویم دودست لباس و مادرم یکدست لباس برایم خرید.
در چند روزیکه برگشتهاید، گوشت یا مرغ خوردهاید؟
با وام کردن از دیگران بله اما اینطور نمیشود زندگیکرد. عمویم میگفت کاش با خبرنگاری مصاحبه کنی در مورد وضعیتت. خدا شما را برای ما فرستاد و تشکر میکنیم با ما صحبت کردید تا حرفمان را به گوش مسئولان و دولت برسانیم تا به ما کمک کنند.
وضعیت جسمیتان بعد از این ۹ سال چطور است؟
در سومالی خیلی اذیت شدیم. در این مدت، حتی یک بار هم رنگ آفتاب را ندیدیم و دائم در تاریکی بودیم. به خاطر همین موضوع، چشمهایم تار میبینند و قرمز شده است.
دکتر رفتهاید؟
با کدام پول بروم؟ برای خوراکمان از دیگران وام گرفتهایم، دکتر رفتن پول میخواهد. چشمانم آبریزش دارد و باد که میخورد، درد میکشم. راستی، محمدحسین خورا، یکی دیگر از صیادان است که هم در سومالی با ما بود و هم فامیلمان است. او هم میخواهد با شما صحبتکند. خورا در روستای دیگری زندگی میکند اما خانهاش به خاطر باران ریخته و به خانه ما که وضع چندان خوبی هم ندارد، آمده است.
خورا هم ۳۲ ساله است و بهسختی فارسی حرف میزند. او متاهل نیست. گوشی را میگیرد و درباره اسارت و افزایش قیمتها بعد از آزادی صحبت میکند.
۹ سال اسارت در سومالی چطور گذشت؟
خیلی سخت. فکر میکردیم آخر دنیاست و تا آخر عمر آنجا میمانیم. خدا را شکر برگشتیم ولی حالا مشکلات بزرگتری داریم. سرپرستی خواهر و مادرم با من است و در مدتیکه نبودم، داییام خرج آنها را میداد.
بازار رفتهاید؟
همهچیز خیلی گران است. میخواهم یک دست لباس بخرم، میگویند دو میلیون تومان، آنموقعها همین لباس را ۳۵ هزار تومان میخریدم.
شغلی پیداکردهاید؟
رفتم دنبالش، یکی که در کار ساختمانسازی است گفت خبرت میکنم اما فکر نمیکنم زنگ بزند. حالمان به خاطر نداشتن پول و شغل خیلی خراب است و به کمک دولت نیاز داریم. به داد چشمهای طیب برسید، وضعش خوب نیست.
ازدیدن قیمتها دارم سکته کنم
افشین داوودی ۳۲ ساله هم از صیادانی است که از نداشتن شغل و پول عذاب میکشد. به اینها، درد پاهایش را هم اضافهکنید که سوغات دزدان دریایی سومالیایی است: «در سومالی به دست و پایمان زنجیر و قفل بسته بودند و به همین خاطر، پاهایم ضعیف شده و زیاد نمیتوانم بایستم. از شدت درد شبها خوابم نمیبرد و با این گرانی و بیپولی حتی نمیتوانم دکتر بروم. هیچکس هم کمک نمیکند. وقتی اسیر بودم، برادرم، عمو و مادرم خرج زن و بچهام را دادهاند. بچهام از من پول میخواهد تا خوراکی بخرد اما از کجا پول بیاورم تا پفک ۱۰، ۱۵هزار تومانی بخرد. نوشابه ۲۰۰۰ تومانی شده ۲۰هزار تومان که برای ما خیلی گران است. الان هم اجارهنشین خانه مادرم هستم وچیزی از خودم ندارم، نه خانه و نه ماشین. مگر با این قیمتها میشود صاحب خانه و ماشین شد. داوودی از سال۹۴ میگوید که هنوز اسیر نشده و گرانیها دودستی بیخ گلوی مردم را نگرفته بود: «آنموقع، بعضی دوستانمکه در شرکت کار میکردند، ماهی ۷۰۰هزار تومان درآمدشان بود، درآمد من با ماهیگیری بین پنج تا شش میلیون تومان بود که زندگیام تامین میشد اما الان به فلاکت افتادهام. در سومالی هم برنج و لوبیا میخوردیم، الانکه دارم با شما صحبت میکنم هم ناهارمان برنج و لوبیا است. به خدا از دیدن قیمتها دارم سکته میکنم. خانهمان به خاطر باران پر از آب شده و دیگگذاشتهایم تا آبها جمع شود. میخواهم فیلمش را به فرماندار شهرمان نشان دهم تا راه چاره نشانمان دهد.»
همسر داوودی هم از ما میخواهد به دولت بگوییم به داد صیادانی برسد که آه در بساط ندارند. او نگران پاهای شوهرش است که به خاطر غل و زنجیر ضعیف و ناتوان شده است.
درد سومالی یک طرف، درد قیمتها هم طرف دیگر
طاهر بنگلزهی هم از اسرای دزدان دریایی سومالی است که در زمان اسارت ۱۷سال داشت. از همان شروع صحبت از بلاهایی میگوید که دزدها سرشان آوردند: «یک ماه تمام آویزانمان کردند و اجازه نمیدادند بخوابیم. خیلی عذابمان دادند.»بعد هم یکراست میرود سراغ گرانیها: «در سومالی آن همه درد کشیدیم، حالا هم از قیمتها درد میکشیم. سال۹۴ که اسیر شدیم، از درآمدم خیلی راضی بودم اما حالا قدرت این را نداریم که یک مرغ کوچک بخریم. به صاحب لنج میگویم کمکمان کن بیکاریم، پول نداریم. میگوید لنجم غرق شده است. همینکه برگشتید به ایران و خانوادهتان را میبینید، خدا را شکر کنید. ما حق زندگی نداریم؟»حرف زدن به زبان فارسی برای طاهر سخت است و انگار فارسی یادش رفته. عباس برادرش، حرفهای او را ادامه میدهد: «برادرم از وقتی فهمیده قیمت خانه و ماشین چقدر بالا رفته، دیوانه شده و هی میگوید ایکاش به ایران برنمیگشتم. پدر و مادرم با یارانه زندگی کرده و دو برادر ۱۹و۲۲ سالهام هم حمالی میکنند تا خرج و مخارجشان دربیاید. دست سفارت و دولت ایران درد نکند به برادر ما کمک کرد اما کاش به صیادها هم کمک کنند تا زندگیشان سروسامان پیدا کند.»
اصحاب کهف در یزد
شیرمحمد دامنی از بستگان یکی از صیادان است. او از ورود آنها به کشور و فهمیدن قیمتها، ماجرای جالبی برای جامجم تعریف میکند: «صاحب لنج برای ۱۴صیاد، ۵۰۰هزار تومان فرستاد تا خرج کنند. دقتکنید، ۵۰۰ زار تومان برای تمام این ۱۴نفر، نه هر نفر ۵۰۰هزار تومان. صیادها هم فکر میکردند همه چیز مثل قبل است و با خودشان گفتند کلی پول داریم و تا به کنارک برسیم، ۳۰۰ زار تومان هم اضافه میآوریم. تصورشان این بود که با این پول میتوانند در یزد پشمک و گز بخرند تا بعد از این همه مدت دست خالی با خانواده خود ملاقات نکنند. وقتی به یزد رسیدند به فروشگاهی رفتند تا سوغاتی بخرند که صاحبش پرسید شما از کجا میآیید. آنها هم گفتند از تهران و بعد برایشان توضیح داده که قیمتها چقدر تغییر کرده است. صیادها هم بسیار ناراحت شدند از این قضیه و تصمیم گرفتند پول را به کارت صاحب لنج برگردانند. برای مردم تغییر روزانه قیمتها تازگی ندارد و مدتهاست به این زخم ناسور خو گرفتهاند اما برای صیادانی که ۹سال از وطن و تغییراتش دور بودهاند، چرا. البته هم مردم و هم صیادان به یک اندازه از تورمی که افسارش این روزها بدجور رها شده و شلاقش را به سر و صورت همه میکوبد، آسیب میبینند که لازم است فکری برای آن شود. برخی صیادان این روزها علاوهبر دردگرانی از درد و بیماری چشم و پایشان نالان هستند. هر دو عضو هم وسیله ارتزاق است که اگر نباشد، پای تامین خرج و مخارج زندگیشان حسابی لنگ میماند. شاید این روزها پزشکانی باشند که بیهیچ چشمداتی و تنها به خاطر انسانیت، به کمک آنان در کنارک بروند تا دستکم بار بیماری را از روی دوش این صیادان بردارند.
صیادان چرا شوکه شدند؟
صیادان زمانی که آزاد شده و به ایران بازگشتند، تصور نمی کردند با شوک قیمتی رو به رو شوند. شوکی که به آنها حس اصحاب کهف داد. در این مدت اکثر اقلام غذایی بیش از بیست برابر شده و صیادان آزاد شده که شغلی ندارند را در خرید کالاها با مشکل رو به رو کرده است. در دادهنمای روبهرو تفاوت قیمتها در سال۱۳۹۳ که صیادان اسیر شدند را با سال ۱۴۰۱ مقایسه کردهایم.
شکر ۲۲۹۰ تومان ۲۹۵۰۰ تومان
برنج ۷۴۰۰ تومان ۱۱۵۰۰۰ تومان
ران گوسفندی ۴۰۰۰۰ تومان ۳۰۰۰۰۰ تومان
نوشابه خانواده ۱۴۶۰ تومان ۱۷۸۴۰ تومان
ماست ۲.۵کیلویی ۶۳۳۵ تومان ۹۰۰۰۰ تومان
رب گوجه ۴۳۶۵ تومان ۳۹۶۰۰ تومان
سکه طرح جدید ۹۳۳۵۰۰ تومان ۲۱ میلیون تومان
دلار ۳۲۳۰ تومان ۴۰۰۰۰ تومان
منبع:جام جم