به گزارش سایت خبری پرسون، عباس آخوندی فعال سیاسی و وزیر پیشین راه و شهرسازی در کانال تلگرامی خودنوشت: جناب خاتمی رهبر معنوی جریان متشکل اصلاحطلبی است و بنابراین، مخاطب قراردادن ایشان بهمعنی مخاطب قراردادن تمام جریانهای اصلاحطلب است و نه یک شخص خاص. در مورد جناب نبوی نیز ایشان رییس جبههی اصلاحات میباشند. بنابراین، افزون بر شرافت شخصی، سوابق سیاسی ایشان دارای سمت رسمی در این جریان سیاسی هستند. پس مخاطب قرادادن شخص ایشان نیز درست و موجه است.
پس از انتشار نامه اینجانب خطاب به آقایان خاتمی و نبوی، نخستین نقدی که وارد شد این بود چرا این دو بزرگوار مخاطب نامه قرار گرفتهاند؟ اینان که حضور فعالی در جریانهای اخیر سیاسی نداشتهاند و ندارند و تمایلی هم به حضور ندارند. گاهی هم که حضور پیدا میکنند، خلاف جهت اعتراضات حرکت میکنند. افزون بر این، دورهی اصلاحطلبان گذشتهاست و اصلاحطلبی به پایان خط رسیده است. از این رو، صحنه سیاسی را خالی کرده و محلی از اعراب ندارد. و مسائلی از این دست.
در پاسخ این نقد عرض میکنم که قدر سیاستمدارن ملیمان را بدانیم. سیاستمدارن کالا و یا ابزارهای یکبار مصرف نیستند. شخصیت اینان در یک چرخهی تاریخی و پس از طی فراز و فرودهای فراوان شکل میگیرد و بهواقع سرمایههای اجتماعی یک ملت هستند. بنابراین، بهراحتی نمیتوان آنها را کنار گذاشت. اکنون بسیاری از اندیشمندان از شخصیت مرحوم ذکاءالملک فروغی به نیکی یاد میکنند و او را ناجی ایران در جریان اشغال ۱۳۲۰ توسط متفقین میدانند. شاید روزی که او با زیرکی توانست محمدرضا شاه را به مجلس شورای ملی ببرد تا سوگند پادشاهی یاد کند، بسیاری او را خائن بهوطن نامیدند. لیکن، امروز که آبها از آسیاب افتادهاست قضاوت تاریخی آن است که فروپاشی نظام سلطنت در آن تاریخ، به مفهوم تقسیم ایران میان دو قدرت مسلط آن روزگاران انگلیس و روس بود. و همچنین به مثابهی سربرآوردن شورشهای طائفهای و قومی در گوشهگوشهی کشور بر مبنای منفعتطلبیها گروهی و یا به تحریک خارجی بود. از مرحوم مصدق نیز این روزها به نیکی یاد میگردد. لیکن، تاریخ گواهی میدهد که در جریان نهضت ملی، دشنامی نبود که به او داده نشدهباشد. انواع اتهامها از دزدی و خیانت گرفته تا خرفتی و امثال آن در برخی روزنامهها از جمله روزنامههای وابسته به حزب توده نثار او میشد. پس بهسادگی راجع به اشخاص قضاوت نکنیم. البته، این به این معنی نیست که ایشان منزه از هر نقدی هستند و یا اینجانب تمام رفتارها و مواضع ایشان را تایید میکنم. تنها میخواستم بگویم، که بیا تا قدر یکدیگر بدانیم.
نکته دوم اینکه جناب خاتمی رهبر معنوی جریان متشکل اصلاحطلبی است و بنابراین، مخاطب قراردادن ایشان بهمعنی مخاطب قراردادن تمام جریانهای اصلاحطلب است و نه یک شخص خاص. در مورد جناب نبوی نیز ایشان رییس جبههی اصلاحات میباشند. بنابراین، افزون بر شرافت شخصی، سوابق سیاسی ایشان دارای سمت رسمی در این جریان سیاسی هستند. پس مخاطب قرادادن شخص ایشان نیز درست و موجه است.
و نکته آخر اینکه زمانی که نامهای افشا میشود، به معنی این است که دیگر مخاطب آن تنها شخص و یا اشخاص مذکور در صدر نامه نیست. بلکه، تمام جامعه و تمام کسانی که به مضمون آن دسترسی پیدا میکنند، مخاطب هستند. بنابراین، همچنانکه در متن نامه آمدهاست، تمام ملت عزیز ایران و تمام اندیشمندان و تمام کسانی که دل در گرو ایران دارند و وطنخواه میباشند و دوست ندارند که جوانان این مرز و بوم به خاک و خون کشیده شوند و علاقمند به حفظ وحدت و یکپارچگی سرزمینی ایران و توسعه ایران مستقل هستند، مخاطب نامه میباشند. دیگر تنها آن دو عزیز مخاطب نیستند. تمام ملت عزیز مخاطب این شهروند میباشند.
و اما در باره مرگ و زندگی اصلاحات و سنتگرایان و داستان وسطبازی در یادداشت بعدی پاسخ خواهم گفت.
****
متن کامل نامه عباس آخوندی به سید محمد خاتمی و بهزاد نبوی که هفته گذشته منتشر شد، در پی می آید:
به نام خدا
جناب حجهالاسلام و المسلمین آقای سید محمد خاتمی
جناب آقای مهندس بهزاد نبوی رییس جبههی اصلاحات
با سلام و عرض ادب ۲۴/آبان/۱۴۰۱
همچنانکه مستحضرید شرایط داخلی و بینالمللی کشور در وضعیت بحرانی قرار دارد. نحوهی حکمرانی بهگونهای است که نه تنها هیچ نور امیدی را در دلهاروشن نمیکند، بلکه با تنندادن به پذیرش واقعیت تحولات جامعه ایران، سوءتدبیر اقتصادی فاجعهآمیز و درک نادرست از شرایط منطقهای و جهانی هر روز بر میزان ناامیدی عموم مردم میافزاید. نحوهی برگزاری دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ که منجر به حذف نیروهای ملی و کاهش مشارکت شهروندان گشت و نحوهی مواجهه با موضوع برجام که تاثیر مستقیم و حیاتی بر امنیت ملی ایران گذاشته و میگذارد و همچنین، عدم حلوفصل مسائل باقیمانده با گروه اقدام ویژه مالی (FATF) و ممانعت از تصویب و ابلاغ قانون الحاق ایران به دو کنواسیون پالرمو و سی اف تی که مبادلات مالی ایران را معلق معلق و پرهزینه نموده و موجب افزایش هزینهی مبادلات تجاری ایران گشتهاست. اینها و مسائلی از این دست زندگی مردم ایران را در یک وضعیت نااطمینانی و تزلزل دائمی قرار دادهاست. افزون بر اینها، اخیرا سردرگمی در نحوهی موضعگیری در برابر تجاوز روسیه به اوکراین و فروش پهباد به آن، ایران را به صورت عملی تبدیل به هدف سیاسی و نظامی از سوی قدرتهای غربی در شورای امنیت سازمان ملل کرده و دیگر قدرتهای بزرگ را به انفعال کشاندهاست.
در شرایط تشدید وضعیت فرسایشی و نااطمینانی موجود، در درون، شاهد شکلگیری تعادل ناپایدار بوده و در بیرون، با توجه به نارضایتیهای داخلی و ضعف موضع بینالمللی ایران، عملا جنگ نرمی علیه کشور رسما آغاز شده و بیش از هر زمان دیگر افکار عمومی جهان علیه ایران تحریک شدهاست. این وضعیت در مورد ایران دستِکم پس از جنگ جهانی دوم بیسابقه است و تا حدودی حتی شدیدتر و یکدستتر از شرایط بینالمللی علیه افغانستان و عراق پیش از مداخله امریکا در آن دو کشور است. این وضعیت تمام خواستههای قدرتهای متخاصم و رقیب منطقهای ایران بهویژه اسرائیل و عربستان نو را تامین میکند و البته که مطلوب سایر قدرتهای بزرگ چون امریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و چین هر یک به دلیل خاص خود میباشد.
هنر سیاست مدیریت تعارض و دستیابی به صلح بینالمللی در سطح جهانی و صلح اجتماعی در درون است. و گرنه آشوب و شورش مسیر خود را طی میکند و تجربه تاریخی نیز حکایت از بدفرجامی این مسیر دارد. شوربختانه، نظام حکمرانی در این شرایط بهجای گشودن درهای سیاستورزی به روی سیاستمدارن ملی، آنان را یکی پس از دیگری از صحنهی سیاست خارج ساختهاست و خود مانده و انبوهی از مسالههای حل نشده و خیل کثیری از مردمان معترض. با این وجود، غرض از نوشتن این نامه این است که سیاستمدار ملی، حتی در شرایط سخت امتناع سیاستورزی باید با ابتکار و تدبیر خود پنجرهای به سوی سیاست بگشاید و بهنحوی بر این امتناع غلبه کند.
جنابانعالی، جبهه اصلاحات و سایر سیاستمدارن و نیروهای وطنخواه که از سرمایههای ملی این سرزمین هستید، قاعدتا بیش از این قلم به این حقیقت آگاهید و به شرایط میاندیشید. بههرروی، پیرو اظهار نظر شما، صدور بیانیه مجمع اصلاحطلبان و اظهار نظر برخی اندیشمندان و شخصیتها در باره اعتراضات جاری، به عنوان یک شهروند به پیوست، ارزیابی خود را از شرایط ایران به همراه بازخوانی فرصتهای قانونی موجود، منضم به یک «راهبرد خشونت پرهیز» برای خروج از بحران موجود ارسال میکنم. نکته کانونی راهبرد سه بخشی پیشنهادی این است که
۱. در ادامهی تحلیل وضعیت و اعلام نقطهنظرها، شرایط و خواستههای کلی و مهم، تمام نیروهای ملی، تنها بر حاکمیت قانون و ضرورت انتزاع ماموریت اجرای احکام شرعی از وظایف حکومت بر اساس قانون اساسی متمرکز شوند،
۲. لغو کلیه دستورها، رویهها، نهادها، سازمانها و نهادهایی که خارج از قانون و قانون اساسی ابلاغ و تاسیس شدهاند و در عمل حاکمیت قانون را مختل ساختهاند را خواسته محوری عملیاتی خود قرار دهند و
۳. -در نهایت، حفظ منافع ملی در حوزهی روابط بینالملل را هدفگذاری کنند.
و در کاربست این راهبرد به سه اصل
۱. «اصالت مواضع» به مفهوم پرهیز از اتخاذ مواضع بینابین، متناقض، متعارض و بیتوجه به الزامات هر موضع،
۲. «صداقت در ارتباط با مردم» به معنی باور قلبی به آنچه که گفته میشود پرهیز از هدفهای تاکتیکی و ابزاری ند و
۳. نسبت به «پذیرش مسئولیت» مواضع و اقدامهای پیشین و آینده پایبند باشند.
امیدوارم که این راهبرد توسط شما و سایر اشخاص و احزاب اصلاحطلب و همچنین تمام سیاستورزان و سیاستمداران ملی، اندیشهوران، استادان دانشگاهها، دانشجویان و شهروندان و جوانان عزیز که دل در گرو بالندگی و توسعه ایران دارند مورد توجه و نقد و بررسی قرار گیرد. به امید بهروزی ملت عزیز، استقرار صلح اجتماعی، گسترش امنیت ملی و منطقهای و اصلاح و سربلندی جمهوری اسلامی ایران.
با سپاس
عباس آخوندی
منبع: خبرآنلاین