یک روایت متفاوت از نحوه کشته شدن حمیدرضا روحی

یکی از مدافعان امنیت درباره ماجرای کشته شدن حمیدرضا روحی که پنجشنبه شب در محله زیباشهر تهران اتفاق افتاد، توضیحاتی داد.
تصویر یک روایت متفاوت از نحوه کشته شدن حمیدرضا روحی

به گزارش سایت خبری پرسون، خبر فوت حمیدرضا روحی در جریان حوادث پنج شنبه شب تهران در حالی منتشر شد که روایت‌های متفاوتی پیرامون فوت او وجود دارد و ویدئوهای سبک زندگی وی در شبکه‌های اجتماعی بازتاب گسترده‌ای در میان کاربران داشته است. برای روشن شدن زوایای این حادثه با یکی از مدافعان امنیت حاضر در صحنه گفتگو کردیم که به شرح زیر است:

روز پنج شنبه (۲۶ آبان ماه) و حدود ساعت ۹ شب بود که دیدیم عده‌ای در حوالی بلوار شهر زیبا چند سطل اشغال را آتش زدند و همین که ما به سمت آنان رفتیم، فرار کردند. از آن خیابان عبور کردیم که یک خیابان طولانی بود و دیدیم اغتشاشگران به فاصله هر ۱۵ متر سطل آشغال‌ها را آتش زده‌اند. ما سر خیابان رفتیم و دیدیم که از ته خیابان به سمت ما لیزر می‌اندازند که فکر کردیم بچه‌های ناجا هستند، اما کمی جلوتر رفتیم و دیدیم که اغتشاشگران هستند و حتی نارنجک دستی هم به سمت بچه‌های مدافع امنیت پرتاب کردند. شاید ۱۰ تا ۱۲ نارنجک دستی به سمت بچه‌ها زدند.

حتی آنان به یکی از بچه‌های مدافع امنیت که جلو رفته بود، یک تیر شکاری زده بودند و فهمیدیم که آن اغتشاشگران اسلحه شکاری هم داشتند. این در حالی است که نیروهای سپاه، بسیج و ناجا که آنجا بودند، سلاح‌هایی چون پینت بال، لانچر اشک‌آور و باتوم داشتند اما اصلاً سلاح گرم نداشتند.

نیروهای مدافع امنیت به سمت اغتشاشگران پینت بال و اشک‌آور زدند و همین مسئله باعث شد که آنان عقب‌تر بروند و ما جلوتر رفتیم. کوچه اول و دوم را رد کردیم و بچه‌ها به سمت اغتشاشگران حمله کردند و آنان فرار کردند و ما زمانی که رسیدیم، دیدیدم که تمام کف کوچه پر از میخ‌های ستاره‌ای است. آنان کل کوچه را روغن و گازوئیل ریخته بودند و نمی‌شد در آنجا راه رفت. سه تا از بچه‌های مدافع امنیت هم که با موتور آمده بودند، روی زمین افتادند.

کوچه دوم و سوم را که رد کردیم، به یک کوچه فرعی رسیدیم و دیدیم که اغتشاشگران دارند از انتهای کوچه فرار می‌کنند و در این میان، دیدیم که در انتهای کوچه فردی با صورت روی زمین است و ما تصور کردیم که افتاده روی زمین، اما زمانی که وی را برگرداندیم دیدیم که بدنش سرد و صورتش کاملاً سفید شده است. یک پزشک هم همراه ما بود و ضربان قلب وی را گرفت و گفت که او فوت کرده است و مشخص شد که حدود یک ساعت است که در آنجا افتاده و تمام کرده بود.

آن فرد «حمیدرضا روحی» بود که یک تیر به قفسه سینه وی خورده بود. بچه‌ها شک داشتند که وی از نیروهای بسیج بوده است یا از طرف مقابل. تا ما پیکر را سر خیابان آوردیم، چند نفر از رفقای وی گفتند که این حمیدرضا روحی و از بچه‌های بسیج است و بعد آنجا همهمه شد که بچه‌های بسیج را زدند و شهید شد. در این میان، چند نفر از افراد دیگری که خیلی تیپ و قیافه آنان به بچه‌های بسیجی نمی‌خورد، به آن جمع اضافه شدند و گفتند که حمیدرضا روحی بسیجی بوده است و بعد برخی از افراد گریه کردند.

سپس فردی آمد و حمیدرضا روحی را شناسایی کرد و گفت که او لیدر است. دوباره ما به شک افتادیم که از کجا معلوم که وی شهید است و شاید از طرف مقابل بوده است. فرمانده ناحیه و حوزه آمدند و فرمانده حوزه گفت که وی با من کار می‌کرد و برای جمع‌آوری آمده بود. تا اورژانس آمد که پیکر را ببرد، این همهمه وجود داشت و معلوم نبود که روحی بسیجی بوده است یا خیر.

آن شب خود ما صفحه اینستاگرام «حمیدرضا روحی» را پیدا کردیم که در پروفایل وی مطالبی علیه جمهوری اسلامی وجود داشت. همچنین مطالبی درباره زن، زندگی، آزادی گذاشته بود. درباره اعتراضات هم پست و استوری داشت که ما به قطعیت رسیدیم که وی آن طرفی بوده است.

البته عکس‌هایی هم از وی بیرون آمد مبنی بر اینکه سابقه بسیج و کارهای جهادی و هیئتی داشته، اما چیزی که قطعیت دارد، این است که توسط اغتشاشگران کشته شده بود. اغتشاشگران، «حمیدرضا روحی» را با کُلت به قفسه سینه وی تیر زده بودند. وی در محل تجمع اراذل و اغتشاشگران افتاده بود و قبل از رسیدن ما فوت کرده بود.

ما اولین نیروهایی بودیم که با ناجا وارد آن صحنه شدیم. اهالی آنجا می‌گفتند که اغتشاشگران یک ساعت قبل از آنکه مدافعان امنیت به آن محل برسند، در آنجا بودند، نارنجک دستی می‌زدند و سطل آشغال‌ها را آتش زدند و آنقدر وقت داشتند که کل خیابان را گازوئیل و میخ ریخته بودند و جنازه روحی هم آنجا بود. این اقدام هم در راستای همان پروژه و توهم کشته‌سازی است.

418350

سازمان آگهی های پرسون