به گزارش سایت خبری پرسون، وقتی شمارهام روی گوشیاش میافتد با اولین زنگ فامیلم را میگوید و با خوش خلقی که همیشه از او سراغ دارم حال مردم زادگاهش را جویا میشود. وقتی میگویم که قرار است برای شهرآرانیوز مشهد گفت و گویی داشته باشیم با وجود این که تا قرار گرفتن در مقابل دوربین زمان کوتاهی دارد، اما مثل همیشه با کمال میل پاسخ گوی سوالاتم میشود. «رضا توکلی» در این حرفه استخوان خرد کرده و پیش کسوت است. او رنگین کمانی از نقشها را در کارنامه هنریاش دارد؛ از روحانی «او یک فرشته بود» و چوپان «مردان آنجلس» گرفته تا دیگر نقشهای جدی، کمدی، مثبت و منفیاش. او این روزها با سریال «داستان یک شهر» مهمان قاب تلویزیون است و با «جادوگر» در شبکه نمایش خانگی حضور دارد و این بهانه گفت وگوی ما با این هنرمند کاربلد است.
با سریال «داستان یک شهر» مهمان قاب شیشهای هستید. اگر موافقید درباره این اثر صحبت کنیم.
من با کارگردانهایی کار کردهام که کارهای مشترک زیادی با آنها داشتهام. «محمدرضا آهنج» که کارگردانی حرفهای و یک جور روانشناس است و شناخت کافی از حرفهاش دارد، از من برای بازی در این سریال دعوت کرد و گپ مفصلی با هم زدیم. کوتاه یا بلند بودن نقش در این سریال مثل خیلی از آثار برایم فرقی ندارد، چون به خاطر وجود «آهنج» در چندین کارش از جمله «ستارههای سربی» بازی کردم. این بده بستان و تداوم همکاری در بین کارگردانان و بازیگران در کل دنیا وجود دارد، چون چم و خم کار یکدیگر را میشناسند، همچنین درباره «علیرضا افخمی» که شناخت کاملی از هم داریم، یعنی وقتی میگوید «ف» من میروم «فرحزاد». ادعایی ندارم، اما بازیگر شناخته شدهای هستم و وقتی دعوت به کار شدم، پذیرفتم. این سریال روایتگر مستندی است که خبرنگاران گزارشهایی از حوادث و اتفافات سطح شهر تهیه میکنند. من هم بازی در نقش پدر «دانیال عبادی» را با وجود شرایط ویژهای که داشتم و همچنین به لحاظ بیماری و کرونا و مسائل خانوادگی پذیرفتم، اما پذیرش این نقش بیشتر به خاطر ادای دین در رفاقت بود تا دلخوری به وجود نیاید.
فیلم نامه چه ویژگی داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟
فیلم نامه را اصلاً مطالعه نکردم و فقط قسمتهای نقش خودم را مرور کردم.
یعنی فقط شناخت کاملتان از آقای «آهنج» سبب شد بدون مطالعه فیلمنامه، جلوی دوربین بروید؟
همان گونه که گفتم یکی از دلایلش رفاقتمان و دوم به خاطر اقتصاد زندگیام بود و همه مسائل دست به دست هم دادند تا بازی در این نقش را بپذیرم. مردم مرا میشناسند و برخی به من گفتهاند که چرا در سریال «جادوگر» بازی کردهای؟ و من هم پاسخ دادم «چون برای بازی در سریالهای کمدی دعوت نمیشوم و جنس بازیام را نمیشناسند». اشکال اینجاست که سندیکایی نداریم تا خصوصیات بازیگران را ارائه کند. بازیگرانی را سراغ دارم که در ژانری بازی کردهاند و دائم در همان ژانر خودشان را تکرار میکنند مانند مهران رجبی خودمان. معتقدم او میتواند نقش جدی بازی کند و کارگردانهای دیگر باید سراغش بروند، ولی متاسفانه ریسک کننده نداریم. من چند سکانس در سریال «جادوگر» بازی کردم و نشان دادم که در ژانر کمدی هم میتوانم بازی کنم.
یک بار به مهران مدیری گفتم ما مردم فرهنگی هستیم چرا باید با پیژامه و قابلمه با نفر بغلی دستیمان برنج تو صورت هم بمالیم؟! چرا باید این فرهنگ را در فیلمهایمان ارائه کنیم؟ من معتقدم نباید با شوخیهای دم دستی فرهنگ غنی خودمان را زیر سوال ببریم. الان شرایط اقتصادی به گونهای است که افتادهاند در مسیر لوسبازی و باند بازی و تماشاگر ما هم گول خورده و اسیر این سیستم شده و در ناخودآگاهش شرطی شده است. معتقدم خوب است اثر کمدی بسازیم به شرطی که آبروی فرهنگمان نرود.
نقش کوتاه در سریال «جادوگر» را به دلیل مسائل مالی پذیرفتید؟
در گذشته در آثار کمدی همچون «افسانه هزار پایان» بازی کرده بودم و همچنین سریال «زیرزمین» رگههای طنز داشت. سالهاست «مسعود اطیابی» را میشناسم و نقشی که به من پیشنهاد داد، نقش کلاهبرداری است که جواهرات در دست اوست و ۲ جادوگر دنبال او میکردند. در این سریال نوازنده هستم و شیشه ماشین پاک میکنم و تمبک میزنم و عاشق زنی که نقش آن را نسیم ادبی بازی میکند، میشوم. وقتی فیلمنامه را خواندم این گونه بود، اما نقش از نیمه حذف شد. البته پولش برایم اهمیت داشت که بدهیام را با آن پرداخت کردم. در سریال «مانکن» هم نقشام نیمهکاره رها شد، اصلاً ماندهام چرا این گونه شد! در آن مقطع دلار گران شد و دیگر نقشام را ادامه ندادند. البته همان سکانسی هم که بازی کردم کلی دیده شد. معتقدم بازیگر در یک سکانس میتواند خودش را نشان دهد.
این روزها مردم نیاز به خنده و شادی دارند، به نظرتان یک اثر نمایشیِ استانداردِ کمدیِ مخاطب پسند باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
ما بر اساس موقعیت سیاسی و اقتصادیمان باید اثر تولید کنیم یعنی این یکی از ویژگیهای شناخت مخاطب است. برخی کارگردانهای ما الان باری به هر جهت کار میکنند و میگویند چیزی برای پخش داشته باشیم و پولش را بگیریم و گذران زندگی کنیم. نویسندگان ما باید بر اساس شرایط ویژه اقتصادی مملکتمان یک موقعیت طنز واقعی خلق کنند و اگر به این نتیجه برسند، بازی را بردهاند، چون هم توانستهاند حرف دل مردم را بزنند و هم مشکلاتشان را در قالب شیرین طنز بیان و آنها را شاد کنند. اگر در شبکههای مجازی چرخی بزنید متوجه میشوید که مردم چه چیزهایی را دوست دارند و با دیدن آنها خستگی کار روزانه از تنشان بیرون میرود.
شما در نقشهای متفاوت طنز و جدی بازی کردهاید. در کدام نقش تاکنون بازی نکردهاید؟
در حیطه کارگردانی، طرح طنزی را به نیروی انتظامی دادهام و روی آن فکر میکنم یا فیلمنامه طنز سیاسی دارم، اما اصلاً نمیتوان با مدیر یا مسئولی شوخی کرد. خودم دوست دارم نقش محوری آن را بازی کنم و میدانم منفجر خواهدکرد؛ شخصیتی که در عین سادگی، عاشق زندگیاش است، بعضی از اوقات زرنگ بازی در میآورد، ولی در چاله میافتد. خدا رحمت کند «سیروس گرجستانی» در «رانت خوار کوچک» نقشی را بازی میکرد که در ادارهها به دنبال فرصت است و این تقریباً به آن شخصیت نزدیک است و این گونه نقشها را، چون برای مردم ملموس است، دوست دارم. اگر «زیرزمین ۲» ساخته شود، خوب است، چون طنز موقعیت بود.
روزگاری در تلویزیون کارهای طنز بسیاری ساخته میشد و مردم هم استقبال میکردند، اما این روزها بیشتر شبکه نمایش خانگی مورد توجه است، از نگاه شما چرا سریالهای تلویزیون ریزش مخاطب داشتهاند؟
چرایش را کارشناسها باید بگویند. من این قدر گفتهام خسته شدهام. طرحی میدهم، همه از روی آن برداشت میکنند و بعد از چند ماه میبینی که ساخته شد! روابط فرهنگیمان باید ثبات داشته باشد و ثبات ایده پردازیمان درست شود. سازمان صدا و سیما در سریال سازیاش باید از قالب دهه ۶۰، ۷۰ خارج و به روز شود. در برنامه دورهمی «مهران مدیری» پرسید چه خبر؟ و پاسخ دادم که باید از استانداردهای بینالمللی تبعیت کنیم، دنیا در فیلم و سریال سازی پیشرفت کرده و ما باید روی رنگ و لعاب و محتوا کار کنیم، ولی این بخش از صحبتهایم سانسور شد. به نظرم باید درباره مباحث مختلفی همچون ایده پردازی، نورپردازی، انتخاب کستینگ و بازیگر، نوع فن بیان بازیگر و خیلی موارد دیگر جلسات متعددی برگزار شود و به نتایج مطلوب برسیم و راهکار ارائه دهیم.
سوال آخر ما درباره مشهد است، چرا فیلم یا سریالی در زادگاه خودتان، مشهد، نمیسازید؟
طرحی را به آستان قدس دادم که همان داستان تاکسی بود و بعد دیدم که ساخته شد. مشهد تمام زندگی من و همه چیزم است. خاطرات زیادی از زادگاهم و حرم آقا امام رضا (ع) دارم. یک اثر کمدی دارم که به حرم امام رضا (ع) ختم میشود و خیلی زیباست. داستان آن درباره یک جوان کفتر باز بیچاره است. اگر شرایط فراهم شد، آن را میسازم.