وعده صلح پس از پایان جنگ سرد

رؤیای دهه ۱۹۹۰ این بود که اروپا، قاره‌ای که از نظر منابع طبیعی فقیر و محکوم بود تا با تغییرات ناشی از جنگ آمریکا و روسیه دست به گریبان باشد، می‌تواند طلایه دار آینده باشد. اما فرانسوا فوریه مورخ فرانسوی می‌گوید: ما درحال عبور از یک توهمیم.
تصویر وعده صلح پس از پایان جنگ سرد

به گزارش سایت خبری پرسون، تارنمای نشریه «نیو استیتسمَن» (New Statesman) در مطلبی به قلم هلن تامپسون به بررسی وضعیت جهان پس از دهه ۹۰ میلادی پرداخته و رؤیای صلح را صرفاً یک توهم دانسته است. در ادامه خلاصه‌ای از گزارش این پایگاه تحلیلی می‌آید:

این احساس که شاید تاریخ به پایان رسیده باشد از تابستان ۱۹۹۰ آغاز شد. دیدن خرابه‌های دیواری که یک روز دور برلین کشیده شد و اروپا را به دو نیم تقسیم کرد، به راحتی این خیال را به ذهن می‌آورد که وحشت‌های قرن بیستم، بدون آنکه خونی به زمین ریخته شود، پایان یافته است. به نظر می‌رسید قاره‌ای که با بروز مصیبت کابوس‌های رقابت هزاره (جنگ سرد) و امپراطوری های رها شده مجازات شده بود، حال می‌توانست دوره‌ای از آسایش را آغاز کند. با اینکه امید به دمیدن سپیده صلح با حمله عراق به کویت در اوت همان سال از بین رفت، اما می‌شد این طور برداشت کرد که جنگ اول خلیج فارس، جنگ خوبی برای حفظ قوانین بین المللی بود.

این امیدواری تابستان ۱۹۹۰ هم تنها یک توهم بود. به فکر کسی نرسید که چطور (جمهوری تازه مستقل شده) اوکراین که حالا بندر سواستوپول هم جزئی از آن شده بود، بدون وساطت نظامی آلمان جدید و دوستدار صلح و آرامش، می‌تواند در برابر روسیه تحقیر شده از خودش دفاع کند.

جنگ خلیج فارس هم یک کارزار اخلاقی نبود بلکه جنگی بود که به این علت آغاز شد که به اعتراف رئیس جمهور وقت آمریکا جرج بوش پدر ما نمی‌توانیم اجازه بدهیم چنین منابع عظیمی تحت سلطه چنین بی‌رحمی قرار داشته باشد. اگر حرف‌های بوش را هم بپذیریم بازهم پیروزی در این جنگ توجیهی ندارد.

جهانی که اکنون در آن زندگی می‌کنیم از پاییز و زمستان سال ۱۹۷۹ از سمت شرق که بسیار دورتر از اروپا بود، شکل گرفت. در آن زمان شوروی سابق هنوز قدرت را در دست داشت و دمکراسی‌های غربی به دلیل مجموعه‌ای از شوک‌های حوزه انرژی دچار مشکل شده بودند.

در دسامبر سال ۱۹۷۹، قیمت نفت دو برابر بیشتر از آغاز همان سال شده بود. در حالی که مسکو سرگرم قورت دادن درآمدهای ناشی از صادرات نفت به اروپای غربی بود، نخست وزیر روسیه لیونید برژنف دستور حمله نظامی به افغانستان را صادر کرد. با اینکه جنگ برای سرپا نگه داشتن حکومت کمونیستی کابل سرانجام به فروپاشی شوروی سابق انجامید، اما حمله روسیه نشان داد که این احتمال هم وجود دارد که غنی‌ترین کشور جهان از نظر منابع (روسیه)، در منطقه اوراسیا از قدرت نظامی استفاده کند. در هر حال پاسخ غرب به این حمله به دلیل عدم وحدت کشورهای غربی به شکست انجامید. با اینکه جیمی کارتر در ژانویه سال ۱۹۸۰ تحریم مختصری علیه روسیه اعمال کرد اما جامعه کشورهای اروپایی، کانادا و استرالیا حتی صادراتشان را به روسیه افزایش دادند.

علت افزایش شدید قیمت نفت در آن زمستان ناآرامی‌های ایران بود. در ژانویه سال ۱۹۷۹ شاه ایران از کشور گریخت و آیت الله خمینی از تأسیس یک دولت انقلابی بر اساس شریعت اسلام خبر داد. اما در پاییز مهدی بازرگان، نخست وزیر وقت دولت انقلابی، درصدد برآمد تا با دولت کارتر ملاقاتی ترتیب دهد. اما در ایرانی که مملو از شور اعتقادی و انقلابی شده بود جایی برای ارتباط با آمریکا وجود نداشت. پس از انتشار عکس‌هایی از دیدار بازرگان و مشاور امنیت ملی دولت کارتر به نام زیبیگنیف برژینسکی، دانشجویان سفارت آمریکا در تهران را تصرف کردند (البته این سفارتخانه تبدیل به لانه جاسوسی شده بود) و کارکنانش را گروگان گرفتند. دولت بازرگان که کنترل اوضاع را از دست داده بود، سقوط کرد.

بحران گروگانگیری ۴۴۴ روزه در ایران گواه تحقیر آمیزی بر بی کفایتی طولانی مدت آمریکا برای دخالت نظامی در خاورمیانه است. با اینکه برخی از مشاوران کارتر از طرح حمله هوایی علیه ایران حمایت می‌کردند اما او می‌ترسید جان گروگان‌ها پس از چنین حمله‌ای به خطر بیافتد. زمانی هم که در آوریل ۱۹۸۰ دستور عملیات نجات را صادر کرد، مشکلات عملیاتی باعث شد تا آن مأموریت نافرجام بماند.

اما بحران گروگان‌ها باعث شد تا ناوگان دریایی آمریکا حضور دائمی اش را در خلیج فارس که گذرگاه آبی حدود یک پنجم از رفت و آمدهای تأمین نفت جهان است، آغاز کند. در حالی که آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم به بعد حضور ناچیزی در سواحل بحرین داشت، در نوامبر سال ۱۹۷۹ کارتر دستور داد تا کشتی‌های آمریکایی وارد آب‌های خلیج فارس شوند.

امروز چین بجای آمریکا اولین واردکننده نفت جهان است. چین از آنجا به این موقعیت رسید که دنگ شیائوپینگ رهبر این کشور در سال ۱۹۷۹ دستور داد تا اصلاحات اقتصادی در کشور انجام شود. درخلال قرن بیستم، موفق ترین استراتژی رشد اقتصادی بلند مدت متعلق به دوران دنگ شیائوپینگ است. با این حال از اواخر سال ۱۹۷۹، دنگ برای کنترل رشد جمعیت چین سیاست تک فرزندی دولت را اعمال کرد.

یقیناً شیء جی پینگ بر این مساله صحه می‌گذارد که جامعه سالمند و عدم تعادل جنسیتی جلوی تحول اقتصادی را می‌گیرند و البته مشکلات اجتماعی هم ایجاد می‌کنند. با این حال، محور اصلی سیاست‌های زمان ما درک این مساله است که پیامدهای رشد اقتصادی از نظر منابع و بوم شناسی (اکولوژی) به خودی خود و بدون دخالت دولت حل نمی‌شود.

رؤیای دهه ۱۹۹۰ این بود که اروپا، قاره‌ای که از نظر منابع طبیعی فقیر و محکوم بود تا با تغییرات ناشی از جنگ آمریکا و روسیه دست به گریبان باشد، می‌تواند طلایه دار آینده باشد. اما فرانسوا فوریه مورخ فرانسوی می‌گوید: ما درحال عبور از یک توهمیم.

منبع: مهر

395545

سازمان آگهی های پرسون