محسن چاوشی را باید خواننده ای متولد سال 1358 از شهر خرمشهر بدانید. شهر جنگ زده! او این سال ها توانسته خود را به عنوان خواننده، آهنگساز، ترانه سرا و تنظیم کننده سبک راک و پاپ معرفی کند که دستی هم بر کار خیر دارد. این روزها کمتر صفحه مجازی را میتوانید پیدا کنید که درباره اقدامات خیرخواهانه محسن چاوشی سخنی به میان نیاورده باشد.
محسن چاوشی فرزند پنجم از خانواده ای هشت نفره است که در سن 4 سالگی به دلیل اشغال خرمشهر به شهرهای کرمانشاه، مشهد و در نهایت تهران مهاجرت کردند. او بلافاصله پس از اتمام دبیرستان به سربازی رفت و اولین فعالیت حرفه ای خود در مارکت موسیقی را در سال 1382 با آلبوم نفرین آغاز کرد. اما تقریبا 5 سال طول کشید تا توانست مجوزهای لازم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کشور دریافت کند و با آلبوم یه شاخه نیلوفر حضوری پر رنگ تر در عرصه موسیقی داشته باشد.
اگر بخواهیم نگاهی به آمار و فعالیت های محسن چاوشی بیاندازیم؛ باید به 150 ترانه، 11 آلبوم و چندین تک آهنگ اشاره کنیم که نام او را همواره بر سر زبان ها انداخته است. هر چند اوج خواننده و شهرت او را باید ترانه های فیلم سنتوری ساخته داریوش مهرجویی بدانیم.
صدای چاوشی صدای رنج جغرافیایی است که سالهای کودکی و نوجوانیاش را در آن گذرانده. او متولد خرمشهر است اما چشم و گوشش در مشهد باز شد.
محسن چاوشی تمام تلاشش را میکند تا دیده نشود، بهندرت تن به مصاحبه میدهد و مهمتر از هرچیزی از برگزاری کنسرت ابا دارد. این آخری باعث سرکوفتهای بسیاری شده است و او به تقلب و دستکاری در صدا و اداواطوارهای مختلف متهم شده است. چاوشی نه با پول پدرش خواننده شده و نه با زور شرکتهای تبلیغاتی.
جنس صدایش طوری است که هرقدر بخواهد آهنگ ششوهشتی بخواند باز غمگین و افسرده نشان میدهد. برای همین، هوادارانش گمان میکنند او در سال روزی دهبار شکست عشقی میخورد و حالا میآید دادوفغانش را سر مستمعانش میکشد. خودش، ولی میگوید این فقر و رنج و جنگزدگی بوده که او را به اینجا رسانده است.
او در گفتوگویی درباره اینکه چرا کنسرت برگزار نمیکند صریحا نظرش را گفته بود: «اینجا کنسرت بیشتر به جُنگ شادی میماند تا کنسرت موسیقی. برف شادی بزنند و یکباره از توی جعبه در بیایند و روی سن ظاهر شوند.»
حالا نبودن او در انظارعمومی و کنسرت برگزار نکردن تبدیل شده به یکی از شاخصههای منفی و مثبت چاوشی در بین هوادارانش. نبودن را انتخاب کرد که در بیم منتقدانش به ناپختگی و ترس و اینکارهنبودن تعبیر میشد. به اینکه صدایش دستگاهی است. او، ولی ترجیح داد سکوت کند. سکوتی که گهگاه به تصویر و شعر و جملهای در فضای مجازی شکسته میشد و بیشتر به ابهام و رازآلودگیاش اضافه میکرد. کار حتی بهجایی رسید که او برای کمک به آزادی زندانیان نه تبلیغی میکرد و نه وارد بازیهای نمایشی باقی هنرمندان میشد که تا تقیبهتوقی میخورد عالم و آدم را از کارهای به اصطلاح عامالمنفعهشان آگاه میکردند. امّا قصه برای او شکل متفاوتی داشت. آنقدرکه یک خبرنگار حوزه موسیقی بعد از مدتها خبر کمک او به آزادی زندانیان را منتشر کرد و تازه بعد از این بود که چاوشی از مخاطبانش برای رهایی آدمها از اعدام، به شیوه خودش، شروع کرد به کمک جمع کردن.
اما همچنان چرایی برگزارنکردن کنسرت به مهمترین پرسش هواداران و منتقدان او تبدیل شده است. او البته چندباری با دوربین تلفن همراهش و البته در یک زاویه عجیبوغریب که بهنظر فقط مختص خودش است اجرای زنده خیلی کوتاهی داشت که خیلی بابمیل نبوده و نتوانست کسی را قانع کند.
چاوشی تا سال ۸۷ که مجوز گرفت کسی به آن چندتا تکآهنگ جسته و گریخته و البته خیلی شنیده شده اهمیتی نمیداد. او یک خواننده زیرزمینی محسوب میشد، ولی همینکه توانست مجوز بگیرد با آلبوم «یه شاخه نیلوفر» سروصدایی ایجاد کرد و از او بهعنوان یک پدیده موسیقی یاد کردند. بعد از گرفتن مجوز او ترجیح داد به جای اینکه مثل همه زیرزمینیهای همنسلش که ولع آمدن روی زمین و برگزاری کنسرت پرشوری را دارند سر جای خودش بنشیند و کارهایش را جلو ببرد. البته بعد از آلبوم دومش یعنی «حریص» قولهایی داد که کنسرت برگزار میکند. حتی همراه با شهاب اکبری یک گروه موسیقی تشکیل دادند، امّا بازهم چیزی تغییر نکرد. حتی بهروز صفاریان هم با چاوشی اُخت شد تا او را بکشاند روی صحنه، ولی دیر شد و بعد از سالهای ۸۸ و ۸۹ خیلیچیزها تغییر کرده بود.
چاوشی سالها پیش در گفتوگویی با مجله «تجربه» به همین موضوع اشاره کرده بود: «من ماجرای عشقی خاصی نداشتم، اما همیشه آماده عاشق شدن بودم. ولی اینکه خیلیها میگویند فلانی زخمخورده از عشق بوده یا حتما کسی بلای عاطفی سرش آورده که اینطور غمگین و پرسوز میخواند اصلا صحت ندارد. معشوقهای وجود نداشت و من اگر میخواندم اتفاقا درباره فقدان این معشوقه بود.» و شاید هم او هنوز همچون گذشته از شنیدن صدای زیاد و جیغ و فریاد میترسد و کنسرتی برگزار نمیکند: «میگویند وقتی آدم به دنیا میآید تا دوسالگی همه سویههای شخصیتیاش شکل میگیرد. رفتار و شیوه و شخصیت آدمها از بدو تولدشان شکل میگیرد. مثلا «زانکو» پسرم بادبادک را میگیرد جلوی صورت من و بیهوا آن را میترکاند و قاهقاه هم میخندد، اما من وحشت میکنم و دومتر میپرم هوا. چون از همان نوزادی هر صدای بلندی برای من معنیاش صدای بمباران بود. از بس که صدای تیر و ترکش و بمب و خمپاره توی مغزم نشسته بود. مادرم میگوید صدای هواپیما که میآمد تو جیغ میزدی.»
چیزی حدود ۱۵ سال از آن روزی که همسایهها به پلیس شکایت کردند که دو سه جوان توی خانه بغلی دادوهوار راه انداختهاند و استودیوی موسیقی وسط خانههای مسکونی به راه انداختهاند میگذرد. مصائب نبود استودیو سختی کارش را صدها برابر کرد. بااینحال او در همین استودیوهای زیرزمینی گُل کرد و به شهرت رسید.
میخواهید از چگونگی ساخت آهنگ های فیلم سنتوری بیشتر بدانید؟ اگر بگوییم تمامی آهنگ های علی سنتوری در اتاق و زیر پتو ضبط شده است تعجب میکنید؟
بله درست است! محسن چاوشی می گوید، در یکی از اتاق های خانه مان کار ضبط را انجام دادم. با کمک پتو و میخ جلو پنجره ها را گرفتم و حتی دیوارها را پوشاندم تا صدا نپیچد. حتی مادرم از بیرون و من از داخل در اتاق را پوشاندیم تا هیچ صدای مزاحمی برای وکال وجود نداشته باشد. در نهایت پتو را روی سرم کشیدم و در همان شرایط وکال را ضبط کردم. وقتی از زیر پتو بیرون آمده بودم، «علی سنتوری» متولد شده بود. همان هم به نسخه نهایی تبدیل و سپس پخش شد!
از دیگر آثار ماندگار محسن چاوشی میتوان به قطعه منتشر شده در سریال شهرزاد در شبکه خانگی اشاره کرد. آثاری بی نظیر که قلب هر شخصی را لمس می کند. هر چند تاکنون شایعات زیادی از صدای محسن چاوشی شنیده شده زیرا تاکنون او کنسرتی را برگزار نکرده است. اما امروزه همه ما میدانیم که صدای محسن چاوشی فراتر از آن چیزیست که بخواهد در این بازار کثیف شایعات فضای مجازی تخریب شود.
فعالیت های خیرخواهانه محسن چاووشی
هنرمند خوبی بودن و انسان خوبی بودن خیلی با هم فرق دارند، هنرمند هر چند در وجه یا وجوهی از فعالیتهای هنری درخشان و شناختهشده است، اما ممکن است مثل همه انسانها خطا کند. دیگر دوره این جمله کلیشهای که هنرمند قرار است الگوی جامعه باشد گذشته و بسیاری از فعالان عرصه هنر هم بارها بر این تاکید کردهاند که نه قهرمان هستند و نه میخواهند باشند، هر جا بتوانند برای تشویق مردم در انجام کارهای خوب کمک میکنند، اما با این حساب امکان خطا هم دارند. بگذریم از اینکه فضای مجازی تا اندازه زیادی درباره سبک زندگی برخی هنرمندان شفافسازی کرد و واکنشهای مردم در برابر برخی تعارضها میان رفتار و گفتار سلبریتیها فضا را برای بیان چنین حرفهایی باز کرد.
انسان خوبی بودن هرچند تلاش اغلب انسانهای دنیاست، اما واقعا با هنرمند بودن نسبت چندانی ندارد، مگر اینکه هنرمندی خودش بخواهد این تلاش را در زندگیاش پیش گرفته و با مشی و شیوه خودش در مسیری خاص حرکت کند. یکی از هنرمندانی که مدتهاست در همین مسیر پیش میرود خواننده مطرح موسیقی پاپ محسن چاوشی است. او سالهاست یکی از ستارههای مطرح موسیقیای در کشورمان محسوب میشود که اصولا عمر خوانندگانش چندان طولانی نیست. چاوشی، اما ماندگار شده، او هم به حافظه موسیقایی مردم قطعات بسیاری را افزوده و هم مدتهاست مشغول یک کار خیر است، کاری که بسیاری از هموطنان در بندمان را نجات داده و شرایطی فراهم کرده تا به جای گذران روز و شبهای عمرشان در گوشه زندان، کنار خانوادهشان زندگی کنند و در برخی موارد هم از مجازات اعدام نجات پیدا کنند. او چند سالی است به شکلی پررنگ، اما بدون جار و جنجال و پوشش رسانهای به برگزاری پویشهای مردمی برای آزادی زندانیان و رفع مشکلاتی، چون هزینه درمان افراد نیازمند مشغول است.
این فعالیت آقای خاص موسیقی آنقدر ادامه پیدا کرد که حالا به یک رقم بالا رسیده است. آنطور که مجموع کمکهای مردمی این خواننده که برای آزادی زندانیان محکوم به اعدام جمع آوری کرده از مرز بیست میلیارد تومان گذشته است.
رکوردار فروش آلبوم موسیقی
محسن چاوشی نه تنها موفق به رکوردزنیهایی در حیطه موسیقی مانند پرفروشترین آلبوم یا بیشترین دانلود آهنگ شده، بلکه توانسته در نوعدوستی هم رکورددار شود. آخرین روزهای سال ۹۹ بود که اعلام شد محسن چاوشی تا پایان این سال به ۴۸۰ زندانی، بیمار و اعدامی امید زندگی دوباره داده است. چاوشی موفق شده بود تا آن زمان با حمایت هوادارانش، ۳۲۰ زندانی را آزاد کند، ۱۱۰ بیمار که هزینه درمان نداشتند را از درد رهایی بخشد و ۵۰ اعدامی که با پرداخت دیه امکان آزادیشان میسر بود را از چوبه دار نجات دهد.
آزادی زندانیان
در میان افرادی که محسن چاوشی به همین طریق موفق به کمک به آنها شده یک جوان مخترع اردبیلی بود که از سال ۹۳ در زندان به سر میبرد و محکوم به قصاص شده بود. چاوشی با جمع آوری ۲۰۰ میلیون تومان برای تأمین مبلغ دیه توانست در سال ۹۹ او را از زندان آزاد کند. یک پزشک همدانی هم در سال گذشته با ۱۰۰ میلیون تومانی که به همت چاوشی و هوادارانش جمع آوری شد، توانست پس از ۱۰ سال حبس بار دیگر طعم آزادی را بچشد.
واقعیت این است که چه در کار موسیقی و چه فعالیتهای خیرش نشان داده رسم مهربانی و انسانیت را میداند و بلد است مثل یک انسان واقعی برای بهبود حال جامعهاش تلاش کند، آن هم بی هیچ سر و صدا و تبلیغات رسانهای خاصی. کم نیستند چهرهها شناختهشدهای که در مواردی برای کمک به کشور از مردم پول جمعآوری کرده و بعد اعتماد مردم را خدشهدار کردهاند، اما چاوشی آنقدر شفاف عمل کرده که بعد از چند سال هنوز هم هوادارانش پای او ایستادهاند و از هزار تومان تا مبالغ بالا را واریز میکنند تا جانی را نجات دهند و انسانی را به زندگی عادی بازگردانند. کاش دنیا مانند محسن چاوشی بسیار داشته باشد، آمهایی که با گلریزانهایشان دنیا گلستان میشود و باید خطاب به آنها این مصرع حافظ را تکرار کرد: «فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد...»
در انتها این مجموعه را تقدیم می کنیم به طرفداران بیشمار محسن چاوشی و آرزو میکنیم یک روز این آهنگ های زیبا را بصورت زنده در کنسرت محسن گوش کنیم.
اهای خبر نداری
خیانت
متصل
سیزدهم
کجایی
کافه های شلوغ
غیر معمولی
غلط کردم
قلاش
عروس من
شهرزاد
خوزستان
خداحافظی تلخ
دلبر
این بود زندگی
عموزنجیرباف
دیوونه
به رسم یادگار
امام رضا
شرمساری