ناگفته‌های «رسول صدرعاملی» از سینمای ایران

موزه سینمای ایران ّبه مناسبت روز ملی سینما با «رسول صدرعاملی» گفت و گویی با اجرای فریدون جیرانی انجام داد که در ادامه می خوانید.
تصویر ناگفته‌های «رسول صدرعاملی» از سینمای ایران

به گزارش سایت خبری پرسون، به نقل از روابط عمومی موزه سینما، امروز ۲۱ شهریور همزمان با روز ملی سینما موزه سینمای ایران، بخش‌هایی از گفتگوی تفصیلی رسول صدرعاملی در گفتگو فریدون جیرانی از چهره‌های ماندگار و نامدار سینمای ایران را منتشر کرده است که در زیر می‌خوانید:

رسول صدرعاملی نویسنده، کارگردان و تهیه کننده گفت: درحال ساخت مستند «فتح بستان» درجنوب بودم نامه سوخته شده از داخل لباس یک افسرعراقی از یکی از سنگرهای فتح شده توسط رزمنده ایرانی پیدا شده بود به دست من رسید که شعرهای آقای نزار قبانی را برای سربازان و رزمنده‌های ایرانی نوشته بود.

لو ادامه داد: در آن نامه خطاب به رزمندگان ایرانی نوشته شده بود که من شما را دوست دارم، به سمت شما شلیک نمی‌کنم، تفنگم را به سمت آسمان می‌گیرم، ما کتابمان قرآن است و پیامبرمان با شما یکی است، چرا داریم همدیگر را می‌کشیم. یادم می‌آید این نامه را به تو (فریدون جیرانی) دادم او خواند و استقبال کرد و به من پیشنهاد داد تا بر اساس آن فیلم بسازیم و کارگردانی آنرا برعهده بگیرم. در ابتدا از این پیشنهاد حیرت کردم، اما پس از ۱۰ روز با تاکید مجدد فریدون جیرانی، اولین فیلمم را ساختم.

صدرعاملی با بیان اینکه «گل‌های داوودی» مهم ترین فیلم من است، گفت: در فیلم «رهایی» فریدون جیرانی فیلمنامه را خودش به تنهایی نوشت، اما در «گل‌های داوودی» که قرار بود نقش اصلی را سعید کنگرانی بازی کند، اما به دلایلی نشد،

صدرعاملی با بیان اینکه در آن زمان قصه را ۳۰ هزار تومان خریده بود، بیان کرد: در «گل‌های داوودی» به دلیل نابینا بودن بازیگران نیاز به یک گریم خاص داشتیم به همین دلیل به سراغ عبدالله اسکندری رفتیم و عباس گنجوی را در آن فیلم شناختم که مونیتور خوبی بود، پروانه معصومی نیز در این فیلم به من معرفی شد.

وی ادامه داد: تمامی گروه در پشت و جلوی دوربین همه عالی بودند و بعد از آن برای انتخاب بازیگران سراغ بهترین‌های تئاتر رفتیم. جمشید مشایخی، جعفر والی و فقط بیژن امکانیان از گروه ما بود که در آن فیلم به خوبی درخشید. برای تدوین عباس گنجوی و برای موسیقی کامبیز روشن روان آمدند که در نهایت شد «گل‌های داوودی» و اتفاق عجیب در سال ۱۳۶۳.

صدرعاملی با اشاره به اینکه «گل‌های داوودی» در سومین دوره جشنواره فیلم فجرحضور داشت، گفت: این فیلم برای بهترین فیلمبرداری، تدوین، موسیقی، بازیگر مرد، بازیگر زن جایزه گرفت، اما برای کارگردانی هیچ جایزه‌ای درنظر گرفته نشده بود. یکی از داورها گفته بود، چون این فیلم در اکران خوب می‌فروشد جایزه کارگردانی همان فروش است.

وی در ادامه یادآور شد: دوبله این فیلم نیز بسیار خوب بود که ناصر طهماسب آنرا انجام داد. یادم می‌آید سر صحنه این فیلم شهلا ناظریان با ایرج ناظری اختلاف داشت، ایرج طهماسب اختلافشان را برطرف کرد و سکانس درخشان زندان بلافاصله بعد از این حل اختلاف گرفته شد که شهلا ناظریان به جای پروانه معصومی، ایرج ناظریان به جای داوود رشیدی، منوچهر اسماعیلی به جای جمشید مشایخی و ایرج طهماسب به جای جعفر والی صحبت می‌کرد.

جیرانی با اشاره به اینکه روزی در دفتر صدرعاملی او را درحال صحبت با خسرو شکیبایی دیده است، گفت: من خسرو شکیبایی را در آن زمان نمی‌شناختم و رسول صدرعاملی به من گفت که او بازیگر خوبی است.

صدرعاملی در ادامه صحبت‌های جیرانی توضیح داد: اولین انتخابم برای فیلم «پاییزان» زنده یاد خسرو شکیبایی بود، اما به دلیل اینکه سر فیلمبرداری «ترن» بود امکان حضورش میسر نشد و این یکی از حسرت‌های من بود که در فیلم شب این امر محقق شد و سر همان فیلم خسرو شکیبایی به من گفت که خیلی دلش می‌خواست در آن فیلم بازی کند.

او درباره فیلم «سمفونی تهران» نیز گفت: در زندگی حرفه‌ای من این یک نقطه عطف است اگر بخواهیم سینمای ملودرام قصه پرداز را از قسمت اول کار من جدا کنیم و به دختری با کفش‌های کتانی برسیم، این وسط یک فیلم نیمه بلندی قرار می‌گیرد به نام «سمفونی تهران» که من با این فیلم به جشنواره کودک و نوجوان اصفهان رفتم وعلیرضا شجاع نوری برای اولین بار فیلم را روی میز موویلا دید و هنوز موسیقی کامبیز روشن روان بر روی آن گذاشته نشده بود و آنرا برای حضور در جشنواره پذیرفت.

صدرعاملی درباره قصه «سمفونی تهران» توضیح داد: این فیلم قصه پسر ۱۲ ساله‌ای است که آنقدر باید و نباید درخانه و مدرسه شنیده قانون گریز شده است و در رفت و آمد بین خانه و مدرسه به شکلی لا به لای ماشین‌ها حرکت می‌کند که شهر را بهم می‌ریزد و یک روز اتفاقی پایش به خط کشی عابر پیاده برخورد می‌کند و صدای کلاویه‌های پیانو را می‌شنود و بدین ترتیب کنسرتی را روی خط کشی‌های عابر پیاده اجرا می‌کند و ماشین‌ها به احترام او می‌ایستند و بوق می‌زنند. نکته جالب در مورد «سمفونی تهران» این است که در یک سال گذشته در شبکه‌های اجتماعی در کلیپ‌های اروپایی و آمریکایی می‌بینیم که برای تشویق مردم برای عبور از خط عابر پیاده همان ایده «سمفونی تهران» را انجام داده اند. یعنی برای ترغیب مردم به پیاده روی، پله‌ها را موزیکال کرده‌اند تا به جای پله برقی از پله‌ها استفاده کنند و ما این ایده را در سال ۱۳۷۲ در فیلم به تصویر کشیدیم.

او درباره «دختری با کفش‌های کتانی» نیز توضیح داد: وقتی ایده این فیلم پیدا شد زمانی بود که شش سال بیکار بودم. یک شب منزل سعید مطلبی بودیم به او گفتم فقط یک اسم در ذهن دارم؛ "دختری با کفش‌های کتانی" و او گفت یعنی چی؟ به او در پاسخ گفتم شخصیت نوجوانی است که یک روز از خانه بیرون می‌رود و از میدان ولیعصر تا میدان راه آهن را روی لبه جدول خیابان‌ها راه می‌رود و در طول این سفر شهری ماجراهایی برای او اتفاق می‌افتد. سعید مطلبی گفت ایده خوبی است، اما کار من نیست. او چند شاگرد در سیمافیلم داشت و به من گفت پسر جوانی به تازگی به کلاس آمده که به نظرم بسیار با استعداد است از او اسمش را پرسیدم و او پیمان قاسمخانی را به من معرفی کرد. قاسمخانی به همراه بهاره رهنما در فیلم علیرضا داوودنژاد بازی کرده بودند. قرارداد ۹۰۰ هزارتومانی با او بستم و هفته دو روز باهم در مورد فیلمنامه صحبت می‌کردیم تا اینکه فیلمنامه به سرانجام رسید.

او درباره فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» نیز توضیح داد: وسط‌های تدوین فیلم «دختری با کفش‌های کتانی» فکر کردم که چگونه می‌شود یک قصه درباره دختری بنویسیم که احساساتی نباشد، خیلی عقل‌گرا و منطق داشته باشد و مشکلات زندگی را خودش یک تنه حل کند. متوجه شدم کامبویا پرتوی آن را کار کرده است با او صحبت کردم؛ از طرح خوشش آمد و نزدیک به یک سال طول کشید تا فیلمنامه آماده شد.

ماجرای ترانه علیدوستی و صدرعاملی

صدرعاملی افزود: یادم می‌آید در هفته نامه سینما یک آگهی دادم که بسیار جذاب بود. متن آگهی این بود که «من ترانه ۱۵ سال دارم دختر خوبی هستم اگر این شخصیت را می‌شناسید به ما معرفی کنید» درواقع دنبال بازیگر بودیم؛ که ترانه علیدوستی این آگهی را دیده بود. امین تارخ به من زنگ زد و گفت ترانه دختر حمید علیدوستی است و او را برای حضور در فیلم به من معرفی کرد. برای این نقش ۸۰ نفر را دیده بودیم و حبیب رضایی برای اولین بار انتخاب بازیگری را انجام می‌داد و برای انتخاب این نقش به مدارس زیادی رفته بود.

او در ادامه بیان کرد: ترانه جنس صدایش خوب بود، اما نمی‌توانست آن را مدیریت کند. البته ما هر بازیگری را می‌گذاشتیم باید دو ماه بر روی صدایش کار می‌کردیم، زیرا شخصیت قصه سه لحن داشت؛ لحن دانش آموزی، لحن دوران بارداری و یک لحن دوران مادری که این‌ها لحن صداهایشان فرق می‌کند. سه ماه طول کشید تا ما بر روی صدای او کار کردیم و من در طول این مدت هیچ وقت به او نگفتم که برای نقش ترانه حضورش قطعی است و دقیقا ۴۸ ساعت قبل از فیلمبرداری به او گفتم که برای نقش قطعی شده است. اولین لوکیشنی که تولید در اختیار من قرار داد، زندان رجایی شهر بود. در زندان شروع، وسط، بارداری، مادرشدن و پایان فیلم را داشتیم و برای اینکار تنها هشت روز فرصت داشتم.

صدرعاملی در ادامه بیان کرد: یک روز مهدی فرجی از شبکه یک تلویزیون به من گفت ۱۱ طرح قصه از اصغر فرهادی خریده است، اما او الان نمی‌خواهد آن‌ها کار کند و از من خواست تا آن‌ها را بخوانم. من آن‌ها را خواندم و متوجه شدم همه آن‌ها با تم زائر بود و برای من خیلی وسوسه کننده بود. چهار جلسه با اصغر فرهادی گذاشتم و در آن‌ها سه طرح شب، هر شب تنهایی و در انتظار معجزه را انتخاب کردم.

او اظهار کرد: برای فیلم «شب» شروع بسیار خوبی داشتیم. زنده یاد عزت الله انتظامی قصه را خواند، دو سه نکته داشت و وقتی رعایت شد پذیرفت تا بازی کند و زنده یاد خسرو شکیبایی هم به سرعت پذیرفت. در پایان فیلمبرداری پلان آخر که در صحن حرم امام رضا بود، خسرو شکیبایی از ما جدا شد و به سمت حرم از امام رضا خداحافظی کرد و به او گفت ممکن است دیگر نبینمت. خسرو شکیبایی در طول مدت فیلمبرداری حالش خوب نبود و همسرش دائم با میلاد دستیارم در تماس بود. برای کبدش قرص‌های بسیار قوی می‌خورد. به خاطر قرص‌ها کبدش داغ می‌شد و چیزی که او را آرام می‌کرد بستنی بود و اصلا برایش خوب نبود.

صدرعاملی درباره فیلم «هر شب تنهایی» نیز گفت: لیلا حاتمی و حامد بهداد در فیلم «هر شب تنهایی» بسیار همدلانه کار کردند.

بخش هایی از گفت و گوی رسول صدرعاملی را با فریدون جیرانی ببینید.

339251

سازمان آگهی های پرسون