چرا سرنوشت رئیس جمهور افغانستان عبرت‌آموز شد؟

افغانستان نیرهای آمریکایی را از خاک خود بیرون راند اما سرنوشت رئیس جمهورش هم تبدیل به ماجرایی عبرت‌آموز شد.
تصویر چرا سرنوشت رئیس جمهور افغانستان عبرت‌آموز شد؟

به گزارش سایت خبری پرسون، صفحه‌ی ویکی‌پدیای اشرف غنی از روز یک‌شنبه، ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ (۲۴ مرداد ۱۴۰۰) یک تغییر کوچک کرده است: هر جا «رئیس‌جمهور افغانستان» بود، به «رئیس‌جمهور سابق افغانستان» تبدیل شده؛ اما هیچ کجا از انتخابات یا حتی کودتا در افغانستان حرفی زده نشده است. رسانه‌های مختلف می‌گویند اشرف غنی، رئیس‌جمهور افغانستان، از کشورش فرار کرده است[۲]. اشرف غنی امارات را به عنوان مقصد فرار خود انتخاب کرده است.

صبح روز بعد، رسانه‌های مختلف، «سقوط کابل» را تیتر یک کردند. اما تنها غنی نبود که از کشورش فرار کرد؛ آمریکایی‌ها نیز، که رئیس‌جمهورشان اخیراً قول داده بود طولانی‌ترین جنگ تاریخ معاصرشان را پایان دهد، در اقدامی که تجسم تلفیقی از واقعیت‌های تاریخی و فیلم‌های هالیوودی بود، اصطلاحاً «فلنگ را بستند.» یکی از تصاویری که از این فرار منتشر شده و ریشه در واقعیت دارد، این روزها زیاد دست‌به‌دست می‌شود و به مقایسه‌ی تخلیه‌ی آمریکایی‌ها از سفارت این کشور در «سایگون» (که امروزه «هوشی‌مین» نامیده می‌شود) پایتخت ویتنام جنوبی، با خروج آخرین دیپلمات‌ها و نیروهای آمریکایی از سفارت واشینگتن در کابل اختصاص دارد.

برخی رسانه‌ها حتی سقوط کابل را «سقوطِ سایگونِ بایدن» توصیف کرده‌اند و آن را بدترین لحظه‌ی ریاست‌جمهوری بایدن تا کنون دانسته‌اند. این مقایسه آن‌قدر رایج شده که آنتونتی بلینکن، وزیر خارجه‌ی آمریکا، مجبور شد به این تصاویر واکنش نشان بدهد. اگرچه بلینکن صراحتاً اعلام کرد کابل «سایگون نیست»، اما خود آمریکایی‌ها هم می‌دانند شباهت این دو را همه‌ی دنیا دارد می‌بیند، حتی اگر دولت بایدن خودش را به ندیدن بزند. یادآوری این نکته نیز جالب توجه است که حدود یک ماه قبل، وقتی یک خبرنگار از بایدن پرسید آیا شباهتی میان عقب‌نشینی آمریکا از ویتنام و عقب‌نشینی این کشور از افغانستان می‌بینید یا نه، جواب بایدن این بود:

هیچ شباهتی، به هیچ‌وجه. صفر. [در ویتنام] تیپ بعد از تیپ نیروی نظامی به سفارت ما حمله کرد؛ اگر اشتباه نکنم، شش تیپ. طالبان، ارتش [ویتنام] جنوبی... ویتنام شمالی نیست. اصلاً. از نظر ظرفیت [و قدرت نظامی] حتی قابل‌مقایسه هم نیستند. تحت هیچ شرایطی شاهد برداشتن افراد از روی پشت‌بام سفارت آمریکا در افغانستان نخواهید بود. این دو اصلاً با هم قابل‌مقایسه نیستند.

اما تصاویر دیگری نیز این روزها دست‌به‌دست می‌شوند که بیش‌تر یادآور فیلم‌های هالیوودی هستند. طرفداران فیلم‌های آخرالزمانی بارها در آثار هالیوودی دیده‌اند که چگونه «ناجیان آمریکایی جهان» در حالی که دارند عده‌ای را از دست زامبی‌ها نجات می‌دهند، فریاد می‌زنند «دیگر جا نداریم» و گاهی حتی به‌رغم میل باطنی‌شان مجبور می‌شوند به افرادی که تلاش می‌کنند سوار وسیله‌ی نجات (چه ماشین باشد، چه قایق باشد، چه هواپیما، چه یک وسیله‌ی دیگر) بشوند، تیراندازی کنند. این اتفاق ساعاتی قبل در افغانستان رنگ واقعیت گرفت.

نیروهای آمریکایی افرادی را که می‌خواستند به هر قیمتی سوار آخرین هواگردهای آمریکایی شوند و از افغانستان فرار کنند، به ضرب گلوله و بدتر از آن ناکام گذاشتند. تصاویر خبری، افغان‌هایی را نشان می‌دهند که در فرودگاه بین‌المللی «حامد کرزی» کابل روی زمین افتاده‌اند؛ تعدادشان دست‌کم ۷ نفر عنوان شده است[۱۰]. اگر هنوز تصاویر فیلم‌های هالیوودی برایتان تازه نشده، روزنامه‌ی آمریکایی وال‌استریت‌ژورنال به نقل از یک مقام آمریکایی می‌نویسد دست‌کم سه نفر از این افراد، به یکی از جت‌های نیروی هوایی آویزان شده بوده‌اند و زیر همان جت له شده‌اند[۱۱].اکنون دولت بایدن می‌گوید ۶۰۰۰ نیروی جدید به افغانستان اعزام خواهد کرد تا به تخلیه‌ی آمریکایی‌ها و دیگران از افغانستان کمک کنند.

اشرف غنی؛ فراز و فرود یک رئیس‌جمهور متواری

با همه‌ی این‌ها کتابِ افغانستان فقط برای آمریکایی‌ها با یک فصل فاجعه‌بار به پایان نرسید. چنان‌که گفته شد، «محمد اشرف غنی احمدزی» رئیس‌جمهور سابق افغانستان، نیز به شکلی کابل را ترک کرد که با انتقادات زیادی مواجه شد. «غنی» یک‌شنبه شب، تنها چند ساعت قبل از رسیدن نیروهای طالبان به کاخ ریاست‌جمهوری، موسوم به «ارگ»، با هلیکوپترهای آمریکایی به فرودگاه منتقل شد و از آن‌جا کشورش را ترک کرد. در ادامه‌ی گزارش حاضر، به معرفی اشرف غنی و بررسی مختصر دوران زندگی‌اش از تولد در افغانستان، زندگی در آمریکا، و سپس بازگشت به کشورش و سرنوشت نهایی‌اش می‌پردازیم.

اشرف غنی، ۱۹ می ۱۹۴۹ (۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۸) در ولایت «لوگر» افغانستان متولد شد، اما تقریباً از آن زمان به بعد، زندگی‌اش با آمریکا و آمریکایی‌ها گره خورد. دوره‌ی دبیرستان را در قالب «برنامه‌ی تبادل فرهنگی» در دبیرستان دولتی «لیک آسویگو» در شهری به همین نام در ایالت اورگان آمریکا سپری کرد. سپس برای تحصیل در رشته‌ی انسان‌شناسی فرهنگی به دانشگاه آمریکایی بیروت رفت. پس از آن‌که مدرک کارشناسی‌اش را گرفت، در دانشگاه خصوصی «کلمبیا» در نیویورک آمریکا مشغول تحصیل شد و مدرک‌های کارشناسی ارشد و دکترایش را از همان‌جا گرفت. حتی با همسر لبنانی‌اش، «رولا»، هم سال ۱۹۷۵ (همان سالی که آمریکایی‌ها از سفارت‌شان در سایگون فرار کردند) همان‌جا ازدواج کرد.

رئیس‌جمهور سابق افغانستان بعد از فارغ‌التحصیلی‌اش هم در آمریکا ماند؛ در دانشگاه‌های «کالیفرنیا، برکلی» و سپس «جانز هاپکینز» مشغول تدریس شد. همزمان در برنامه‌های مشترک «آموزش رهبری» آمریکایی-بین‌المللی «هاروارد-اینسید» و «بانک جهانی-استنفورد» شرکت کرد و موضوع تحقیقاتش آن‌جا «کشورسازی» و «تحول اجتماعی» بود. یک سال نیز به عنوان محقق در برنامه‌ی تبادل فرهنگی آمریکایی «فولبرایت» درباره‌ی مدارس دینی پاکستان تحقیقات میدانی کرد. سال ۱۹۹۱ به بانک جهانی ملحق شد و اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ را به کار روی پروژه‌های مربوط به شرق و جنوب آسیا مشغول بود.

غنی ، بر حسب اتفاق یا غیر از آن، ماه دسامبر سال ۲۰۰۱ (سه ماه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر) بعد از ۲۴ سال دوری از افغانستان دوباره به کشورش بازگشت و از دو ماه بعد به عنوان مشاور ارشد حامد کرزی، رئیس‌جمهور وقت افغانستان، منصوب شد. در تمام این مدت، ارتباط «غنی» با آمریکایی‌ها به یک شکل یا شکل دیگر ادامه داشت. سال ۲۰۰۵ در مراسم‌های مختلفی از جمله مراسم «کانون وکلای آمریکا» و نشست اندیشکده‌ی آمریکایی «مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل» سخنرانی کرد. در روزنامه‌های سطح اول جهان، از جمله واشینگتن‌پست، وال‌استریت‌ژورنال، نیویورک‌تایمز، و لس‌آنجلس‌تایمز آمریکا نیز مقاله چاپ می‌کرد. اواخر سال ۲۰۰۶ حتی او را به عنوان یکی از گزینه‌های جایگزینی کوفی عنان[۱۳]، دبیرکل وقت سازمان ملل، نیز مطرح کردند[۱۴]؛ که البته «غنی» هرگز روی این کرسی ننشست.

«وطن‌فروش»؛ چرا عاقبت اشرف غنی شد آن‌چه شد؟

حضور «غنی» در سیاست کشورش از ماه ژوئن سال ۲۰۰۲ جدی‌تر شد. وی به عنوان وزیر مالیه‌ی دولت کرزی شروع به خدمت کرد و تا اواخر سال ۲۰۰۴ در همین سمت ماند. سال ۲۰۰۹ در انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان نیز شرکت کرد و حتی «جیمز کارویل» مشاور سیاسی سرشناس آمریکایی را که با کمک به بیل کلینتون برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۹۹۲ به شهرت رسیده بود، استخدام کرد، اما نهایتاً در دور مقدماتی انتخابات، کم‌تر از سه درصد آرای مردم را کسب کرد. سال بعد در «کنفرانس بین‌المللی افغانستان در لندن» شرکت کرد و وعده داد از تلاش‌ها برای بازسازی کشورش حمایت کند.

ستاره‌های بخت «غنی» و ریاست‌جمهوری افغانستان سال ۲۰۱۴ بالأخره جفت شدند. اگرچه انتخابات آن سال به دور دوم کشیده شد و جنجال‌برانگیز نیز شد، اما به لطف دخالت سازمان ملل و حمایت آمریکا، دولت در افغانستان به ریاست غنی تشکیل شد. اشرف غنی در سن ۶۵ سالگی به مسن‌ترین فرد در رأس حکومت در افغانستان در زمان تحلیف از سال ۱۷۴۷ تا آن زمان تبدیل شد؛ وی در انتخابات بعدی ریاست‌جمهوری، سال ۲۰۱۹، نیز پیروز شد و به این ترتیب در سن ۷۰ سالگی، مسن‌ترین رئیس‌جمهور در تاریخ کشورش شد. غنی فقط در ثبت رکورد سِنی در سمت ریاست‌جمهوری موفق نبود؛ روی هم رفته هم سیاستمدار ناموفقی در افغانستان به شمار نمی‌رود؛ اما سؤال امروز این است که چرا سرنوشت غنی به این‌جا ختم شد که عده‌ای از افغان‌ها اکنون او را «وطن‌فروش» توصیف می‌کنند.

رئیس‌جمهور سابق افغانستان، که در کشورش او را «بابا» هم صدا می‌کنند، به اتحاد افغانستان، آشتی طرف‌ها و گروه‌های مختلف، و حتی صلح با طالبان هم اعتقاد دارد، اما بزرگ‌ترین ایرادی که به نظر می‌آید داشت، اتکای بیش‌ازحد به آمریکا بود. شاید بتوان گفت آن‌چه که باعث شد خروج آمریکایی‌ها از افغانستان، این کشور را به اوضاع فاجعه‌بار کنونی دچار کند، این بود که دولت افغانستان هیچ‌گاه آمریکایی‌ها را بیرون نکرد، بلکه این آمریکایی‌ها بودند که تصمیم گرفتند افغانستان را ترک کنند. در نتیجه، وعده‌های متعدد رؤسای‌جمهور آمریکا، نهایتاً به تصمیم درست اما عجولانه‌ی جو بایدن، رئیس‌جمهور فعلی این کشور، برای عقب‌نشینی از افغانستان و پایان دادن به جنگ و اشغالگری آمریکایی‌ها در این کشور به «مناسبت» بیستمین سالگرد حمله به افغانستان منتهی شد.

دولت‌های افغانستان، و اخیراً دولت اشرف غنی، طی تمام این سال‌ها هرگز مقدمات خروج آمریکایی‌ها را فراهم نکردند، بلکه به نوعی به اشغال کشورشان به عنوان «وضعیت موجود» عادت کردند. بدون شک بخشی از تقصیر در هرج‌ومرج کنونی در افغانستان به گردن آمریکایی‌هاست که پس از بیست سال اشغال افغانستان، اقدام به تقویت دولت این کشور و فراهم‌سازی زمینه برای واگذاری این کشور به مالکان اصلی‌اش، یعنی افغان‌ها، نکردند؛ اما مگر انتظاری غیر از این از آمریکایی‌ها می‌رفت؟ آخرین مقصرِ اصلی را باید اشرف غنی دانست که نه‌تنها ظاهراً آمریکایی‌ها را نیروی اشغالگر نمی‌دانست، بلکه با سه رئیس‌جمهور اخیر آمریکا در فضایی صمیمی دیدار می‌کرد و روابط خوبی داشت.

غنی ماه نوامبر سال گذشته‌ی میلادی، ضمن تبریک پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری به جو بایدن، تأکید کرده بود: «افغانستان منتظر تعمیق شراکت چندلایه‌ی استراتژیک با شریک بنیادین‌مان، ایالات متحده، از جمله در زمینه‌ی مقابله با تروریسم و به ارمغان آوردن صلح برای کشور است.» این‌گونه بیانیه‌ها که به نظر می‌آید بیش‌تر خطاب به یک «دوست خیرخواه» باشند تا یک «نیروی اشغالگر» نهایتاً منجر به وضعیتی شد که افغانستان امروز به آن دچار است. چه‌بسا اگر رئیس‌جمهور وقت افغانستان، طی این سال‌ها تمرکز بیش‌تری روی توافق با طالبان می‌کرد، اوضاع امروز افغانستان نیز به گونه‌ی دیگری رقم می‌خورد. آن‌چه در حال حاضر بدیهی است این است که جنگ افغانستان به یک جنگ باخت-باخت برای آمریکا و دولت افغانستان به نفع طالبان تبدیل شده است؛ این کشور بار دیگر اثبات کرد «گورستان امپراتوری‌ها» ست.

هیچ‌کس نمی‌داند ساعات آخر، در فرودگاه کابل، در سرِ اشرف غنی چه می‌گذشته، اما شاید بالأخره به همین نتیجه رسیده باشد... شاید هم نه. هرچه باشد، اکنون که نگارش این گزارش به پایان می‌رسد، همزمان با انتشار تصاویر هولناکی از تلاش مستأصلانه‌ی مردم افغانستان برای فرار از طریق فرودگاه کابل، حتی به قیمت آویزان شدن به هواپیما و سپس سقوط از دل آسمان، و انتشار اخبار عبرت‌انگیزی درباره‌ی خودداری تاجیکستان از پذیرش اشرف غنی، آخرین خبرها حکایت از آن دارند که «غنی» (که به گفته‌ی سفارت روسیه با چهار خودرو و یک هلیکوپتر پر از پول از افغانستان فرار کرده) اکنون به امارات رفته و احتمالاً از آن‌جا به آمریکا فرار خواهد کرد؛ همان کشوری که از روز اول، باعث و بانی فاجعه در کشورش بود.

منبع:مشرق نیوز

332998

سازمان آگهی های پرسون