یادداشت میهمان؛

در «یاسوج» چه خبر است؟

یادداشت/ ریشه درگیری‌های به اختلاف دو طایفه تیرتاجی و تامرادی بر می‌گردد؛ طایفه تامرادی متعلق به بویراحمد سفلی بوده و تیرتاجی بویراحمد علیا.

تصویر در «یاسوج» چه خبر است؟

سایت خبری پرسون ـ رسانه‌های خارجی منتقد نظام جمهوری اسلامی در روزهای اخیر انعکاس اخبار درگیری‌هایی که در شهر یاسوج به وقوع پیوسته را در دستور کار خود قرار داده‌اند و مطالبشان به ذهن مخاطب به گونه ای القا می‌شود که تنش‌های اخیر را سیاسی و امنیتی جلوه‌گر نمایند.

اما واقعیت صحنه مغایرت کاملی با آنچه که آنان مخابره کرده‌اند داشته و مشکلات اخیر به وجود آمده به هیچ وجه اعتراضات سیاسی به نظام مستقر نیست.

ریشه درگیری‌های به اختلاف دو طایفه تیرتاجی و تامرادی بر می‌گردد؛ طایفه تامرادی متعلق به بویراحمد سفلی بوده و تیرتاجی بویراحمد علیا.

به همین سبب از گذشته رقابتی بین این دو طایفه وجود داشته و در انتخابات اخیر نیز سرباز کرده است و نیروهای نظامی ـ امنیتی هم به جهت حفظ سلامت شهروندان و مصون نگاه داشتن ایشان از گزند دعوای قبیله‌گی به ماجرا وارد شده‌اند.

فارغ از محق بودن هر کدام از دو طرف درگیری، به نظر می‌رسد به لحاظ جامعه شناختی این آسیب در انتخابات‌های گذشته نیز در استان کهگیلویه و بویراحمد و بسیاری از مناطق دیگر که فرهنگ سیاسی پاروشیال (محدود) در آنجا حاکم است، وجود داشته و باید مورد بررسی قرار گیرد.

در چنین مناطقی چسبندگی های فامیلی و قبیله‌گی بسیار قوی بوده و احساسات قومی به شدت بر اذهان شهروندان حاکمیت دارد و گذار از سنت به مدرنیته در آنجا هنوز به طور کامل انجام نشده است.

پس هویت‌های قومی و قبیله‌گی حرف اول را می‌زند و پس از بروز هر اختلافی اعم از مالی، اجتماعی، سیاسی و ... بلافاصله صف‌بندی‌های گسترده طایفه‌گی ایجاد می‌شود که بعضا تبعات خونینی را نیز در پی داشته است.

در این جوامع، افتخار به فامیل و نسب عمیقا رواج دارد و شبکه های اجتماعی نیز طی سالهای اخیر به این روند دامن زده‌اند.

بنابراین هر فرد منافع خود را در قدرت یافتن طایفه و عشیره می‌بیند و دفاع از اقوام خویش را در ارتقای موقعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود لازم می‌داند.

تاسف‌بارتر از وجود چنین عقایدی در قرن بیست و یکم که هم خلاف نظر دین مبین اسلام و هم هویت ملی و نشان از ضعف کارگزاران در شکل دادن به فراّیند دولت ـ ملت سازی ارزیابی می‌شود، ادعاهای برخی نخبگان سیاسی برای ایجاد نظام فدرالیسم در کشور است.

نظام های سیاسی فدرال و غیر متمرکز به ساختارهای سیاسی‌ای گفته می شود که در آن واحد های مختلف متحد شده و بر سر یک قانون اساسی توافق می‌نمایند و بخشی از اختیاراتشان را به دولت مرکزی می‌سپارند.

نظام‌های فدرال در جوامعی جواب می‌دهد که فرهنگ سیاسی آنها مشارکتی بوده و انتقال از سنت به مدرنیته کاملا انجام شده است.

نکته دیگر این است که هیچ کشوری با ساختار سیاسی متمرکز، سیستم خود را به فدرال برنگردانده است و بالا بردن اختیارات استان‌ها و ایالت ها نیز لزوما فدرالیسم محسوب نمی‌شود.

بنابراین از مدعیان سیاسی‌ای که نسخه فدرالیسم برای ایران می‌پیچند باید سوال کرد وقتی در برخی استان های کشور انتخابات شوراهای محلی به یک معضل پرهزینه این‌چنینی تبدیل می‌شود چگونه می‌توان سیستم عدم تمرکز را پیاده کرد؟

در نهایت نگارنده امیدوار است کسانی که با طرح ادعاهای فدرالیته کردن ایران با امنیت ملی کشور و تمامیت ارضی آن بازی می‌کنند، به عواقب سخنان خود واقف باشند و از تکرار آن بپرهیزند.

نویسنده: علیرضا تقوی‌نیا ـ کارشناس مسایل غرب آسیا

توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

307778

سازمان آگهی های پرسون