به گزارش سایت خبری پرسون، مهدی ذاکریان نوشت: مساله این است که هرچند تغییر دولت در اسراییل موضوع مهم و تاثیرگذاری به حساب میآید اما تغییر سیاست منطقهای تلآویو و تغییر رفتار اسراییل در منطقه خاورمیانه وابسته به دو مولفه مشخص است: اولین مولفه تاثیرگذار روی رفتار اسراییل و سیاست خارجی تلآویو، موضوع فشار امریکاست. اگر ایالات متحده تصمیم بگیرد در موضوعی خاص، سیاستی مشخص را بر اسراییل تکلیف کند، اسراییلیها حتی اگر مخالفتی جدی داشته باشند تلاش خواهند کرد که رفتار خود را تا حدودی با سیاست تکلیفشده از سوی ایالات متحده هماهنگ سازند. مولفه دوم مساله بحران و تاثیر آن روی سیاستهای داخلی و خارجی اسراییل است.
به آن معنا که اگر اسراییل در بحران قرار گیرد، تحت فشار جدی باشد یا با قدرتی سخت روبرو شود، تن به مذاکره و سازش خواهند داد و در عمل بر موضع خود پافشاری نمیکنند. اسراییلیها عموما در مواقع بحران تن به پذیرش شرایط میدهند و این ویژگی از مسائلی است که بر سیاست اسراییل تاثیر میگذارد. با توجه به این دو مولفه مذکور، اینکه در مساله ایران صرفا انتخابات داخلی اسراییل و تغییر دولت را به عنوان متغیر اصلی در نظر بگیریم و بر مبنای آن تحلیلی ارایه کنیم، دچار نوعی ارزیابی شتابزده شدهایم.
مگر اینکه همزمان امریکا تکلیف جدیدی در پی برجام بر اسراییل وارد نموده و قدرت و نفوذ منطقهای ایران همراه با همکاری با کشورهای منطقه و استقلال دفاعی ایران گسترش یابد. برای ایران جناحها در اسراییل موضوعیت ندارند. بلکه از نگاه ایران اسراییل مجموعهای است که از منظر حقوق بینالملل و از نگاه روابط بینالملل عملکردی نامشروع دارد. براساس دیدگاه ایران، عملکرد اسراییل در جامعه بینالمللی نامشروع است و این عملکرد در طی روند تاسیس اسراییل و پدید آوردن دولتی به نام اسراییل چیزی جز جنگ و نقض قواعد حقوق بینالملل و نقض قواعد حقوق بینالملل بشردوستانه در پی نداشته است. بنابراین نباید پنداشت که انتقاد ایران از عملکرد اسراییل نسبت به یک حزب یا یک جناح خاص مطرح میشود...
این انتقاد به عملکرد مجموعه اسراییل در نظام بینالملل است و ایران باور دارد که این عملکرد مبتنی بر قواعد حقوق بینالملل نیست و مشروعیت اسراییل با نقض قواعد منشور سازمان ملل متحد از اساس زیر سوال است. در مقابل اسراییلیها هم بدون توجه به جناح سیاسی حاکم در ایران، به دشمنی با کلیتی به نام ایران ادامه میدهند. باید به یاد داشت، زمانی که سید محمد خاتمی رییسجمهور وقت ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد گفتوگوی تمدنها را مطرح کرد، هیچ کشوری به مخالفت با این پیشنهاد برنخاست و پیشنهاد ایران مورد حمایت همه قرار گرفت اما اسراییل درصدد مخالفت با این پیشنهاد برآمد. از همین رو میتوان نتیجه گرفت که دشمنی اسراییل نیز نه با جناحی خاص که با ایران است.
این دشمنی کلان با ملت ایران باعث میشود هرکدام از جریانهایی که در اسراییل به قدرت میرسد نسبت به ایران سیاستها و عملکردی نادرست داشته باشد. وانگهی به صورت کلی دولت جدید اسراییل در سیاستها تفاوتهایی با نتانیاهو خواهد داشت و درصدد بهبود روابط با حزب دموکرات و دولت مستقر در امریکا برخواهد آمد. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که حتی اگر بنیامین نتانیاهو نیز همچنان بر سر کار میماند، او هم در راستای هماهنگی با امریکا گام برمیداشت. برای نمونه، زمانی که نتایج انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده اعلام شد، بنیامین نتانیاهو در حالی که تلاش زیادی را صرف تبلیغ برای پیروزی دونالد ترامپ کرده بود، اولین فردی بود که پیروزی جو بایدن را تبریک گفت. این سیستم و نگاهی است که اسراییل دارد و همواره خود را با شرایط تطبیق میدهد. از همین رو، هر دولتی از هر نگاهی که در اسراییل به قدرت میرسید نیز در پی حفظ و بهبود روابط با ایالات متحده بود اما اگر مشخصا بخواهیم سیاست احتمالی دولت نفتالی بنت در سالهای 2021 تا 2023 را پیشبینی کنیم، باید تصریح کرد به احتمال بسیار دولت نفتالی بنت در راستای بهبود روابط با امریکا هم تلاش بیشتری خواهد کرد و هم تلاشش موفقتر خواهد بود.
اگر به ریشه و اصالت نفتالی بنت توجه کنید، درخواهید یافت که او اصالتی سانفرانسیسکویی دارد و از خانواده یهودیان اشکنازی است که از امریکا به اسراییل مهاجرت کردهاند. نباید فراموش کرد که او سابقه وزارت هولوکاست را در اسراییل در کارنامه خود داشته و موضوع هولوکاست موضوعی است که از نگاه فرهنگی، از نگاه عاطفی و از نظر حقوقی ارتباط ویژهای میان اسراییل، اروپا و امریکا ایجاد میکند. با توجه به این سوابق به نظر میرسد روابط اسراییل و ایالات متحده در دوره نخستوزیری او نسبت به امروز نزدیکتر و بهتر شود. ایالات متحده نیز شاهد تغییراتی در نگاه خود به اسراییل بوده است. نوع نگاهی را که بایدن و تیم لیبرالها به موضوع اسراییل دارند، در مساله جنگ اخیر غزه میتوان دریافت.
در گذشته امریکاییها تحت هر شرایطی به حمایت تام و تمام خود از اسراییل ادامه میدادند اما اینبار امریکاییها خواهان توقف درگیریها و برخورد مبتنی بر عدم کشتار کودکان و غیرنظامیان شدند به آن معنی که میخواستند اسراییل و رفتار مخرب آن کنترل شود. این نوع نگاه باعث میشود ایالات متحده دیگر بیمحابا به حمایت از اسراییل برنخیزد؛ چراکه هزینههای حمایت بیقید و شرط از اسراییل را برای مردم امریکا گران ارزیابی میکنند. حتی شاهد بودیم که اقدامات ترامپ در خصوص عادیسازی روابط کشورهای منطقه با اسراییل نتیجهبخش نبود و حتی خشونتها و تنش افزایش یافت. نتیجه این رویکرد دولت بایدن بسته بودن دست اسراییل در بسیاری از موضوعات از جمله موضوع ایران خواهد بود. در شرایط فعلی ضروری است که ایران نگاه دقیقتری به تحولات اسراییل داشته باشد و موضوع اسراییلشناسی به صورت جدیتری در دستور کار قرار گیرد. شناخت گروههای جدید در اسراییل نظیر این جریان راست نوظهور از اهمیت فراوانی برخوردار است.
مطالعات شعاری و نمایشی در این برهه به تقویت ایران نمیانجامد. ضروری است پژوهشهای دقیقی روی ائتلافها و شکنندگی آنها انجام شود. همچنین باید به نکتهای که در ایران مورد توجه قرار نگرفته و عواقب بسیاری به دنبال داشته توجه ویژه داشت و آن شیوهها، علل و عوامل نفوذ دستگاههای اطلاعاتی در ایران است؛ ادعایی که اخیرا یوسی کوهن، رییس پیشین دستگاه اطلاعاتی اسراییل مطرح کرد، زنگ خطری برای ایران است و همزمان با آغاز به کار دولتی جدید در اسراییل باید تلاشها و مطالعات زیادی در این خصوص صورت داد تا برخی حوادث گذشته با ابتکارهای جدید از سوی تیم بنت علیه ملت ایران تکرار نشود.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: اعتماد